یافتن پست: #بچه

nazli
nazli

امروز صبح بعد از مدتها تصمیم گرفتم با دوستم بریم ورزش کنیم!
گرمکن نارنجیمو پوشیدم و زدم بیرون
و حالا توجه کنید به تیکه‌های ملت :
نارنگی! کجا میری؟
… پرتقال! بدو تا نخوردمت!
هویج! مگه خرگوش دنبالت کرده؟
ته‌ سیگار!
رفتگر! برو ۹ شب بیا بابا!
چی‌توز موتوری!
سن ایچ و دیگر هیچ!
لینا توپی!! انقدر جون نده بابا!
اسمارتیز! بقیه دوستات کجان؟
بچه‌ها! بچه ها! گارفیلد!
الان کدوم مسئول باید رسیدگی کنه؟
دیدگاه  •   •   •  1392/06/17 - 03:38
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
قرار نیست اتفاق خاصی بیفتد

نه، هیچ اتفاقی نمی افتد

روزها

همان طور به روودِ شب می ریزند

که شب ها

به سپیده ی روز...

نه پرده ای

به ناگهان کشیده می شود

نه سرانگشت شاخه ای

به هوای ماه می جنبد

نه تو

از راه می رسی!

*

قرار نیست اتفاق خاصی بیفتد

مثلن این که:

تو با شاخه ای گل سرخ در دست هات

از راه برسی و ...!

نه،

عین روز روشن است،

تو رفته ای بازنگردی

و من

مانده ام پشت این همه کاغذسیاه

تا هر لحظه

به اتفاق خاصی که قرار نیست بیفتد

فکر کنم!

حق

 

قصه‌ی کهنه دروغ بود

من و ما بچه‌گی کردیم؛

که به جای قصه خوندن؛ قصه رو زنده‌گی کردیم...

در ِ آرزو رو بستیم

دل‌امون به قصه خوش بود؛

رستم ِ کتاب کهنه ته قصه بچه‌کش بود...

حالا تو قحطی رویا اجاق ترانه سرده؛

کسی رو بخار شیشه دلُ نقاشی نکرده...

سر وُ ته زدن به دیوار

برگ آگهی ترحیم؛

یه نفر نوشته جمعه

رو همه برگای تقویم...
دیدگاه  •   •   •  1392/06/16 - 23:03
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در CARLO



دیوارهای دنیا بلند است ، و من گاهی دلم را پرت می کنم آن طرف دیوار.
مثل بچه بازیگوشی که توپ کوچکش را از سر شیطنت به خانه ی همسایه می اندازد.
به امید آن که شاید در آن خانه باز شود، گاهی دلم را پرت می کنم آن طرف دیوار.
آن طرف حیاط خانه خداست.
و آن وقت هی در می زنم،
... در می زنم،
در می زنم،
و می گویم:
“دلم افتاده توی حیاط شما ،می شود دلم را پس بدهید؟”


دیدگاه  •   •   •  1392/06/16 - 16:19
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
عاقا یادمه مدرسه اخرین روز مدرسه یه اسپیكر بزرگ بردم مدرسه سر كلاس دبیر زیست آمادش كردم. طبق معمول داشت نصایح آخر سالو میگفت منم اسپیكرو روشن كردم....... حالا: هله دان دانه هله دان دانه دان دان دانه دبیر داشت دفترشو گاز میزد مام صندلیا رو. خدا خیرش بده اسپیكرو كه نگرفت هیچ كلیم وسط كلاس رقصیدیم
من:D
بچه ها:)))))))))
معلم:{)
امید جهان<img src=(" title=":((" />((((((
دیدگاه  •   •   •  1392/06/16 - 16:09
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یارو واسه بچه شش ساله ش تبلت خریده
بعد دو روز انداخته تو وان حموم،
بچه شو دعوا نکرده که تو روحیه بچش اثر منفی نذاره

منم سه ابتدایی بودم خط کش چوبی سی سانتی بابام رو بردم مدرسه
ازم بلند کردن،
آقام بعد یه هفته با وساطتت بزرگای فامیل رام داد تو خونه
دیدگاه  •   •   •  1392/06/16 - 16:03
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

یه روز یه زنه رشتی..........
.

.
.
بچه ای رو به دنیا میاره و تربیت میكنه كه با سختیو فقر زیاد درس میخونه شاگرد اول میشه بورسیه میگیره میره خارج... كم كم میشه بهترین جراح مغز و اعصاب دنیا...كسی كه جرج دبلیو بوش رییس جمهور آمریكا و گرهارد شرودر صدراعظم آلمان جراحیاشونو به اون میسپرن
كسی كه الان رییس جراحای مغزو اعصاب دنیاس....
پرفسور "سمیعی" الان نه تنها افتخار گیلان كه افتخار همه ایرانیها تو دنیاست
دیدگاه  •   •   •  1392/06/16 - 15:52
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یکی از فانتزیام اینه که یه فامیل داشته باشیم اسمش سروش باشه، بعد بچه دار شه بگم: سروش منتشر کرد! :))
دیدگاه  •   •   •  1392/06/15 - 21:52
+4
fingliiiiiiii
fingliiiiiiii


کسی را که به تو نیازمند نیست اما دوستت دارد از دست مده
ما نهایت تلاش را میکنیم تا حقیقت را نادیده بگیریم ولی حقیقت می ماند
زندگی بیرونی شما بازتاب زندگی درونی شماست
بسیاری از سخنها از تیر نافذترند
آن قدر شکست بخور تا راه شکست دادن را بیاموزی
با تمام قدرت با افکار منفی مقابله کن........

بچه ها قبول دارییییییییین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

{-36-}{-36-}
دیدگاه  •   •   •  1392/06/15 - 20:35
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
با بچه های دانشگاه رفته بودیم توچال ۲ تا دختر با ۳ تا پسر ماموره یکی از پسرا رو گرفت میگه نسبتتون چیه؟!
برگشته میگه ۲ به ۳! :))
ما ها رو میگی:)))
دیدگاه  •   •   •  1392/06/15 - 11:33
+3
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

زندگی مثل بازی شطرنجه
.
.
.
.
.
البته تو خیلی بچه ای ، برو همون منچتو بازی کن !


دیدگاه  •   •   •  1392/06/13 - 23:28
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ