یافتن پست: #خلاص

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



خلاصه ی سریال های تركیه ای




2 دیدگاه  •   •   •  1393/02/11 - 15:52
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
من هرچی صبر کردم زندگی بیفته رو غلتک خبری نشد
الان منتظرم که غلتک بیوفته روم خلاص شم بره
والا
دیدگاه  •   •   •  1393/02/6 - 19:12
+3
محمد
محمد
دوستانی که معرفتشان ویترینی بود. در خوشی بودنشان با تو روتینی بود . حیف از عمر و عاطفه ای که خراب کردند. پای کسانی که چهره پنهان زیر نقاب کردند. معنای رفاقت به نوکرم چاکرم خلاصه نمیشود. ولی بهتر که وقت صرف شغالان سگ نما نمیشود...
دیدگاه  •   •   •  1393/02/5 - 19:58
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



یادش بخیربچه بودیم، یدستمال کهنه، چیزی پیدا میکردن میذاشتن لای پامون تاهفته بعد...
الان پوشک زدن واسه بچه باخروجی هوا ازهردو طرف، ۸ لایه محافظ، ویتامینه، همراه با عصاره مالت. خلاصه فول آپشن دیگه! باال سی دی هم توشو میشه دیددیگه لازم نیست بازش کنند.




دیدگاه  •   •   •  1393/02/1 - 20:11
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
امروز یه خانومه رو دیدم موها دم اسبی ،ابروها هشتی ،لبا صورتی، سرتونو درد نیارم خلاصه خیلی ناز بود .ولی نمیدونم چرا مادرش علی صداش کرد !!!
دیدگاه  •   •   •  1393/02/1 - 19:38
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

بابام ازم پرسید لكسوز بخرم برات یا پورشه؟
گفتم آخه انتخاب بینشون سخته..

گفت پس دو تاشو برات می گیرم یكی پلاك زوج یكی فرد..

خلاصه داشتم با پورشه میرفتم و یه بستنی هم می خوردم
كه یهو از خواب پاشدم دیدم نصف پتوم تو دهنمه!!!
خخخ

2 دیدگاه  •   •   •  1393/02/1 - 11:56
+2
محمد
محمد
مادر!

در ستایش دنیای پرمهرت ، ترانه ای از اخلاص خواهم سرود و گلدسته ای از مهر بر گردنت خواهم آویخت.


 روزت مبارک

دیدگاه  •   •   •  1393/01/31 - 13:45
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

کــــامـــلـــا واقــعــی :
یه خانم همراه با شوهرش که خیلی بد حال بود
و شدیدا استفراغ میکرد اومده بودن اورژانس.
ازش پرسیدن چی شده؟
خانم بیمار گفت هیچی حاجی مگس خورده
دکتر میگفت خوب مگس خورده درست
ولی این حال کسی که مگس میخوره نیست ...
خلاصه بعد از کلی زحمت زیر زبون خانومش رو کشیدیم
اون هم گفت
حاجی مگس خورد اینجور نشد که
بعدا که بچه هام تو دهنش پیف پاف زدن این جور شد!!!!!!!!!

دیدگاه  •   •   •  1393/01/25 - 16:19
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
سر چهار راه یه وانت از چرغ قرمز رد شد، پلیس تو بلندگو گفت :وانت کجا می ری؟ وانتیه تو بلند گوش گفت :دارم می رم خونه! اینجور ملتی هستیم خلاصه :))
دیدگاه  •   •   •  1393/01/24 - 17:17
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
من خیلی دوست داشتم زندگیو در یک کلمه خلاصه کنم به خاطر همین کلمات زیادی به فکرم اومد مثل:زندگی یعنی سختی...زندگی زیباست ...زندگی بی رحم است...زندگی تنهاییست...ولی دیدم اینا فقط جزیی از زندگیو تعریف میکنه یهو ی چیزی یادم اومد:

مادر زندگیست.................
دیدگاه  •   •   •  1393/01/22 - 21:30
+2
صفحات: 3 4 5 6 7 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ