یافتن پست: #خسته

be to che???!!
be to che???!!

يك روز آقا پسرا چطور ميگذره ؟






يك روز آقا پسرا چطور ميگذره ؟ (طنز)






۸ صبح: تو رخت خواب…..

9 صبح: يكم وول ميخوره يه لنگه از پاشو از زير پتو ميده بيرون كفش هاي مارك دارش هنوز پاشه از پارتي ديشب اومده زحمت در آوردنشم نكشيده….

۱۰ صبح: مامان در و باز ميكنه ميبينه پسرش خوابه(الهي مادر فدات شه بچه ام تا صبح خونه دوستش كاراي پايان نامه اش رو ميديده گناه داره صداش نكنم يكم ديگه بخوابه!)(اه اه حالم به هم خورد23)

۱۱ صبح: از جا ميپره سمت دستشويي………….(اگه نه كه باز خوابه)


۱۲ صبح يا ظهر: موبايلشو ميبينه ۹۹ تا ميس كال ۱۹۹ تا اس ام اس سرش گيج ميره سونيا - رزا- سارا-بهناز -نازي-ژيلا- الناز- بيتا و………اقدس و شوكت هم آخرياشن اوه باز زنگ ميخوره؟ سايلنت بهترين راه حله!
ميشه يه ساعت ديگه هم خوابيد!

۱ ظهر: مامان اومد دم در باز خوابه؟ پسر گلم بابك جان بيدار شو مادر لنگه ظهر پاشو ضعف مي كنيا! خوشگلم مامانت قوربونه ابروهاي شمشيريت بره ….بابك جاااااان عللللللللللللي (پتو رو ميكشه)….ا…مامان!! بزار بخوابم پاشو ديگه پرتش ميكنه

۲ ظهر: ماماااااااااااااان …..ناهار (چه لوس...اييييييييييي23)

۳ ظهر: مامااااان جورابام كو؟ (پسرا هميشه شلختن051435)

۴عصر: مامااااااااااان ….سوييچ؟؟

۵ عصر: اولين اتو…(مسافركشي صلواتي پسرا بيشتر برا ثوابش اين عمل انسان دوستانه رو انجام ميدن)

۶ عصر: به دستور مامان ميره دنبال آبجي كوچيكه كلاس زبان البته اين كار هم فقط از روي علاقه به خواهر انجام ميده نه براي ديد زني چشم ها مثل چراغ پليس ميگرده كه كسي از قلم نيوفته البته اين كار هم براي نظارت وحس انسان دوستي انجام ميده و فقط كافيه يك پسر ۱۰ ساله بياد بيرون از كلاس خواهر پشت كنكوريشو خفه ميكنه كه ..آره كلاس مختلطه تو هم اين همه كلاس حتما بايد بياي اينجا! حالا باشه خونه حسابتو ميرسم به ليدا بگو بياد برسونيمش دير وقته زشته..(داداش آخه اون كه خونه اش ۲ساعت با ما فاصله است….امان از اين خواهر ها كه درد برادراشونو نمي فهمن نمي دونن برادر جون بيچاره كمك و امداد…)

۷ عصر: ليدا خانم شما تشنه تون نيست آبجي؟ تو چي؟ با يه آب زرشك چطورين؟
(زود خودش ميخوره دوتا هم مياره ميده به خواهرش و ليدا جون سريع راه ميوفته يه ترمز شديد كه ليدا جان نيازمند به دستمال كاغذي بابك آقا هم كه نقشه اش گرفت دستمال حاوي شماره موبايل رو تقديم ميكنه ….)با يه عالمه شرمندگي ليدا كه خشكش زده ترجيح ميده با مانتوش پاك كنه …



۸ غروب: دم خونه ليدا و لحظه فراق ….چه زود دير مي شود….!!!

۹ شب: آقا اين خانم برسونين به اين آدرس با آژانس خواهرو پيچوند…..

۱۰شب: يه مهموني كوچيك طرفاي كامرانيه حيلي خلوت فقط از دور شبيه تظاهرات ميمونه…

۲شب:مادر كجا بودي؟ دلم هزار راه رفت …. چقدر براي پايان نامه ات زحمت ميكشي ديگه جون نمونده برات بيا يه لقمه غذا بخور جون بگيري؟ نه مامان خسته ام با لباس تو رختخواب ولو ميشه (مادر: الهي مادرت بميره باز بي غذا خوابيد خدا لعنت كنه هر چي دانشگاه بچه هاي مردم اسيرن برا يه درس هر شب تحقيق!!!)





دیدگاه  •   •   •  1392/07/4 - 11:45
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خسته ام...
من از حضور آدم بی کار خسته ام
از دوست نا سپاس و دل آزار خسته ام

از راز و رمز بی سر وبی پای زندگی
وز شهرت دروغین اغیار خسته ام


من از تمام آنکه برای مقام و پول
خودرا فروخت ، خیلی و بسیار خسته ام


از دین و از سیاست و از اقتصاد تان
از آدمان بی دین و دیندار خسته ام

از مکر و از فریب و ریا و دروغ ها
من از خدا و ازخود و از یار خسته ام

مارا به دار محکمه ی دین چه میزنید
از دین و هم و زدنیه و از دار خسته ام..

بسیار خسته ام...
دیدگاه  •   •   •  1392/07/4 - 10:48
+1
hamid
hamid
پسري که هميشه بو عطر بده
خوشتيپ باشه
خوش هيکل ياشه
لباساي شيک بپوشه
گاهي رسمي
گاهي اسپورت
هي بهت نگه لاغر کن
خودش هرروز دستتو بگيره ببره پياده روي
تو داشبورد ماشينش هميشه پاستيل باشه
نذاره هيچ وقت ناراحت باشي
هي باهات شوخي هاي بامزه کنه
آغوشش امن باشه
عشقش بي هوس باشه...
اين پسر هنوز به وجود نيومده خودتونو خسته نکنيد !:| -_-
دیدگاه  •   •   •  1392/07/2 - 23:23
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
شما یادتون نمیاد ما وقتی بچه بودیم اول مهر که کفش نو برام میخریدن سر کلاس انقدر نیگاش میکردم که دیگه چشمام خسته میشد ، تازه اگه روش یه لک میفتاد با آب دهنم تمیزش میکردم …
انقد که من از کفشم لذت میبردم لیونل مسی از کفش طلاییش لذت نمیبره …
دیدگاه  •   •   •  1392/07/2 - 19:03
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یه شب تنها بودم زنگ زدم رستوران گفتم سلام عاقا خسته نباشید، شیشلیگ دارید؟

گفت بعله داریم

گفتم بختیـــاری چی؟

گفت داریم هم معمولی هم مخصــوص

کبــــاب بـــرگ چی؟

گفت داریم

گفتم ســالاد ونوشابه چی؟

هرنوع که بخواهید هست

گفتم نون چـــرب زیرکباب چی؟

گفت اونم هست!!

چند لحظه سکوت کردم یه آآآهی کشیدم...

گفتم ای دهنتون سرویس من شام هیچی ندارم!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/07/2 - 12:07
+1
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO
خدایا

نمیگویم اصلاً ولی

کمی آرامتر تنبیهم کُن

تمام قلبم زخمی است

باورت نمیشود

به خودت قَسَم خسته ا م
دیدگاه  •   •   •  1392/07/2 - 09:42
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
شاید تو همان گمگشته ی ازلی من باشی.
همان نیمه ی گمشده ی روح نا آرامم.
همانی که در طلبش روزگاری هرچقدر گشتم،
نیافتم و ناگزیر ایمان آوردم به افسانه بودنش.
همانی که هرگز نبود
ولی بودنش ناگریز بود و می ارزید به تمام بودنها و داشتنها ...
من خسته ام
از این راه طولانی که در طلبت و بی تو پیمودم.
دیگر رمقی برایم نمانده که بخواهم بودنت را اثبات کنم ؛
پس مهربانم،
خودت با صبوری بودنت را برایم اثبات کن و باش تا باشم
دیدگاه  •   •   •  1392/07/1 - 20:47
+4
*elnaz* *
*elnaz* *
سلام.....خسته...خسته...خسته....خسته.....

داقوووووووووووون............{-60-}
آخرین ویرایش توسط eli20 در [1392/06/31 - 21:25]
دیدگاه  •   •   •  1392/06/31 - 21:18
+3
saman
saman

به خود گفتم از عمر رفته چه ماند؟


دل خسته لرزید و گفتا دریغ


به دل گفتم از عشق چیزیت هست؟


بگفتا که هست آری اما دریغ


بلی از من و عمر ناپایدار


نمانده ست بر جای الا دریغ


شب و روزها و مه و سالها


گذشتند و ماندند برجا دریغ


رسیدند هر روز و شب با فسوس


گذشتند هر سال و مه با دریغ


رسیبدند و گفتم فسوسا فسوس


گذشتند و گفتم دریغا دریغ

دیدگاه  •   •   •  1392/06/31 - 02:33
+5
saman
saman
دلم بستهٔ مهر دلبند نیست

ز دیدار دلبند خرسند نیست


به مهر تو سوگند ای سست مهر


اگرچه دگر جای سوگند نیست


چو بشکسته یی آخرین عهد من


دگر با توام رای پیوند نیست


بلی آنکه صد بار پیمان شکست


بدو عهد بستن خوشایند نیست


تو را آزمودیم ما بارها


به کار تو جز ریب و ترفند نیست


به دل تا فریبیت صورت نبست


به لبهات نقشی ز لبخند نیست


تو مردم فریبی نیی مهربان


دل تو به مهر کسی بند نیست


سزاوار دست سلیمانیم


نگینی که دیوان ربودند نیست


گوزنی که روبه به چنگ آورد


پسندیدهٔ شیر ارغند نیست


به سویم دگر تیر عشوه مبار


که بر تن ز صبرم کژآغند نیست


دل خستهٔ آرزومند من


که دیگر تو را آرزومند نیست


گسسته ست زنجیر امید و بیش


به دام هوای تو پابند نیست


در خانهٔ دل بسی کوفتم


که جویم تو را لیک گفتند نیست

دیدگاه  •   •   •  1392/06/31 - 02:32
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ