یافتن پست: #خسته

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یه شب خونه تکونى حسابى خستم کرده بود واسه خودم ۱لیوان چاى ریختم سریع یه قلپ رفتم بالا...لامصب اینقدر داغ بود زبونم داشت ذوب میشد منم هول شدم تفش کردم تولیوان... چند دقیقه صبر کردم خنک شد بعد خوردمش!!! چندش هم خودتى تو که نمیدونى من چقدر خسته بودم
دیدگاه  •   •   •  1393/01/3 - 19:22
+1
mary jun
mary jun
سکوت میکنم آنقدر ک فراموش کنم حرف زدن را...
دیگر کار من از فریاد و حرف گذشته است
اکنون گوشه ای ساکت مینشینم و دیگران را با نگاه خسته ام
دنبال میکنم.
دیدگاه  •   •   •  1392/12/29 - 12:16
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

از همراه اول پیامک اومد

اگه از پیام های تبلیغاتی ماخسته اید،

کافیست عدد 1 را به 7786 بفرستید،

منم خوشحال فرستادم 1.

یهو جواب اومد مشترک عزیز،

دیدی آخرش گول خوردی،

اکنون شما وارد سامانه فال حافظ شدید، هر پیامک هشتاد تومن!!!

دیدگاه  •   •   •  1392/12/26 - 19:25
fereshte
fereshte
تنهایی تنهایی  تنهایی   هیچ چیز به اندازه ی تنهایی غم انگیزنیست ! تنهایی نام بیهوده زندگیست ! وقتی بیداری خسته و غمگینی وقتی میخوابی کابوس میبینی ! سردت میشود انگار برف روی استخوان هایت نشسته باشد   تنهایی جهنمی نا متعارف است جهنمی با آتش سرد میان شعله ها از سرمایخ میزنی !  تنهایی هول آور است  پر از ظلمت و ناشناختگی مثل خانه ای متروک در حاشیه ی جنگل  عبور نسیمی از لابلای علف ها میتواند از ترس دیوانه ات کند .  وقتی تنهایی به همه چیز و همه کس پناه میبری  پخش میشوی در کوچه وخیابان به جاهایی میروی که نباید بروی به آدم هایی سلام میکنی که نباید...    محبوب من  !  بیا دست مرا بگیر و مرا بیرون بکش ! از کافه های دود و نیشخند از گلوی شبها از گل و لای روزها من پراکنده شده ام بیا مرا جمع کن از کوچه وخیابان بیا مرا جمع کن از دیگران ! تنهایی درنگ در سنگ است حرف زدن از یاد آدم میرود  تنهایی درست مثل پیری ست  خمیدن تک درخت است تنهایی تجسم راه های مسدود است بیچارگی روباه است در یک قدمی مرگ و ترن .  محبوب من !  من تنهایم بی تو هیچ کاری نمیتوانم بکنم  دیگر شعر هم نمی توانم بنویسم و این تنهایی تلخ است تلخ مثل نگاه نوازنده ای که با دست های بریده به پیانو مینگرد  . 
3 دیدگاه  •   •   •  1392/12/25 - 21:41
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
میروم خسته و افسرده و زار
سوی منزلگه ویرانه خویش
به خدا میبرم از شهر شما
دل شوریده و دیوانه خویش
میبرم تا که در آن نقطه دور
شستشویش دهم از رنگ گناه
شستشویش دهم از لکه عشق
زین همه خواهش و بیجا و تباه
میبرم تا ز تو دورش سازم
ز تو ای جاوه امید محال
میبرم زنده به گورش سازم
تا از این پس نکند یاد وصال
ناله میلرزد و میرقصد اشک
آه ؟ بگذار که بگریزم من
از تو ای چشمه جوشان گناه
شاید آن به که بپرهیزم من
به خدا غنچه ی شادی بودم
دست عشق آمد و از شاخم چید
شعله آه شدم صد افسوس
که لبم باز بر آن لب نرسید
عاقبت بند سفر پایم بست
میروم خنده به لب خونین دل
میروم از دل من دست بردار
ای امید عبث بی حاصل
دیدگاه  •   •   •  1392/12/25 - 14:54
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دنیا چقد تنگه دلم سنگه دل تو با دل تنهام چرا می جنگه دل تو دنیا ازت خسته شدم ، بسه شکستن چشمای من از گریه کردن دیگه خستن
دیدگاه  •   •   •  1392/10/21 - 19:59
+4
alireza
alireza
بیشترین چیزی که ازش خسته شدی چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
4 دیدگاه  •   •   •  1392/10/19 - 19:47
+3
alireza
alireza
گاهی وقت ها وقتی خیلی خسته ایم خسته گیمون که در نمیشه هیچ (درد) میشه
دیدگاه  •   •   •  1392/10/18 - 19:53
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خیلی خسته ام!خیــــــــــــلی
نه اینکه کوه کنده باشم ! نه!
.
.
.
یه ده ؛بیست دقیقه ای درس خوندم!:D
دیدگاه  •   •   •  1392/10/18 - 17:58
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



بخوام از تو بگذرم من با یادت چه کنم

تو رو از یاد ببرم با خاطراتت چه کنم

حتی از یاد ببرم تو و خاطراتتو

بگو من با این دل خونه خرابم چه کنم

تو همونی که واسم یه روزی زندگی بودی

توی رویاهای من عشق همیشگی بودی

آره سهم من فقط از عاشقی یه حسرته

بی کسی عالمی داره واسه ما یه عادته

چطور از یاد ببرم اون همه خاطراتمو

آخه با چه جراتی به دل بگم نمون برو

دل دیگه خسته شده به حرف من گوش نمیده

چشم به راه تو می مونه همیشه غرق امیده





دیدگاه  •   •   •  1392/10/17 - 19:29
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ