sasan pool
ما دو تن مغرور
هر دو از هم دور
وای در من تاب دوری نیست
ای خیالت خاطر من را نوازشبار
بیش از این در من صبوری نیست
بی تو من تنهای تنهایم
من به دیدار تو می آیم
(حمید مصدق)
رضا
از کجا آمده ای؟ که چنین نمناکی! زیــر بــاران بــودی ای خــیـال ابـدی! بــی تــو مـن تنهایم تـو چــرا غـمـگـیـنی؟ من اگـر می گریم تــرس فــردا دارم تـرس بی تو ماند تـو چرا می گریی؟ ای صدای قدمت نبض دلتنگی من مـن اگـر دلـتـنـگم تـو چـرا تـنـهـایـی؟ روبه رویم بنشین حرف دل با من گو مـن اگر خاموشم تـو چـرا دلـتـنگی؟ سایه ات زد فریاد من برا ی غم تو می گریم مـن مـســافــر هـسـتـم آمدم تا بروم سفرم تاابدیت جاریست
ronak
کسی دیگر نمی کوبد در این خانه ی متروک ویران را کسی دیگر نمی پرسد چرا تنهای تنهایم؟ و من چون شمع می سوزم و دیگر هیچ چیز از من نمی ماند و من گریان و نالانم و من تنهای تنهایم درون کلبه ی خاموش خویش اما... کسی حال من غمگین نمی پرسد و من دریای پر اشکم که توفانی به دل دارم درون سینه ی پر جوش خویش اما... کسی حال من تنها نمی پرسد و من چون تک درخت زرد پاییزم که هر دم با نسیمی می شود برگی جدا از او و دیگر هیچ چیز از من نم ماند
محسن رضایی ناظمی
برای دیدن من دلت را دیده کن دیدی که تنهایم؟!
ܓ✿جُوجه فِنچِ مُتِفکِرܓ✿
من یک دختـــــــر ایــــرانـــیـــــم بــــــــدان "حــــــوای" کسی نـــــمی شــوم که به "هــــــوای" دیگری برود .. تنهاییم را با کسی قسمت نـــمی کنم که روزی تنهایم بگذارد .. روح خـــداست که در مــــــن دمیـــده شده و احســـــاس نام گرفته .. ارزان نمی فروشمش .. دستــــــهایم بــالیـــن کـــودک فـــردایـــم خـــواهـــد شــــد .. بـــی حـــرمتـــش نمی کنم و به هــر کس نمی سپارمش.....