یافتن پست: #خانه

سیمین
سیمین
قلب من مانند قهوه خانه هاي سر راه يادآور غربت است هيچ مسافري را براي هميشه در خود جاي نخواهد داد... هيچ مسافري.....
دیدگاه  •   •   •  1390/10/18 - 11:10
ܓ✿جُوجه فِنچِ مُتِفکِرܓ✿
ܓ✿جُوجه فِنچِ مُتِفکِرܓ✿
دانشجویان ساکن خوابگاه : جنگجویان کوهستان دانشجویان پرسر و صدا : گروه لیان شان پو خانواده دانشجویان : بینوایان انتخاب درس افتاده : زخم کهنه اولین امتحان : جدال با سرنوشت مراقبین امتحان : سایه عقاب تقلب : عملیات سری روز دریافت کارنامه : روز واقعه اعتراض دانشجو : بایکوت اعتراض برای کیفیت غذا : می خواهم زنده بمانم دانشجوی اخراجی : مردی که به زانو در آمد آینده تحصیل کرده : دست فروش(البته اين برا رشته ما نيستاون يكي رشته ها رو ميگم.) رئیس دانشگاه : مرد نامرئی استاد راهنما : گمشده دانشجویی که تغییر رشته داده : بازنده سرویس دانشگاه : اتوبوسی به سوی مرگ کتابخانه دانشگاه : خانه عنکبوتان(به استثناي دانشگاههاي علوم پزشكي) اتوماسيون تغذيه : آژانس شیشه ای التماس برای نمره : اشک کوسه سوار شدن به اتوبوس : یورش ترم آخر : بوی خوش زندگی تسویه حساب : خط پایان عمر دانشجو : بر باد رفته مسئول خوابگاه : کارآگاه گجت
دیدگاه  •   •   •  1390/10/17 - 19:23
+2
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
اولی : چرا رفته ای وسط رودخانه نشسته ای؟ دومی : چون می خواهم در جریان باشم!
دیدگاه  •   •   •  1390/10/17 - 02:31
+2
عسل ایرانی
عسل ایرانی
دلم برای تنهایی میسوزد چرا هیچکس او را دوست ندارد مگر او چه گناهی کرده که تنها شده جرم تنهایی چیست که هیچکس او را نمیخواهد دیشب تنهایی از اتاقم گذشت دنبالش دویدم ولی او رفته بود.تنهای تنها نیمه شب او را مرده کنار حوض خانه پیدا کردم از گریه چشمانش قرمز بود برایش گریستم آخر او از تنهایی مرده بود تنهایی مردو من تنها تر شدم....
1 دیدگاه  •   •   •  1390/10/17 - 01:34
+3
Hossein Behzadi
Hossein Behzadi
ما برای آنکه ایران خانه دزدان شود / اختلاسها کرده ایم ما برای آنکه ایران کشوری ویران شود / رنج دوران کرده ایم ما برای بوسیدن دست روس و چین / چه سفرها کرده ایم ما برای یک وعده ساندیس و کیک / چه تقلبها کرده ایم ما برای نوشیدن خون عزیزان شما / چه جنایتها کرده ایم ما برای جاودان ماندن این ظلم و جور / خون به دلها کرده ایم (شورای هماهنگی ستاد کش دادن به اختلاس و ستاد به چالش کشیدن حماسه بصیرت) {-2-}
2 دیدگاه  •   •   •  1390/10/16 - 23:38
+7
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
سه تا مرد داشتند در مورد امور تصادفی صحبت می کردند اولی : زنم داشت داستان دو شهر را می خواند که دو قلو زایید دومی : خیلی جالبه زن من هم سه تفنگدار را می خواند که سه قلو زایید سومی فریادی زد و گفت :خدای من ,من باید زود بروم خانه وقتی از او پرسیدند که چه اتفاقی افتاده گفت : وقتی داشتم از خانه می آمدم بیرون زنم علی بابا و چهل دزد را می خواند.
دیدگاه  •   •   •  1390/10/16 - 22:15
silk
silk
سنگهایی که به دیوار فراق تو زدم ، کعبه میشد من اگر خانه بنا می کردم .
1 دیدگاه  •   •   •  1390/10/16 - 16:36
+2
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
هیچ کادوی زشت و به درد نخوری دور انداخته نمیشود ! فقط از خانه ای به خانه دیگر و از شخصی به شخص دیگر منتقل میشود !
دیدگاه  •   •   •  1390/10/16 - 02:55
+1
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
كاش بر ساحل رودی خاموش عطر مرموز گياهی بودم چو بر آنجا گذرت می افتاد بسراپای تو لب می سودم كاش چون نای شبان می خواندم بنوای دل ديوانه تو خفته بر هودج مواج نسيم می گذشتم ز در خانه تو ... كــاش چون ياد دل انگيز زنــی می خزيدم به دلـت پر تشويش نــاگهان چشــم ترا می ديدم خــيره بر جلوه زيبائی خويش كــاش در بســتر تنهائــی تو پيكرم شمع گنه می افروخت ريشــه زهــد تو و حسرت من زين گنه كاری شيرين می سوخت كاش از شاخه سرسبز حيات گــل انــدوه مــرا مــی چيــدی كاش در شعر من ای مايه عمر شعلــه راز مـــرا می ديــــدی
دیدگاه  •   •   •  1390/10/15 - 20:27
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
در كنج دلم عشق كسي خانه ندارد كسي جاي در اين خانه ي ويرانه ندارد دل را به كف هر كه نهم باز پس آرد در بزم جهان جز دل مهنت كش ما نيست آن شمع كه ميسوزد وپروانه ندارد
دیدگاه  •   •   •  1390/10/15 - 20:26

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ