یافتن پست: #خانه

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



قصه ی چشمهای تو را هیچ کس نمی خواند
وعمق غصه های مرا هیچ کس نمی داند
تو از کدام تباری که بی تو می سازم ؟
تو از کدام دیاری که با تو می سوزم؟
شراب ناب کدامین سبوی سر شاری ؟
که هر چه بنوشم هنوز بسیاری
بیاو کمی همنشین باران شو
برای دلم برای دلت اندکی پریشان شو
بدون تو این خانه یک شکوه پوشالی است
نفس کشیدن بی تو هبوط اجباری است
برای روزهایی که می اید و نمی ایی
هزار مرثیه گفتم نمانده قراری نمانده فردایی ......





دیدگاه  •   •   •  1392/08/2 - 20:32
+2
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO
آمدی دیوانه ام کردی و رفتی بی وفا

با غمت هم خانه ام کردی و رفتی بی وفا

مثل شمعی بودی و با یاد خود ای نازنین

تا ابد پروانه ام کردی و رفتی بی وفا
دیدگاه  •   •   •  1392/08/2 - 03:12
+8
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



و باز هم تکرار ...
تکرار روزهای سرد ...
من , و دستی که نیست ...
بــرای گــرم کردن پنج انگشت ...
داروخانه ها هم , دیگر آتروپات ندارند ...
افسوس , خدا را شکر , نفسی هست , هااا ...
گرم می شود کمی , با دل یخ زده ام چه کنم , میدانی ؟ ...




دیدگاه  •   •   •  1392/08/1 - 15:56
+3
roya
roya
امشب بازهم پستچی پیر محله ی ما نیومد 

یا باید خانه مان را عوض کنم 

یا پستچی را 

تو که هر روز برایم نامه می نویسی .... مگه نه ؟!!
دیدگاه  •   •   •  1392/08/1 - 13:48
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



در میان کوه یخ از اتش دل سوختم
اتش عشقی زهجرت در دلم افروختم
خانه ی مهرت دگر محنت سرای من شده
بی تو ای ارام جانم دل به ماتم دوختم
نکته های زندگی را در کنارت یافتم
بی توای ارام جانم دل به ماتم دوختم
با هوای یاد تو روز وشبم را ساختم
در نبودت حجله غم در دلم افروختم
در فراقت با خیالت چشم دل را یافتم
با وجودت اتش عشقی به جان افروختم





دیدگاه  •   •   •  1392/07/30 - 17:45
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دعا می کنم که هیچگاه چشمهای زیبای تو را
در انحصار قطره های اشک نبینم
دعا می کنم که لبانت را فقط در غنچه های لبخند ببینم
دعا می کنم دستانت که وسعت آسمان و پاکی دریا و بوی بهار را دارد
همیشه از حرارت عشق گرم باشد
من برایت دعا می کنم که گل های وجود نازنینت هیچگاه پژمرده نشوند
برای شاپرک های باغچه ی خانه ات دعا می کنم
که بال هایشان هرگز محتاج مرهم نباشند
من برای خورشید آسمان زندگیت دعا می کنم که هیچگاه غروب نکند
دیدگاه  •   •   •  1392/07/29 - 20:27
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یکی از حرکت های فنی صاحبخانه برای بیرون کردن مهمان چیست؟
-خمیازه
دیدگاه  •   •   •  1392/07/29 - 19:15
+3
محمد
محمد
باران میبارد و ما در حسرت سلامی دیگر خانه نشین میشویم تا........صبح سلامی دوباره به افتاب خواهیم داد.
دیدگاه  •   •   •  1392/07/29 - 12:01
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



پیرمردی گرسنه و بیمار ،

گوشه قهوه خانه ای می خفت ...

رادیو باز بود و گوینده ،

از مضرات پر خوری می گفت!




دیدگاه  •   •   •  1392/07/29 - 11:48
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
قلب مهـــمانخانه نیست ، که آدمــــها بیایند … دو سه ساعت ، یا دو سه روزی توی آن بمانند و بعد بروند ! قلب لانه ی گنجشک نیست که در بهـــار ساخته بشود ، و در پائـــیز ، باد آن را با خودش ببرد ! قلب ؟! راستش نمیدانم چیست ! امــــا این را میدانم که جای آدمـــــهای خاص است !!
دیدگاه  •   •   •  1392/07/28 - 18:33
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ