یافتن پست: #خدا

Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

سر بزار روی شونه هام   ,  
تا بگم آروم از غصه هام
تا بگم چی امد به سرم   ،    
رفت چرا نازنین دلبرم
عیش و شراب و مستی ،
کار ما بود
عشق و خدا و هستی ، یار ما بود اما شد،
رنگ زمستون , نو بهار ما
بزم مهر و جنون در دل به پا بود سینه لبریزه از شور ،
از وفا بود
اما غم ، آمد به قلبم ، ای خدا چرا؟
سوختم ، سوختم من از غم ، دل او پی یار دیگری بود
که عمر رویای من به سر رسیدباختم ،
باختم من به او ، همه ی عمرٍ دلدادگی رو
که غربت به خانه ام سرک کشید

دیدگاه  •   •   •  1392/05/14 - 19:11
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
سالها رفت و هنوز

یک نفر نیست بپرسد از من

که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟

صبح تا نیمهی شب منتظری

همه جا می نگری

گاه با ماه سخن می گویی

گاه با رهگذران،خبر گمشده ای می جویی

راستی گمشده ات کیست؟

کجاست؟

صدفی در دریا است؟

نوری از روزنه فرداهاست

یا خدایی است که از روز ازل ناپیداست...؟
دیدگاه  •   •   •  1392/05/14 - 19:07
+4
korosh
korosh
و خداوند مرد را نمک زندگی آفرید تا زن را از گندیدگی نجات دهد!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/14 - 16:43
+1
saman
saman
در CARLO

تو هدية الهي از سوي خداوندي براي سينة پر درد من...


عطر وجودت را براي شفا مي­بويم...


اي شلغم...

دیدگاه  •   •   •  1392/05/14 - 16:27
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
كم آورده ام
خدا یا اعصاب من فاحشه نیست كه روز و شب مورد تجاوز قرارش می دهند.
دیدگاه  •   •   •  1392/05/14 - 14:12
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تمام این دیالوگها رو با صدای بلند تصور کنین:
یا امام غریب! جیغغغ! الله اکبر! یا جدم حسین! جیغغغ! چنگ، لگد، مشت به اطرافیان، خدایاااا کمکم کن! وااای الان پرت میشیم پایین! آقا نگه دارین، وای موشها حمله کردن کثافتا
دیالوگای رفیقم توی سینما ۵ بعدی!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/14 - 13:26
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
بلند نشین تورو خدا شرمنده نکنید
بشین داداش
ای وای{-44-}
سلااااااااااااااااااااااااااام
2 دیدگاه  •   •   •  1392/05/14 - 13:09
+2
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
(خانه ی دوست کجاست؟)در فلق بود که پرسید سوار.

آسمان مکثی کرد.

رهگذر شاخه ی نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها بخشید

و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت

نرسیده به درخت،

کوچه باغیست که از خواب خدا سبزتر است

و در آن عشق به اندازه ی پرهای صداقت آبی است.

میروی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ،سر بدر می آرد،

پس به سمت گل تنهایی می پیچی،

دو قدم مانده به گل،

پای فواره ی جاوید اساطیر زمین می مانی

و تورا ترسی شفاف فرا میگیرد

در صمیمیت سیال فضا،خش خشی می شنوی

کودکی میبینی

رفته از کاج بلندی بالا،جوجه بردارد از لانه ی نور

و از او می پرسی

خانه دوست کجاست؟
دیدگاه  •   •   •  1392/05/14 - 11:16
+6
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
یک رعیت زاده سلطانی بشد

همچو سلطانش مسلمانی نشد

گاه گاهی وقت خلوت می گزید

پوستین کهنه بر تن می کشید

جبه و دستار از سر می گرفت

کار دهقانی خود سر می گرفت

چوبدستی دست و زاد مختصر

فکر مردن داشت دایم مختصر

سرسرای قصر می گشت و طی بکرد

مثل چوپانان به خود هی هی بکرد

روزی آمد ناگهان از خادمین

دید سلطان در لباس اینچنین

گفت شاها از چه دهقانی کنی

با چنین دولت تو چوپانی کنی

داد پاسخ آن شه عادل ورا

گرچه سلطانم کنم شکر خدا

داد بر من مکنت و مال و مقام

ملک و کشور درگه و تخت و مقام

گاه گاهی میکنم بر جامه ام

پوستین و آن لباس کهنه ام

تا فراموشم نسازد اهرمن

وضع چوپانی و دهقانی من

هرکه در مکنت به زیر افکند سر

رزق افزون گیرد و افسر به سر

پند گیر عابد تو از صاحبقران

از مرام و رسم سلطان و شبان
دیدگاه  •   •   •  1392/05/14 - 11:10
+5
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
بهر مومن اشک باشد اسلحه

نی مقام و نی اثاث و امتعه

گر به او رنجی رسد از روزگار

صبر آرد درگه پروردگار

ناله و زاری کند با این سلاح

بی نیاز از لشکر و جند و سپاه

میکند طرح شکایت بر خدا

از تمام غصه ها و رنج ها

هوشیاران را کجا بیهوشی است

معنی تسلیم کی خاموشی است

گر به حق داری تو تسلیم و رضا

راز دل گو با زبان اشکها

ای برادر مشکل ار داری بگو

با خدایت گفتگو کن گفتگو

نیست عابد معنی صبر و رضا

که رها سازی وسیله از دعا
دیدگاه  •   •   •  1392/05/14 - 11:09
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ