یافتن پست: #تلخی

aB'Bas S
aB'Bas S
اخم می کنم تا ببینی جدی شدم. چرا اینگونه سراغم می آیی؟ من به تمنای گریه ات نیست، که تا سال ها، تا قرن ها، تا پایان تلخی، زیر این خاک سرد، قصد خفتن کرده ام. معرفتی مانده اگر یا سر سوزن قلقلکی از بهار گذشته، برای من، لبخند بزن ،لبخند !!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/18 - 19:54
sahar
sahar
حرفهایم گاهی طعم تلخی دارند مثل عطر ِ خوش ِ روی پیرهنت…
دیدگاه  •   •   •  1390/11/18 - 17:14
+8
mina_z
mina_z
زندگی با همه تلخیاش یه درس خوب بهم داد اونم اینه که رفیق اونی نیست که باهاش خوشی رفیق اونیه که بی اون داغونـــــــــــــــــــــی
دیدگاه  •   •   •  1390/11/11 - 01:33
+8
ronak
ronak
در Romantic
زخم از زبان تلخ تو خوردن روا نبود تقدیر ما به تلخی این ماجرا نبود هرگز نشد که خانه ی باران بنا کنیم سنگ بنای عشق که هم سنگ ما نبود بانو! نگو که طالع ما را خدا نخواست آجیل بوسه های تو مشکل گشا نبود! یک عمر پا به پای غمت اشک ریختم در هیأتت همیشه غذا بود،جا نبود! غیر از من و نگاه در آیینه هیچکس در سوگ چشم های تو صاحب عزا نبود از من گذشت دختر باران! ولی بدان این رسم عشق بازی پروانه ها نبود با آخرین قطار از این شعر دل برید مردی که هیچ وقت برایت "خدا نبود
دیدگاه  •   •   •  1390/11/7 - 13:14
+4
ronak
ronak
باید فراموشت کنم چندیست تمرین می کنم من می توانم ! می شود ! آرام تلقین می کنم حالم ، نه ، اصلا خوب نیست .... تا بعد، بهتر می شود .... فکری برای این دلِ آرام غمگین می کنم من می پذیرم رفته ای و بر نمی گردی همین ! خود را برای درک این ، صد بار تحسین می کنم کم کم ز یادم می روی این روزگار و رسم اوست ! این جمله را با تلخی اش ، صد بار تضمین میکنم
دیدگاه  •   •   •  1390/11/1 - 23:03
+3
رضا
رضا
و شنیدم که همه می گفتند: او در این نزدیکی ست پای هر ناله ی من پشت ویرانی تو و گمانم این بود که پر از فرصت رویای من است لحظه ها خط می خورد و سکوتی از او، تا دم قصه ی من مثل تلخی حقیقت هایی که به من می آموخت او به بام شب تنهایی من می خوابید و نمی دانستم که جوان مرگ شدن نیز لیاقت می خواست!
دیدگاه  •   •   •  1390/10/30 - 18:07
+3
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
من پذیرفتم که عشق افسانه است این دل درد آشنا دیوانه است می روم شاید فراموشت کنم با فراموشی هم آغوشت کنم می روم از رفتن من شاد باش از عذاب دیدنم آزادباش گر چه تو تنها تر از ما می روی آرزو دارم ولی عاشق شوی آرزو دارم بفهمی درد را تلخی بر خوردهای سرد را...
دیدگاه  •   •   •  1390/10/27 - 23:14
elahe
elahe
خدایا بگو هرگز سفر کردی ، سفر با چشم تر کردی – خدایا اگه تو درد عاشقی رو میکشیدی ، تو هم زجر جدایی به تلخی می کشیدی اگه چون من به مرگ آرزوها می رسیدی – پشیمان می شدی از اینکه عشق رو آف[!].
دیدگاه  •   •   •  1390/10/25 - 20:08
+4
مهسا
مهسا
این روزها کسی به خودش زحمت نمی دهد یک نفر را "کشف" کند, زیبایی هایش را بیرون بکشد … تلخی هایش را صبر کند… آدم های امروز دوستی های کنسروی می خواهند؛ یک کنسرو که فقط درش را باز کنند بعد یک نفر شیرین و مهربان از تویش بپرد بیرون و هی لبخند بزند و بگوید حق با توستــــــــــــــ ...!{-39-}
دیدگاه  •   •   •  1390/10/25 - 18:58
+6
ronak
ronak
بازم برف زمستونه ، همش یاد تو میمونه تو اوج تلخی یادت ، همش برفه که میمونه نه دلتنگ خودت باشم ، نه اینکه بودنت خوبه همون رویای خوبیته ، خیاله خاطرست خوبه یه سوز مبهمی هستو ، دلم حسش رو میدونه نمیخوام باشی اما غم ، همیشه هست و میمونه
دیدگاه  •   •   •  1390/10/24 - 19:55
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ