یافتن پست: #حاضر

be to che???!!
be to che???!!

روند فروپاشي بدن انسان در هنگام مرگ چگونه است؟



خبرگزاري دانشجويان ايران- ايسنا

نتايج يك مطالعه جديد نشان مي‌دهد، روند مرگ در موجودات زنده از جمله انسان بسيار كند بوده و از سلولي به سلول ديگر گسترش پيدا كرده و سرانجام تمام بدن را در بر مي‌گيرد.

به گزارش سرويس علمي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، مطالعه [!] روي موجودات زنده بسيار دشوار است و هيچ انساني حاضر به داوطلب شدن در آزمايشي كه سرانجامي جز پايان حيات و مرگ ندارد، نيست.

در حال حاضر بيشتر تحقيقات در حوزه [!] روي كرم‌ها متمركز شده است، چراكه مكانيسم مرگ اين موجودات بطور شگفت‌انگيزي با مكانيسم مرگ پستانداران شباهت دارد.

زماني كه كرم مي‌ميرد، گسترش مرگ در تمام بدن موجود به شكل نور آبي فلورسانت ناشي از نكروز يا مسير مرگ سلولي در زير ميكروسكوپ براحتي قابل مشاهده است و اين مسأله يكي از ويژگي‌هاي قابل توجه كرم‌ها محسوب مي شود.

منبع اين رنگ آبي، مولكولي به نام آنترانيليك اسيد (anthranillic acid) است.

«ديويد جمز» سرپرست تيم تحقيقاتي موسسه بهداشت پيري در كالج لندن تأكيد مي كند: يك مسير شيميايي خود تخريبي كشف كرديم كه باعث انتشار مرگ سلولي در كرم‌ها مي شود؛ اين گسترش (مرگ) به شكل رنگ فلورسانت درخشاني كه در تمام بدن پخش مي شود، ديده مي‌شود.

بطور مثال، فردي كه در بيابان دچار دهيدراتاسيون يا كاهش آب بدن شده است، استرس و تنش ناشي از اين مسأله منجر به شوك و آسيب سلولي و در نهايت مرگ فرد مي‌شود.

كل ارگانيسم در يك لحظه جان خود را از دست نمي‌دهند، بلكه مرگ هر سلول باعث يك واكنش شيميايي شده و در نهايت منجر به فروپاشي اجزاي سلولي مي‌شود.

«جمز» خاطرنشان مي‌كند: با مسدود كردن اين مسير شيميايي، امكان به تأخير انداختن مرگ ناشي از عفونت وجود خواهد داشت؛ اما امكان كند كردن روند مرگ ناشي از افزايش سن وجود ندارد، چراكه پيري باعث مرگ ناشي از تعداد زيادي فرآيندهاي عملكردي به صورت موازي مي شود.

محققان اميدوارند كه در آينده قادر به متوقف كردن فرآيندهاي بيوشيميايي دخيل در گسترش موج مرگ سلول ها و در نتيجه نجات جان فرد باشند.

نتايج اين مطالعه در مجله PloS Bio[!]y منتشر شده است.

دیدگاه  •   •   •  1392/07/6 - 08:46
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تو را غایب نامیده اند
تو را غایب نامیده اند، چون «ظاهر» نیستی،
نه اینکه «حاضر» نباشی.
«غیبت» به معنای «حاضرنبودن»،
تهمت ناروائی است که به تو زده اند
و آنان که بر این پندارند،
فرق میان «ظهور» و «حضور» را نمی دانند،
آمدنت که در انتظار آنیم به معنای «ظهور» است،
نه «حضور»
دیدگاه  •   •   •  1392/07/5 - 21:25
+2
nanaz
nanaz


“زيباترين نامه به خدا”



واقعا خواندنيه
اگه نخوني از ذستت رفته
حالا خود داي

شـــــكــــرت خـــــــــــــدا جـــــونـــــــم
امروز صبح كه از خواب بيدار شدي،

نگاهت مي كردم،

اميدوار بودم كه با من حرف بزني،

حتي براي چند كلمه،

نظرم را بپرسي يا براي اتفاق خوبي كه ديروز در زندگي ات افتاد،

از من تشكر كني؛

اما متوجه شدم كه خيلي مشغولي،

مشغول انتخاب لباسي كه ميخواستي بپوشي،

وقتي داشتي اين طرف و آن طرف مي دويدي تا حاضر شوي،

فكر مي كردم چند دقيقه اي وقت داري كه بايستي و به من بگويي:"سلام"،

اما تو خيلي مشغول بودي.


يك بار مجبور شدي منتظر شوي و براي مدت يك ربع ساعت، كاري

 نداشتي جز آنكه روي يك صندلي بنشيني.

بعد ديدمت كه از جا پريدي،

اما تو به طرف تلفن دويدي و در عوض به دوستت تلفن كردي تا از

آخرين شايعات با خبر شوي.

تمام روز با صبوري منتظرت بودم،

با آن همه كارهاي مختلف گمان مي كنم كه اصلاً وقت نداشتي

با من حرف بزني.

متوجه شدم قبل از نهار هي دورو برت را نگاه مي كني؛

شايد چون خجالت مي كشيدي،

سرت را به سوي من خم نكردي!!!

تو به خانه رفتي و به نظر مي رسيد كه هنوز خيلي كارها براي انجام دادن داري.


بعد از انجام دادن چند كار،

تلويزيون را روشن كردي،

نميدانم تلويزيون را دوست داري يا نه؟

در آن چيزهاي زيادي نشان مي دهند و تو هر روز مدت زيادي را

جلوي آن مي گذراني.

در حالي كه درباره هيچ چيز فكر نمي كني و فقط ازبرنامه هايش
 لذت مي بري.

باز هم صبورانه انتظار ترا كشيدم و تو در حالي كه تلويزيون را نگاه مي كردي،

شام خوردي و باز هم با من صحبتي نكردي!!!

موقع خواب،

فكر مي كنم خيلي خسته بودي،

بعد از آن كه به اعضاي خانواده ات شب بخير گفتي،

نمي دانم كه چرا به من شب به خير نگفتي؛

اما اشكالي ندارد،

آخر مگر صبح به من سلام كردي؟!

هنگامي كه به خواب رفتي،

صورتت را كه خستهء تكرارِ يكنواختي هاي روزمره بود

را عاشقانه لمس كردم.

چقدر مشتاقم كه به تو بگويم:

چطور مي تواني زندگي زيباتر و مفيدتر را تجربه كني...

احتمالاً متوجه نشدي كه من هميشه در كنارت و براي كمك به تو آماده ام.

من صبورم،

بيش از آنچه تو فكرش را مي كني.

حتي دلم مي خواهد به تو ياد دهم كه چطور با ديگران صبور باشي.

من آنقدر دوستت دارم كه هر روز منتظرت هستم،

منتظر يك سر تكان دادن،

يك دعا،

يك فكر،

يا گوشه اي از قلبت كه بسوي من آيد.

خيلي سخت است كه مكالمه اي يكطرفه داشته باشي.

خوب،

من باز هم سراسر پر از عشق منتظرت خواهم بود،

به اميد آنكه شايد فردا كمي هم به من وقت بدهي!

آيا وقت داري كه اين نامه را براي ديگر عزيزانم بفرستي؟

اگر نه،

عيبي ندارد،

من مي فهمم و سعي مي كنم راه ديگري بيابم.

من هرگز دست نخواهم كشيد...

روز خوبي داشته باشي.


 

آخرین ویرایش توسط nanaz در [1392/07/4 - 13:33]
دیدگاه  •   •   •  1392/07/4 - 13:32
+7
saeed
saeed



اون رفت بدون اینکه.......


اون رفت خیلی راحت تر از اونی که فکرشو می کردم

یادم می یاد یه روز بهم گفت بدون من می میره

اما حالا...

کو؟ کجاست؟

کو اونی که می گفت بدون من می میره؟

می دونی چیه؟

دلم واسه خودم خیلی می سوزه وقتی یادم می یاد چه جوری حاضر بودم

زندگیموبهش بدم.

حتی قطره های اشکمو ندید

همون اشکایی که هر موقع از چشمام جاری می شد می گفت:وقتی گریه می

کنی و این اشکا روگونه هات می لغزه انگار آسمون رو سرم خراب می شه اما

چه آسون از کنار قطره قطره ی اشکام

گذشت و هیچ اعتنایی نکرد.

منم همه ی اشکامو تو یه تنگ بلور جمع کردم یه گل شقایقم پر پر کردم و ریختم

روش آخه می گن اینجوری مسافرت خیلی زودتر بر می گرده . شاید این جوری

باشه گرچه تا حالا این اتفاق نیفتاده.

ولی حیفه اشکام آخه خودم اونو تو اشکام دیدم و می دونم اگه از چشمام بیفته

دیگه نمی بینمش.

پس اشکامو پیش خودم نگه می دارم تا اگه شاید یه روزی برگشت اون تنگ

بلورو نشونش بدم و بگم:

بی انصاف ببین دونه به دونه ی این اشکا رو واسه تو ریختم

واسه تویی که به قول خودت تحمل دیدن حتی یه قطرشو نداشتی

دیدگاه  •   •   •  1392/07/1 - 10:46
+2
xroyal54
xroyal54
ورودی های ۹۲ عزیز
۵شنبه جواب دانشگات اومد
شنبه ۸ صبح سرکلاس حاضر نشو.
نذری نمیدن که واستا از هفته بعد همه باهام بریم
دیدگاه  •   •   •  1392/06/26 - 20:50
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
وقتی رد پای مهربانیت را ، در قلب کسی باقی بگذاری
همیشه بیشتر از حاضرین ،
حاضر خواهی بود
حتی اگر غایب باشی ...
دیدگاه  •   •   •  1392/06/25 - 22:43
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
من حاضرم آمونیاک خالص تنفس کنم ولی....
.

.

بوی ماه مهر به مشامم نرسه . . .
دیدگاه  •   •   •  1392/06/25 - 22:19
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﻣﻦ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ . . . ﺭﺍ
ﺭﻭﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻣﺠﺎﺯﯼ ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻢ !
ﺍﺯ ﻟﺞ ﺗـﻮ . . .
ﺍﺯ ﻟﺞ ﺧـﻮﺩﻡ . . .
ﮐﻪ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﺒﻮﺩﯾﻢ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ
ﺍﯾﻦ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺑﮕﻮﯾﯿﻢ.
دیدگاه  •   •   •  1392/06/23 - 21:50
من عاشقانه هایم را

روی همین دیوار مجازی می نویسم !


از لج تـو . . .



از لج خـودم . . .


که حاضر نبودیم یک بار


این ها را واقعی به هم بگوییم. . . !

 


دیدگاه  •   •   •  1392/06/23 - 11:51
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
از شیخ نایس پرسیدند اگر شخصی مست باشد و مست بمیرد و مست در محشر حاضر شود حکمش چیست؟؟شیخ گفت: به وللـه که آن مشروبش حرف ندارد! از کجا گیر آورده؟؟!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/22 - 22:53
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ