یافتن پست: #بغض

M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO
تنها نشسته ام و چای مینوشم و بغض میکنم

هیچکس مرا به یاد نمی آورد

این همه آدم روی کهکشان به این بزرگی

و من حتی آرزوی یک نفر هم نبودم . . .
دیدگاه  •   •   •  1392/05/6 - 13:19
+7
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi


سکوت و خلوت بغض شبانه ... چه دلگیر است بی تو حجم خانه ... تو رفتی و دلی دارم که هر دم ... برای گریه می گیرد بهانه


دیدگاه  •   •   •  1392/05/6 - 11:56
+1
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi


چه حرف بی ربطیست که مرد گریه نمی کند گاهی آنقدر بغض داری که فقط باید مرد باشی تا بتوانی گریه کنی…


دیدگاه  •   •   •  1392/05/5 - 23:58
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻧﺒﺎﺵ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯼ ﻭﺣﺸﯽ_ ﻣﺮﺍ ﻫﯿﭻ ﻧﮕﺎﻩ ﻫﺮﺯﻩ ﺍﯼ ﺭﺍﻡ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ
بــانــو ﺗﻮ ﻓﻘﻂ ﺍﺯ ﻣﺮﺯ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯼ ﺩﻟﻢ ﭘﺎ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻧﮕﺬﺍﺭ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﺩﺭ ﭘﺲ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﯿﻔﺘﺎﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻣﯽ ﺷﮑﻨﻢ
چشمﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﺒﻨﺪ ﮔﻮﺵ ﮐﻦ پسرکی ﺩﻟﺶ ﺭﺍ ﺑﻐﻞ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺯﯾﺮ ﺁﻭﺍﺭِ ﺑﻐﺾ ﻫﺎﯼ ﻓﺮﻭﺭﯾﺨﺘﻪ ﺍﺵ تنها تو را فریاد میزند

دیدگاه  •   •   •  1392/05/5 - 12:22
+5
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

چه حرف بی ربطیست که مرد گریه نمی کند گاهی آنقدر بغض داری که فقط باید مرد باشی تا بتوانی گریه کنی !!!

دیدگاه  •   •   •  1392/05/4 - 15:33
+5
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

ازم پرسید به خاطر کی زنده هستی؟ با اینکه دوست داشتم با تمام وجودم داد بزنم "بخاطر تو"، بهش گفتم : "بخاطر هیچکس" پرسید : پس به خاطر چی زنده هستی؟ با اینکه دلم داد می زد "به خاطر دل تو"، با یه بغض غمگین بهش گفتم "بخاطر هیچّی" ازش پرسیدم : تو بخاطر چی زنده هستی؟ در حالی که اشک تو چشمش جمع شده بود گفت : بخاطر کسی که بخاطر هیچ زنده است

دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 19:13
+4
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi


دلت که واسش تنگ میشه بغلش کن، اگه پیشت نبود به عکساش خیره شو، اگه عکسی ازش نداشتی به خاطراتی که باهاش داشتی فک کن، اگه حتی خاطره ای باهاش نداشتی فقط میتونی بغض کنی ... همین . . .


دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 18:13
+7
پوریا
پوریا
دلم تنگ میشود...
چشام باران میخواهد...
خدایا...
فرو بردن این همه بغض...
روزه را باطل نمیکند؟
دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 18:01
+6
*elnaz* *
*elnaz* *
من توی این حجم کرخت بودن می پوسم..

من از این درد از این فاصله می سوزم..

من شکل توام پر چرک و خونابم..

من تن زخمیه پلنگی که تو خوابم..
تو که شکستی و شکست واسه منم خواب تو..تو و پشت منو و پشت سرهم خنجر نو..بعد شیش سال سگی

هنوز زخمت رو قلبه..بعد این همه سالم هنوز اون درد قبله..که مثل خوره می خوره روحمو تو تاریکی..مثل جغد

کوری که تو کوچه باریکی..که تو بن بست تن تو خفه شدم.. قاطی بودم و با تو پاتی یک دفعه شدم..

مجنونی که گیتارشو با چش تو کوک کرد..چقد شعر شدم برات با ردیف برگرد..چقد ضجه مکیدم تو عالم

مستی که..نرم تو خلا یادت و اینکه نیستی که..بشیم نئشه ازهم بزارم سرتو رو سینم..

بازم خیس شی با گریه های بی دلیلم...بازم بغض تو گلوم ...بزنه چمبره...بازم بخندی مثل همیشه

بگی میگذره...مثل غزل بشی اشکی بشی تو چشام.. دوباره مهدی موسوی بخونی برام...

هر دونه دونه خاک تنت واسم عزیز بود...با اینکه رابطمون همیشه تو اوج و حضیض بود...

با اینکه تموم ثانیه ها با تو شکنجه...شدم ولی وقتی نیستی این عمق رنجه...که هستن از بار معناییش خالی

میشه...سایه ی ثانیه های ساعت سالی میشه..که پنجره ها از زخم تن تو شکستن...

که حنجره ها همه خفه شدن و بستن...من ترسو تنها تورو ترانه کردم...

صد بار قسم خوردم برنگردم...ولی مگه میشه نمیشه تو خاکمی...

واسه تو دائم الوضو ام تو نمازمی...واسه توئه لامصب این پر پر زدن...ببین روزی که جنازمو واست اوردن.. 
               

دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 16:36
+2
saqar
saqar
اين  روزا ؛برام  تداعي زمانيست كه به سختي ميگذشت .

زماني با اضطرا ب هرروزه ؛اشكهاي پنهاني؛خوابهاي آشفته؛


كز كردن در  تنهايي؛تظاهر به آرامش؛ بغض فروخورده؛


روزهاي انتظار ؛انتظاري تلخ وسرد .


روزهاي لرزيدن ؛روزهاي  ناله ي بيصدا؛روزهاي خاكستري؛


روزهايي كه خدا راميديدي.او هم غمگين بود.


روزهايي كه كسي بايد ميرفت.

دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 15:31
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ