یافتن پست: #تنها

nanaz
nanaz
به یک پسر با شرایط زیر نیازمندیم
..
.
.
.
قد بالای 185
وزنش 75 الی 95
مژه هاش ترجیحا بلند باشه
مهربون باشه
شکلات برامون بخره
لواشک دو متری بخره
ماشینش میتونه پرایدم باشه اگه هم نداشته باشه زیاد موردی نداره
غیرتی باشه مثلا شترق بزنه دم گوشم بگه مگه نگفتم موهاتو بذار تو منم قهر کنم برم
بی جنبه نباشه
بازو داشته باشه این هوا ^__^
عاغا سیکس پَک!!
دیگه عرضم به حضورتون عاها!!پاستیل و بستنی که دیگه حتمن بخره
x-box داشده باشه همش بده من بازی کنم
دخترا مورد دیگه ای اگه هست شما کمکم کنید
خدایی دیگه تنهایی داره بهم فشار میاره

....به یک دوس با شرایط زیر نیازمندیم .. . . .

آخرین ویرایش توسط nanaz در [1392/05/28 - 13:42]
4 دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 13:39
+6
nanaz
nanaz
زن بودن خوب‌ـست، اما


کاش گاهى مــرد بودم!


میشد تنهایى ام را به خیابان بیاورم!


سیگارى دود کنم!


و نگران نگاههاى مردم نباشم!


کاش گاهى مــرد بودم!


میشد شادى ام را به کوچه ها ببرم …


با صداى بلند بخندم …


و هیچ ماشینى براى سوار کردنم ترمز نکند …
دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 13:28
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
بزن به سلامتی
حرفهای دلت که به کسی نگفتی....
بزن به سلامتی
اینکه کوه درد بودی ولی دم نزدی..... ...
بزن به سلامتی تنهایی هات
ولی تنهایی رو دوست نداشتی...
بزن به سلامتی
ارزوهایی که نتونستی لمسشون کنی.....
بزن به سلامتی
شبهایی که تو تنهاییهات گریه کردی
ولی نمیدونستی برای چی...
.
.
.
ولی من میدونستم برا چی
دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 13:14
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
اگه یروز بری سفر....
.
.
.
.
.
.
.
.
.
همچین جفت پامیام تو صورتت که دکوراسیون صورتت بریزه بهم
بفهمی دیگه تنهایی جایی نری...
دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 13:11
+7
roya
roya
اگر تنها گناهم دوست داشتن توست ، بدان تنها گناهیست که توبه نخواهم کرد
1 دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 10:30
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
شاعر سکوت کرد به آخر رسیده بود

از قله های عشق به بستر رسیده بود

 از خود گریخت رفت به هر ﮐس که سر کشید

 تنها به یک نبودن دیگر رسیده بود 

برگشت خاطرات خودش را مرور کرد

 دوران تلخ شاعریش سر رسیده بود

 هی سعی کرده بود شروعی دوباره را

ا ز هر چه بد که بود به بدتر رسیده بود

 جرأت نداشت باز کند پوچ محض را

 تنها دویده بود و به یک در رسیده بود 

تعبیر عکس داد سرانجام مرد را

 خواب کلاغ که به کبوتر رسیده بود

 از دشمنان صراحت شمشیر زهر دار 

از دوستان صداقت خنجر رسیده بود

 از زن که علت همه ی هیچ مرد بود

 تنها عذاب و رنج مکرر رسیده بود

 شاعر هنوز آنور دنیا ادامه داشت

 هر چند زن به مصرع آخر رسیده بود
دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 00:55
+5
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
شهرمن غربت دیارم بی کسی اندکی بالاتر ازدلواپسی
چند متری مانده تا اوارگی  ده قدم بالاتر از بیچارگی
جنب یک ویرانه  می پیچی به راست میرسی درکوچه ای کز ان ماست
داخل بن بست تنهایی و درد هست منزلگاه چندین دوره گرد خسته ووامانده از این ماجرا
در همان اطراف می بینی مرا
دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 00:49
+5
be to che???!!
be to che???!!
پشت پنجره اي رو به دورها تنگ ِ غروب، كودك ِ دل رو به آسمان : مي شود فرشته بباري ؟؟

مي شود او از دل ِ اين ابرهاي تيره آغوش گشوده رو به من ِ بي من فرياد

كه بيــــــا مسافرت از راه رسيد؟؟ !!

بيا كه آرام خواهد گرفت  سر ِ پردردت !!

بيا كه چشمانت ديگر خيس نخواهد شد !!!

بيا كه ديگر هم آغوش  ِ هرزهء تنهايي نخواهي بود ...!

 منم هم آغوش فرداي تو ...فرداي من و تو !!

هي دل ساده ...!!

بگذريم وقت آن است پنجره را ببندم و زير لب آرام :

چه آرزوي خيس محالي
دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 00:36
+6
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
چه فرقی میکند چند شنبه است ؟

من سکوتم خیس : از آواز این بی نامها است .

پوسیدم از اضطراب برگشت : در میان ازدحام خوابها : در این برهوت بیم زوال ندارم : مخشوش

و محصور لحظه : تنها مانده ام .

و اکنون اقرار میکنم که تنهای تنهایم .

اینجا پنجره ها تنها رو به دلهره نیستی باز هستند : نیستی تا ببینی : از درد میلرزند .

از وسوسه رفتن لبریزم : محجورم : کاش بودی تا بنگری چه رنجورم : در ذهن این تشویش ها

بارور شدم : دارم به ویرانی اعتیاد پیدا میکنم : ملول و آزرده به دیداری دوباره می اندیشم .

از این منظر : از این تصویر : از این گریه .

خنده هایم بر لبم فرارند : بی اعتبارند : خوشی هایم اگر باشند ناپایدارند : وای اگر نباشی !!!

نبض لحظه هایم نخواهد زد : باور ندارم در این زمین هرز بروم .

در حال سقوطم پیوسته : اما با حالی پریشان به انکار ویرانیم به پا می خیزم .

کجا رفتند دقایقی که جزبمان میکرد ؟ گیجم : گنگم : تاول جامانده بر ذهن زمانم .

متورم و مت[!] و باد کرده ام : ای آئینه : ای آئینه نقاب از چهره ام بر دار و آئینه چه وقیهانه فارغ از

کشمکش نفسهای پر اضطرابم : دیوانه وار ترک میخورد .

من در گیرودار این بهت سرسام گرفتم : رو به مقصدی نامعلوم تحلیل میروم .

در هاله ای از بی سرانجامی تاریک میشوم : من به واقعیت فاصله نزدیک میشوم .

و در امتداد نازکها : باریک میشوم .

محصور شدم : چاره ای نداشتم : نقبی زدم به شعر : به قافیه : به عشق .

هرچند اهل طغیان نیستم : چون موج !!! وای ... این همه واژه مظلوم : حرفهایم برای تو نامفهوم .

درگیرودار این فراموشی : خط تابش چشمم عاقبت خاموشی است .

دردهایم را پایانی نیست و حرفهایم را همچنین .

بی انتها است : کسی چه میداند شاید تا به ابد .

خمیازه ای بکش : بخواب : تا نبینی وحشت و کابوس بی داریم را در انعکاس درد .

التماس یک مرد
دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 00:26
+5
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

سهم من از دنیا نداشتن است …
تنها قدم زدن در پیاده رو ها و فکر کردن به کسی که هیچ وقت نبود !


دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 00:20
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ