ronak
یک روز تو را
و تمام ِ این همه خاطره ای که از خود در من به جا گذاشته ای را
یکجا
آتش خواهم زد
خدا رو چه دیده ای ؟
شاید
لهیبِ شعله های اش
تن ِ سرمازده ام که بی گرمی ِ آغوش ِ تو مانده است را
گرم کند...
و تمام ِ این همه خاطره ای که از خود در من به جا گذاشته ای را
یکجا
آتش خواهم زد
خدا رو چه دیده ای ؟
شاید
لهیبِ شعله های اش
تن ِ سرمازده ام که بی گرمی ِ آغوش ِ تو مانده است را
گرم کند...