یافتن پست: #تمام

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تمام این شبها یکی یکی گوسفند های شهرم را شمردم . .
جای من بودی تو هم خوابت نمیبرد . . .

اگر با هر گوسفند چهار گرگ میشمردی. . .!!!
1 دیدگاه  •   •   •  1392/04/14 - 19:06
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خدایا...
دلم را کسانی میشکنند که هرگز راضی به شکستن دلشان نبودم...
از آدمهایت نمیگذرم...
از دل سنگشان...
از جنبه نداشته شان...
از تمام خوبی هایی که دلشان را زد...
خدایا...
از خودم هم نمیگذرم...
حق من این همه مهربان بودن و احساس داشتن نبود...
حق من این همه تنهایی نبود...
خدایا من با آدمهایت بد نبودم ولی بد کردند... :(
دیدگاه  •   •   •  1392/04/14 - 18:24
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مرگ ،سخن دیگری ست
مرگ ،سخن ساده یی ست.
ومن دیگر برای تو از نهایت ،سخن نخواهم گفت.
که چه سوکورانه است تمام پایان ها .

نادر ابراهیمی
دیدگاه  •   •   •  1392/04/14 - 13:28
+5
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
در یک رابطه دو نفره وقتى هیچ مشکلی با هم ندارند،حتما یکیشون تمام حرفهای دلش رو نمیگوید : شکسپیر .{-35-}
دیدگاه  •   •   •  1392/04/14 - 10:43
+5
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
اما خدا برای این سئوال هم پاسخی داشت: «فرشته‌ات، دستهایت را درکنار هم قرار خواهد داد و به تو یاد می‌دهد که چگونه دعاکنی.»کودک سرش رابرگرداند وپرسید: «شنیده‌ام که در زمین انسانهای بدی هم زندگی می‌کنند. چه کسی از من محافظت خواهد کرد؟ »- «فرشته‌ات از تو محافظت خواهد کرد، حتی اگر به قیمت جانش تمام شود.»کودک با نگرانی ادامه داد: «اما من همیشه به این دلیل که دیگر نمی‌توانم شما راببینم، ناراحت خواهم بود.»خدواند لبخند زد و گفت:‌ «فرشته‌ات همیشه درباره من با تو صحبت خواهد کرد و به تو راه بازگشت نزد من را خواهد آموخت، گر چه من همیشه درکنار تو خواهم بود.»در آن هنگام بهشت آرام بود اما صداهایی از زمین شنیده می‌شد. کودک می‌دانست که باید به زودی سفرش را آغاز کند.او به آرامی یک سئوال دیگر از خداوند پرسید: «خدایا ! اگر من باید همین حالا بروم لطفاً نام فرشته‌ام را به من بگویید.»خداوند شانه او را نوازش کرد و پاسخ داد:«نام فرشته‌ات اهمیتی ندارد. به راحتی او را مادر صدا کن
دیدگاه  •   •   •  1392/04/14 - 00:08
+4
saman
saman
در CARLO
اگر عشق نبود

به کدامین بهانه می گریستیم و می خندیدیم؟

کدام لحظه ی نایاب را اندیشه می کردیم؟

و چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟

آری بی گمان پیش از اینها مرده بودیم…

اگر عشق نبود

اگر کینه نبود

قلبها تمامی حجم خود را در اختیار عشق می گذاشتند

اگر خداوند

یک روز آرزوی انسان را برآورده می کرد

من بی گمان

دوباره دیدن تو را آرزو می کردم و تو نیز

هرگز ندیدن مرا

آن گاه نمی دانم

به راستی خداوند کدام یک را می پذیرفت
دیدگاه  •   •   •  1392/04/13 - 12:13
+5
mamad-rize
mamad-rize
در CARLO
امروز .....

چقــدر دلم تمام شدن می خواهـد …

از آن تــمام شدن هایــی که بشــود سرِ خط …

و آنگـــاه تمــام شـود !

و من دیگــر
دیدگاه  •   •   •  1392/04/13 - 00:00
+2
saeed
saeed
نمی دانم فرهاد از چه مینالید.....؟؟؟؟؟!!!!!
او که تمام زندگیش شیرین بود{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}
دیدگاه  •   •   •  1392/04/12 - 18:32
+2
saqar
saqar
در CARLO
اي مرد
زن اگر شيطنت نكند
اگر براي گريه به آغوشت پناه نياورد
اگر تمام حرفهايش را براي تو نگويد
اگر حسادتش را از روي بزرگي عشقش نبيني
... اگر صدايش و بوي تنش دلت را نلرزاند
كه زن نيست
زن سراسر ناز است و نياز
و تو مرد تو اسطوره زندگي زني
پس مرد باش نه نامرد...
آخرین ویرایش توسط 28000 در [1392/04/12 - 18:40]
دیدگاه  •   •   •  1392/04/12 - 18:31
+6
saeed
saeed
کنارم نیستی. اما به حجم تمام سکوتی که در قلبم جا گذاشته ای به یادت هستم..............{-35-}{-35-}{-35-}{-35-}{-35-}{-35-}{-35-}{-35-}{-49-}{-49-}{-49-}{-49-}{-49-}{-49-}{-49-}
دیدگاه  •   •   •  1392/04/12 - 18:28
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ