ronak
کشتی نسازای نوح،طوفان نخواهدآمد! برشوره زاردلها باران نخواهدآمد! شایدبه شعرتلخم خرده بگیری اما! جایی که سفره خالیست ایمان نخواهدآمد! رفتی کلاس اول،این جمله را عوض کن! آن مرد تا نیاید،باران نخواهد آمد
mina_z
ویلیام شکسپیر میگه : زمانی که فکر می کنی تو 7 تا آسمون 1 ستاره هم نداری یکی یه گوشه دنیا هست که واسه دیدنت لحظه شماری می کنه... به دریا شکوه بردم از شب دشت، وز این عمری که تلخ تلخ بگذشت، به هر موجی که می گفتم غم خویش؛ سری میزد به سنگ و باز می گشت .! .پازل دل یکی رو بهم ریختن هنر نیست ..... هر وقت با تیکه های شکسته ی دل یک نفر یک پازل دل جدید براش ساختی هنر کردی من غروب عشق خود را در نگاهت دیده ام.... من بنای ارزو ها را زهم پاشیده ام.... آنچه باید من بفهمم این زمان فهمیده ام.... در دل خود من به عشق پوچ تو خندیده ام فقط کسی معنی دل تنگی را درک می کند که طعم وابستگی را چشیده باشد پس هیچوقت به کسی وابسته نشو که سر انجام آن وابستگی دلتنگیست
ronak
باید فراموشت کنم چندیست تمرین می کنم من می توانم ! می شود ! آرام تلقین می کنم حالم ، نه ، اصلا خوب نیست .... تا بعد، بهتر می شود .... فکری برای این دلِ آرام غمگین می کنم من می پذیرم رفته ای و بر نمی گردی همین ! خود را برای درک این ، صد بار تحسین می کنم کم کم ز یادم می روی این روزگار و رسم اوست ! این جمله را با تلخی اش ، صد بار تضمین میکنم
رضا
و شنیدم که همه می گفتند: او در این نزدیکی ست پای هر ناله ی من پشت ویرانی تو و گمانم این بود که پر از فرصت رویای من است لحظه ها خط می خورد و سکوتی از او، تا دم قصه ی من مثل تلخی حقیقت هایی که به من می آموخت او به بام شب تنهایی من می خوابید و نمی دانستم که جوان مرگ شدن نیز لیاقت می خواست!