sasan pool
ریاست دانشگاه آزاد اسلامی به فرهاد دانشجو رسید تهران- اعضای هیات امنای دانشگاه آزاد اسلامی شامگاه چهارشنبه در دومین نشست خود با اكثریت آرا فرهاد دانشجو را به عنوان رییس جدید این دانشگاه برای یك دوره چهارساله انتخابت كردند. به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا ، دومین جلسه هیات امنا دانشگاه آزاد اسلامی به ریاست اكبر [!] [!] و حضور كامران دانشجو وزیر علوم ، تحقیقات و فناوری، مرضیه وحید دستجردی، وزیر بهداشت درمان و آموزش پزشكی ، محمد محمدیان رییس نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، عبدالله جاسبی رییس وقت دانشگاه آزاد ، سید حسن [!] و حمید میرزاده از اعضای هیات موسس دانشگاه آزاد ، فرهاد دانشجو ، فریدون عزیزی و بهمن یزدی صمدی در محل دبیرخانه هیات امنای دانشگاه آزاد برگزار شد. محمدرضا مخبر دزفولی نیز به عنوان ناظر شورای عالی انقلاب فرهنگی در این جلسه حضور داشت. فرهاد دانشجو موفق به كسب 5 رای موافق از مجموع 9 رای اعضای هیات امنای دانشگاه آزاد شد . قطعی شدن ریاست فرهاد دانشجو بر دانشگاه آزاد اسلامی مستلزم تایید وی در شورای عالی انقلاب فرهنگی است. تنها دستور جلسه نشست
Pedram
شانس فقط یک بار در خانه ادم را میزند بدشانسی هیچوقت دستش را از روی زنگ بر نمیدارد بدبختی هم که حتمأ کلید دارد
رضا
می گویند، اگر كسی چهلروز پشت سر هم جلو در خانهاش را آب و جارو كند، حضرت خضر به دیدنش میآید و آرزوهایش را برآورده میكند..................
shahin ES
زن زیبایی به عقد مرد زاهد و مومنی در آمد. مرد بسیار قانع بود و زن تحمل این همه ساده زیستی را نداشت. روزی تاب و توان زن به سر رسید و با عصبانیت رو به مرد گفت: حالا که به خواسته های من توجه نمی کنی، خود به کوچه و برزن می روم تا همگان بدانند که تو چه زنی داری و چگونه به او بی توجهی می کنی، من زر و زیور می خواهم! مرد در خانه را باز کرد و روبه زن می گوید: برو هر جا دلت می خواهد! زن با نا باوری از خانه ...خارج شد، زیبا و زیبنده! غروب به خانه آمد . مرد خندان گفت: خوب! شهر چه طور بود؟ رفتی؟ گشتی؟ چه سود که هیچ مردی تو را نگاه نکرد . زن متعجب گفت: تو از کجا می دانی؟ مرد جواب داد: و نیز می دانم در کوچه پسرکی چادرت را کشید! زن باز هم متعجب گفت : مگر مرا تعقیب کرده بودی؟ مرد به چشمان زن نگاه کرد و گفت: تمام عمر سعی بر این داشتم تا به ناموس مردم نگاه نیاندازم، مگر یکبار که در کودکی چادر زنی را کشیدم
رضا
زن نصف شب از خواب بیدار شد و دید که شوهرش در رختخواب نیست و به دنبال او گشت.......................
fatemeh
زندگی گفت : که آخر چه بود حاصل من ؟ عشق فرمود : تا چه بگوید این دل من . عقل نالید : کجا حل شود این مشکل من ؟ مرگ فرمود : در این خانه ویرانه من !!!!