بس که رد نگاهم را دنبال کرده اند و به خانه ابرها رسیده اند
چقدر از التماس چترها برایشان گفته ام
از خواهش دستهایم برای نوازش قطره ها
من شعر نیاز را در گوششان سروده ام
با این همه نمیدانم چرا آسمان دست رد به سینه ام میزند.
ترسم آخر ز غم عشق تو دیوانه شوم
بیخود از خود شوم و راهی میخانه شوم
آنقدر باده بنوشم که شوم مست و خراب
نه دگر دوست شناسم نه دگر جام شراب
من دلم میخواهد
خانهای داشته باشم پر دوست،
کنج هر دیوارش
دوستهایم بنشینند آرام
گل بگو گل بشنو…؛
هر کسی میخواهد
وارد خانه پر عشق و صفایم گردد
یک سبد بوی گل سرخ
به من هدیه کند.
شرط وارد گشتن
شست و شوی دلهاست
شرط آن داشتن
یک دل بی رنگ و ریاست…
بر درش برگ گلی میکوبم
روی آن با قلم سبز بهار
مینویسم ای یار
خانهی ما اینجاست
تا که سهراب نپرسد دیگر
” خانه دوست کجاست؟"
"فریدون [!]"
خانه دل جای هر بیگانه نیست
کوی مجنون جای هر دیوانه نیست
قلب مجنون به لیلی خوشتر است
غیر لیلی لایق این خانه نیست . . .
به یک زن نگو :
تو که خانه بودی چیکار کردی؟
خستگیت واسه چیه؟
باید دقیق تر نگاه کنی ریز بین باشی !
در کودکی همیشه از ما سوال میکردند علم بهتر است یا ثروت و همیشه ما میگفتیم علم در صورتی که ته دلمان دوست داشتیم ثروتمند شویم تا آسایش یابیم. و همیشه در باورمان بود که ثروت بالاترین آسایش است و راحتی و آرامش در گروی داشتن پول فراوان و زندگی پر تشریفات و بریز و بپاش است. ولی این سوال مطرح است که آیا پول می تواند آسایش بیاورد؟ و هرکس ثروتمند است آسوده است؟
در هنگام ازدواج بعضی از دختر خانم ها آرزو دارند که یک عروسی شاهانه داشته باشند همان هایی که خواستگار خود را سوار بر اسب سفید می بینند. و در رویاهایشان زندگی پر از زرق و برق و آرامششان را در چار چوب خانه ای از خشت طلا و کاخی مجلل ترسیم کرده اند. آرزوهایشان این است که پدر و مادر جهیزیه ای شامل تمام دستگاه های بی مصرف آشپزخانه مثل ماکروفر، هواپز، سرخ کن، سبزی خردکن و… تهیه کنند و شوهرشان هر هفته جواهرات برایشان بیاورند و افتخارشان داشتن صد جور لباس جور واجور ، ماشین مدل بالا و این چیزهاست.. و یا آقا پسرهایی که توقع دارند شروع زندگیشان پدر مادر تمام خرج و مخارجشان را تا ۱۰ سال بپردازد و عروسیشان در فلان باغ و فلان تالار باشد. و در شروع همه چیز داشته باشند. خانه ،ماشین و… اگر سرمایه ای هم بود برای تجارت که چه بهتر!! اما آیا معنی خوشبختی این چیزهاست؟ آیا زندگیی که پایه و اساسش فخر فروشی و تجمل باشد دوام کافی را دارد؟ و میتواند به آسایش و خوشی برسد؟... ادامه مطلب در لینک
اتاق را که ترک می کنید سراغ تلفن همراه تان می رود و وقتی نیستید، دور از چشمتان حساب های کاربری تان را چک می کند. وقتی برای یک قرار دوستانه بیرون می روید، بارها و بارها با شما تماس می گیرد و اگر کمی بیش از انتظارش بیرون بمانید، پرس وجو هایش را شروع می کند.
گاهی فکر می کنید، همه ی کارآگاه بازی ها ی همسر شما از عشق است و به او فرصت می دهید که همه چیز را بداند و گاهی احساس می کنید، حریم خصوصی تان از دست رفته و مقاومت می کنید؛ مقاومت هایی که نتیجه شان یا دعواست یا حساسیت های بیشتر.
اگر شما با چنین فردی زندگی می کنید، باید بیشتر از این واکنش های ساده، مراقب ارتباط تان باشید. شمایی که با یک همسر همیشه شکاک زیر یک سقف زندگی می کنید، باید آداب زندگی با این آدم ها را بدانید و با کمی ظرافت اوضاع را برای خودتان و او راحت تر کنید.
باور کنید که سکوت موفق ترین ازدواج ها را هم ویران می کند. اگر می خواهید زندگی مشترک شما عاقبت خوبی داشته باشد، نگذارید سکوت جایش را در خانه شما باز کند.
چه همسرتان شکاک باشد و چه نه، نخستین قدمی که برای زندگی مشترک تان باید بردارید، صادق بودن است. پای دروغ که به میان بیاید، همه چیز به هم می ریزد اما منظورمان از دروغ، تنها پنهان کردن موضوعات حیاتی نیست.
دروغ های کوچک در مورد موضوعات به ظاهر بی اهمیت، بیشتر از آنچه فکر می کنید روی رابطه شما و قضاوتی که همسرتان در مورد شما دارد، تاثیر می گذارند.
پنهان کاری های کوچک، می تواند آرام آرام همسرتان را نسبت به شما بی اعتماد کند. او حق دارد با دیدن این دروغ های نسبتا بی اهمیت نسبت به اصلی ترین موضوعات زندگی مشترک تان هم شک کند. شاید همسرتان به جای لجبازی و بی توجهی شما، برای بیرون آمدن از این وضعیت نیاز به کمک داشته باشد... ادامه مطلب در لینک