یافتن پست: #تنها

melika
melika
وقتی چمدانش را به قصد رفتن بست ،
نگفتم :عزیزم ، این کار را نکن.
نگفتم :برگرد
و یک بار دیگر به من فرصت بده.
وقتی پرسید : دوستش دارم یا نه ،رویم را برگرداندم.
حالا او رفته و من تمام چیزهایی که نگفتم را می شنوم
نگفتم :عزیزم ،متاسفم ،
چون من هم مقصر بودم
نگفتم :اختلاف ها را کنار بگذاریم،
چون تمام آنچه می خواهیم عشق و وفاداری و مهلت است .
گفتم :اگر راهت را انتخاب کرده ای،
من آن را سد نخواهم کرد
حالا او رفته و من
تمام چیزهایی که نگفتم را می شنوم
او را در آغوش نگرفتم و اشکهایش را پاک نکردم
نگفتم :اگر تو نباشی
زندگی ام بی معنی خواهد بود .
فکر می کردم از تمامی آن بازی ها خلاص خواهم شد
اما حالا،تنها کاری که می کنم
گوش دادن به چیزهایی است که نگفتم
نگفتم :بارانی ات را درآر...
قهوه درست می کنم و با هم حرف می زنیم.
نگفتم :جاده بیرون خانه طولانی و خلوت و بی انتهاست.
گفتم :خدانگه دار ،موفق باشی ،خدا به همراهت.
او رفت و مرا تنها گذاشت
تا با تمام چیزهایی که نگفتم ،زندگی کنم.

شل سیلور استاین
دیدگاه  •   •   •  1392/10/21 - 19:54
+6
melika
melika
سه تن آن را میدانستند
زنی که معشوقهی کافکا بود
کافکا او را به خواب دیده بود.
سه تن آن را میدانستند
مردی که دوست کافکا بود
کافکا او را به خواب دیده بود.
سه تن آن را میدانستند
زن به دوست گفت:
دلم میخواهد امشب با من عشقبازی کنی.
سه تن آن را میدانستند
مرد پاسخ داد: اگر گناه کنیم
کافکا دیگر ما را به خواب نخواهد دید.
یک تن آن را میدانست
و بر زمین کس دیگری نبود.
کافکا با خود گفت:
اکنون که آن دو رفته اند و تنها مانده ام
دیگر، خود را به خواب نخواهم دید.
دیدگاه  •   •   •  1392/10/21 - 19:06
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

نیمه ی گمشده ی من چه کسی میتونه باشه


واسه روح تشنه ی من همیشه دیوونه باشه


کسی که هر کلامش طلوعی تازه باشه


غم و تنهایی ما به یک اندازه باشه


اون کسی که خواستن اون با همه فرق داشته باشه


هر چی که از اوبخونم شعر دلتنگی نباشه


کسی که برای خوندن نشسته توسینه ی من


نفس هاش هوای عشق ، سکوتش صدای عشق


اون که از نهایت عشق منو با اسمم بخونه


منو جزئی از وجودش یا خود خودش بدونه


اونی که گمشده از آغاز  تا که من تنها بمونم


جاده ی جستجوهامو تا قیامت بکشونم


کسی که همیشه عاشق


مثل من دیوونه باشه


تو دنیا اگه نباشه


تو آینه میتونه باشه


نیمه ی گمشده ی من چه کسی میتونه باشه !!!! 

3d93c922d69468f139938a4fef91c296-425

دیدگاه  •   •   •  1392/10/21 - 18:55
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

این روزها آدم ها چقدر درد دارند
درد پول
درد دوری
درد تنهایی
درد عشق
درد جدایی
درد خیانت
درد .....
این دردها چرا تمام نمی شوند
این روزها چقدر
یادمان میرود که زندگی کنیم

یاد کودکی بی دردمان بخیر ...

دیدگاه  •   •   •  1392/10/21 - 18:09
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
اعتراف میکنم دیروز تنهایی با ماشین رفتم نون بخرم ، نون رو خریدم
اومدم سمت شاگرد نشستم
یکی دو نفر فهمیدن جریانو ! منم خواستم خیلی دیگه ضایع نشه
الکی داشبورد ماشین رو باز کردم و بستم
رفتم نشستم پشت فرمون و سریع محل رو ترک کردم !
دیدگاه  •   •   •  1392/10/21 - 16:26
+5
behrooz
behrooz


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

حسنی نگو جوون بگو
علاف و چش چرون بگو

موی ژلی، ابرو کوتاه، زبون دراز، واه واه واه
نه سیما جون، نه رعنا جون

نه نازی و پریسا جون
هیچ کس باهاش رفیق نبود

تنها توی کافی شاپ
نگاه می کرد به بشقاب !

باباش می گفت: حسنی می ری به سربازی ؟
نه نمی رم نه نمی رم

به دخترا دل می بازی ؟!
نه نمی دم نه نمی دم

گل پری جون با زانتیا
ویبره می رفت تو کوچه ها

گلیه چرا ویبره میری ؟
دارم میرم به سلمونی
که شب برم به مهمونی

گلی خانوم نازنین با زانتیای نقطه چین
یه کمی به من سواری می دی ؟!

نه که نمی دم
چرا نمی دی ؟
واسه اینکه من قشنگم، درس خونم و زرنگم
اما تو چی ؟

نه کارداری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
موی ژلی، ابرو کوتاه، زبون دراز، واه واه واه

در واشد و پریچه
با ناز اومد توو کوچه

پری کوچولو، تپل مپولو، میای با من بریم بیرون ؟
مامان پری، از اون بالا

نگاه می کرد تو و کوچه را
داد زد و گفت : اوی ! بی حیا

برو خونه تون تو را بخدا
دختر ریزه میزه
حسابی فرز و تیزه
اما تو چی ؟

نه کارداری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
موی ژلی، ابرو کوتاه، زبون دراز، واه واه واه

نازی اومد از استخر
تو پوپکی یا نازی ؟

من نازی جوانم
میای بریم کافی شاپ ؟

نه جانم
چرا نمیای ؟
واسه اینکه من صبح تا غروب، پایین، بالا، شمال، جنوب، دنبال یک شوهر خوب
اما تو چی ؟

نه کارداری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
موی ژلی، ابرو کوتاه، زبون دراز، واه واه واه

حسنی یهو مثه یه جت
رسید به یک کافی نت

اون شد و رفت تو چت رووم
گپید با صدتا خانووم!

هیشکی نگفت کی هستی ؟
چی کاره ای چی هستی ؟

تو دنیای مجازی
علافی کرد و بازی

خوشحال و شادمونه
رفت و رسید به خونه

باباش که گفت: حسنی برات زن بگیرم ؟
اره که می خوام اره که میخوام

چاهارتا شرعن بگیرم ؟
اره که می خوام اره که میخوام

حسنی اومد موهاشو
یه خورده ابروهاشو

درست و راست و ریس کرد
رفت و تو کوچه فیس کرد

یه زن گرفت و شاد شد
زی ذی شد و دوماد شد

_  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _   _  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _   _  _  _  _


و این هم یک روایت دیگه از حسنی قصه ها


توی ده شلمرود (که بعدا گسترش پیدا کرد و شد تهران بزرگ)
حسنی تک و تنها بود
حسنی نگو! (چون اسمش رو عوض کرده و گذاشته ساسان) بلا بگو
سوسول سوسولا بگو
موی بلند، صورت سه تیغ، ناخن دراز، واه و واه و واه!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

با فلفلی و قلقلی میرن باشگاه بدن سازی
تیپش شده شلوار جین، پاره پوره
با بلوزای اندامی

باباش می‌گفت: حسنی بیا برو حموم
حسنی می گفت: نه نمی رم. نه نمی رم!
تازه آرایشگاه بودم!
کلی خرج موهام کردم!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

کره الاغ کدخدا (که حالا شده یه زانتیا)
ویراژ می ده تو کوچه ها
پشت فرمونش یه دختره
دختر ناز کدخدا !

حسنی می گه: منم سوارم می کنی؟!
دختره می گه: نه که نمی شه، نه که نمی شه!
ماشین من با کلاسه!
اگه تو گیتار می زنی، اون وقت سوارت می کنم!

حسنی به عشق زانتیا
شایدم بخاطر دختر کدخدا
می خواد که با کلاس بشه
کلاس گیتار نمی ره (باباش اجازه نمی ده)
اما یه کاور گیتار
می گیره رو کولش می ندازه.

توی ده شلمرود، حسنی نبود، ساسان بود
با ماشین کدخدا، ویراژ میداد تو کوچه ها!
1 دیدگاه  •   •   •  1392/10/21 - 12:01
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

رفتم رستوران دیدم همه با دوست دختراشونن !!!

و من تنها.. :(

گوشیمو در آوردم زنگ زدم و با صدای بلند گفتم :

بیا ببین خواهرت با دوست پسرشه!!

یعنی همه دخترا فرار کردن هــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا :D

دلم اینقدی خنكید :)

دیدگاه  •   •   •  1392/10/21 - 11:49
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ماه من بتاب
در شب نشینی
این آغوش تنها

تا در اعجاز لبانت
بوسه ای کوچ کند
در این نگاه ساکت

تا در آیینه ی چشمانم
لمس کنی
قصه ی هزار و یک شب را
به روی پریشانی موهایم...
.
دیدگاه  •   •   •  1392/10/20 - 10:48
+5
ali23
ali23
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﻪ ﻟﺮﻩ...

ﯾﻪ ﻟﺮﻩ ﻣﯿﺸﻪ ﺷﻬﯿﺪ ﺑﻬﻨﺎﻡ ﻣﺤﻤﺪﯼ . ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻧﻮﺟﻮﺍﻥ 13 ﺳﺎﻟﻪ ﺷﻬﯿﺪ ﺭﺍﻩ وطن.
ﯾﻪ ﻟﺮﻩ ﻣﯿﺸﻪ آﺭﯾﻮﺑﺮﺯﻥ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺭﺗﺶ ﺩﺍﺭﯾﻮﺵ.
ﯾﻪ ﻟﺮﻩ ﻣﯿﺸﻪ ﺳﺮﺩﺍﺭ ﺑﯽ ﺑﯽ ﻣﺮﯾﻢ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﺳپﺎﻩ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ.
ﯾﻪ ﻟﺮﻩ ﻣﯿﺸﻪ ﺩﮐﺘﺮ ﻋﺒﺪﺍﻟﺤﺴﯿﻦ ﺯﺭﯾﻦ ﮐﻮﺏ.
ﯾﻪ ﻟﺮﻩ ﻫﻢ ﻣﯿﺸﻪ ﺩﮐﺘﺮ ﻣﻠﮏ ﺣﺴﯿﻨﯽ ﺗﻨﻬﺎ پﺰﺷﮏ پﯿﻮﻧﺪ ﮐﺒﺪ ﺩﺭ ﺍﺳﯿﺎ.
ﯾﻪ ﻟﺮﻩ ﻣﯿﺸﻪ ﺑﺎﻧﻮ ﻗﺪﻡ ﺧﯿﺮ ﺭﻫﺒﺮ ﻣﺒﺎﺭﺯﺍﻥ ﻋﺸﺎﯾﺮ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ.
ﯾﻪ ﻟﺮﻩ ﻣﯿﺸﻪ ﻣﻬﺮﺩﺍﺩ ﺍﻭﺳﺘﺎ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ ﻭ ﺷﺎﻋﺮ.
ﯾﻪ ﻟﺮﻩ ﻣﯿﺸﻪ ﻣﺴﻌﻮﺩ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ ﺻﺪﺍﯼ ﻣﺨﻤﻠﯿﻨﺶ ﺗﺎ ﻋﺮﺵ ﻫﻢ ﻣﯿﺮﺳﻪ.
ﯾﻪ ﻟﺮﻩ ﻣﯿﺸﻪ ﻣﺤﺴﻦ ﺭﺿﺎﯾﯽ ﻫﺸﺖ ﺳﺎﻝ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺭﻫﺒﺮﯼ میکنه.
ﯾﻪ ﻟﺮﻩ ﻣﯿﺸﻪ ﮐﺮﯾﻢ ﺧﺎﻥ ﺯﻧﺪ.
ﻳﻪ ﻟﺮﻩ ﻣﻴﺸﻪ ﺣﺴﻴﻦ پﻨﺎﻫﻲ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺩﺭ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﻤﻪ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﯽمونه.
ﯾﻪ ﻟﺮﻩ ﻣﯿﺸﻪ ﺑﺎﺑﺎﻃﺎﻫﺮ.
ﯾﻪ ﻟﺮﻩ ﻣﯿﺸﻪ ﻋﻠﯽ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺧﺎﻥ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﺭﺗﺶ ﺭﺿﺎ ﺧﺎﻥ ﻣﯿﮕﻪ ﻫﺮ عﻘﺎﺑﯽ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﺍﺯ ﺍﺳﻤﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﮐﺸﻮﺭ ﻋﺒﻮﺭ ﮐﻨﺪ ﺑﺎﯾﺪ پﺮﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﺎﺝ بدهد.
ﯾﻪ ﻟﺮﻩ ﻣﯿﺸﻪ پﺮﻓﺴﻮﺭ ﻣﻮﺳﯿﻮﻧﺪ ﻭ ﻗﻠﺐ ﻣﺼﻨﻮﻋﯽ ﺭﻭ ﺍﺧﺘﺮﺍﻉ ﻣﯿﮑﻨﻪ.
ﯾﻪ ﻟﺮﻩ ﻣﯿﺸﻪ ﻗﯿﺼﺮ ﺍﻣﯿﻦ پﻮﺭ.
ﯾﻪ ﻟﺮﻩ ﻣﯿﺸﻪ ﺳﺮﺩﺍﺭ ﺍﺳﻌﺪ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ ﻓﺎﺗﺢ ﺗﻬﺮﺍﻥ.
ﯾﻪ ﻟﺮﻩ ﻣﯿﺸﻪ ﺍﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﺮﻭﺟﺮﺩی.
ﯾﻪ ﻟﺮﻩ ﻣﯿﺸﻪ پﺮﻓﺴﻮﺭ ﮐﺮﻡ ﺯﺍﺩﻩ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺭﯾﺎﺿﯽ. ﯾﻪ ﻟﺮﻩ ﻣﯿﺸﻪ ﺍﺣﺴﺎﻥ ﮐﺎﻣﺮﺍﻧﯽ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻫﺎﺭﻭﺍﺭﺩ ﻭ ﻣﺨﺘﺮﻉ قرنیه چشم مصنوعی.
ﯾﻪ ﻟﺮﻩ ﻣﯿﺸﻪ پﺮﻓﺴﻮﺭ ﺑﺎﻫﺮ ﻣﻐﺰ ﺳﻮﻡ ﻓﯿﺰﯾﮏ ﺟﻬﺎﻥ.
ﯾﻪ ﻟﺮﻩ ﻣﯿﺸﻪ پﺮﻓﺴﻮﺭ ﺟﻌﻔﺮ ﺷﻬﯿﺪﯼ...
ﻭ....
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﻫﻤﻪ ﺍﯾﻦ ﻫﺎ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﺳﻮﮊﻩ ﯼ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﻤﻮﻃﻨﺎﻥ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ،،،،
ﺑﻪ ﺍﻣﯿﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ ﺑﻪ ﻫﻤﺪﯾﮕﻪ ﺩﺭ ﻫﺮ پﻮﺷﺶ، ﻗﻮﻣﯿﺖ ﻭ ﻣﺬﻫﺒﯽ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﻢ...

دیدگاه  •   •   •  1392/10/19 - 11:14
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

ﯾﻪ ﻣﺮﺿﯽ ...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺁﺩﻡ ﭘﺎﻫﺎﺷﻮ ﻣﯿﭽﺴﺒﻮﻧﻪ ﺑﻪ ﺑﺨﺎﺭﯼ ﯾﺎ ﺷﻮﻓﺎﮊ ﺗﺎ ﺑﺴﻮﺯﻩ ﺑﻌﺪ ﯾﻬﻮ ﺑﮑﺸﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﺗﺎ ﺧﻮﺏ ﺑﺸﻪ ﺑﻌﺪ
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﭽﺴﺒﻮﻧﻪ |:
داریم از این مریضا یا من تنهام.. ؟؟

2 دیدگاه  •   •   •  1392/10/18 - 15:22
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ