یافتن پست: #تمام

saman
saman
در CARLO
بينند همه هلال و من ابرويت ، گيرند همه روزه و من گيسويت ، در دايره ي دوازده ماه تمام ، يک ماه مبارک است آن هم رويت .
دیدگاه  •   •   •  1392/04/11 - 17:14
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
اسپانیایی ها میگن :

عشق ساکت است اما اگر حرف بزند از هر صدایی بلندتر است !

ایتالیایی ها میگن:

عشق یعنی ترس از دست دادن تو !

ایرانی ها میگن :

“عشق سوء تفاهمی است بین دو احمق که با یک ببخشید تمام میشود!!


فرهنگ ایرانی کشته منو..
دیدگاه  •   •   •  1392/04/11 - 16:09
+2
roya
roya
در CARLO
بابابزرگم اینقدر تخمه شکسته، تمام لثه‌هاش زخم شده، مامان‌بزرگم هم برداشته دندون مصنوعیهاشُ قایم کرده که دیگه تخمه نشکنه!

بابابزرگم هم برگشته میگه دندونامو بده حداقل آب بخورم، این کاری که تو میکنی یزید نمی‌کنه! :|

اصن یه وضی
دیدگاه  •   •   •  1392/04/11 - 12:47
+4
saman
saman
در CARLO
در جلسه ی امتحان عشق

.من مانده ام و یک برگ سفید!!!

.یک دنیا حرف ناگفتنی

.و یک بغل تنهایی و دلتنگی..........

.درد دل من در این کاغذ کوچک جا نمی شود!!!

.در این سکوت بغض آلود

.قطره ی کوچکی هوس سرسره بازی می کند!!

.و برگه ی سفیدم.......

.عاشقانه قطره را به آغوش می کشد!!!

.عشق تو نوشتن نیست......

.در برگه ام کنار آن قطره...

.یک قلب کوچک می کشم{-41-}

.وقت تمام است!!!!!!

.برگه ها بالا{-22-}
دیدگاه  •   •   •  1392/04/11 - 11:35
+6
mamad-rize
mamad-rize
در CARLO
وقتی را به قصد رفتن بست , نگفتم : ” عزیزم این کار را نکن .”
نگفتم : ” برگرد و یکبار دیگر به من بده …”
وقتی پرسید دارم یا نه رویم را برگرداندم .
حالا او و من تمام چیزهایی را که نگفتم , می شنوم .
نگفتم : ” متآسفم , چون من هم مقصر بودم .”
نگفتم : ” اختلاف ها را کنار بگذاریم , چون تمام آنچه می خواهیم و و است .”
گفتم : ” اگر راهت را انتخاب کرده ای , من آن را نخواهم کرد .”
حالا او رفته و من تمام چیزهایی را که نگفتم می شنوم . او را در اغوش نگرفتم و اشکهایش را پاک نکردم .
نگفتم : ” اگر تو نباشی زندگی ام بی معنی خواهد بود .”
فکر میکردم از تمامی آن بازی ها خلاص خواهم شد .
اما حالا تنها کاری که میکنم گوش دادن به چیزهایی است که نگفتم .
نگفتم : ” بارانی ات را در آر … درست میکنم و با هم حرف میزنیم .”
نگفتم : ” جاده ی بیرون خانه طولانی و خلوت و بی انتهاست .”
گفتم : “ نگهدار , باشی , خدا به همراهت .”
” او رفت و مرا تنها گذاشت تا با تمام چیزهایی که نگفتم زندگی
دیدگاه  •   •   •  1392/04/11 - 11:34
+6
mamad-rize
mamad-rize
در CARLO
آری از آمده ام...

چه می دانستم این ور باید برای ، خورد؟!

برای کرد

برای دیده شدن را نشان داد

برای به رسیدن را به کشاند

هم با دلیلش را می پرسم

می گویند: از آمده!

می دهم به برگردم

و دغدغه ام برگرداندن

از دست ها باشد،

تا اینکه این ور باشم و !
دیدگاه  •   •   •  1392/04/11 - 10:53
+4
roya
roya
در CARLO
یارو با عصبانیت میره خونه به زنش میگه تمام پردا های خونه رو بکن

زنش همه پرده ها رو میکنه

اصغر میگه بشین حالا دو کالام بی پرده با هم حرف بزنیم
دیدگاه  •   •   •  1392/04/11 - 10:42
+4
mamad-rize
mamad-rize
در CARLO
یک دود میکنم
به یاد هایی که از سر و کول بالا رفته اند …
یک نخ به یاد تمام دل هایم …
یک نخ به یاد که همیشه داده ام …
یک نخ به یاد تمام های نریخته …
کمی لطفا
، به اندازه یک دیگر
، به اندازه های کوتاه
یک بیشتر تا این نمانده !:|
دیدگاه  •   •   •  1392/04/10 - 21:27
+5
saman
saman
در CARLO
هیچگاه ویترینی نداشته ام تا دلم را در آن به نمایش بگذارم

در قامت یک فروشنده دوره گرد عاشق تو شدم

از این روست که تمام خیابان های شهر

عشق مرا میشناسند . . .
دیدگاه  •   •   •  1392/04/10 - 17:29
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
وطن یعنی هدف یعنی شهامت
وطن یعنی شرف یعنی شهادت
وطن یعنی گذشته حال فردا
تمام سهم یک ملت ز دنیا
وطن یعنی چه آباد و چه ویران
وطن یعنی همین جا یعنی ایران
دیدگاه  •   •   •  1392/04/10 - 13:07
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ