یافتن پست: #خلاص

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

نمیدونی در نبودنت چه ها کشیدم

دو سیب آلبالو

آلبالو نعنا

هلو نعنا

خلاصه که جات خالیه !

دیدگاه  •   •   •  1392/10/17 - 18:42
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

سوال ی اقا پسر
دیروز با دوست دخترم بیرون بودم، تا رسیدم خونه دست كردم تو جیبم دیدم گوشیم نیست!
زنگ زدم كسی جواب نداد!
مسیری رو كه پیاده اومده بودم برگشتم، نبود!
منم جوگیر!!! گفتم خدایا اگه پیدا بشه یه گوسفند میكشم!!!
خلاصه با حال و روز داغون برگشتم خونه، زنگ زدم به دوست دخترم گفتم:عزیزم من گوشیم گم شده، اگه زنگ زدی یا اس.ام.اس دادی جواب ندادم نگران نشو!
گفت : نه عزیزم من نگران نشدم چون گوشیتو توی ماشین من جا گذاشتی. ولی نیوشا جون ومهسا جون و عسل جون تا حالا كلی اس.ام.اس دادن و یه بند هم دارن زنگ میزنن!
فكر كنم اونا خیلی نگرانت شدن.
گوشیتو میندازم تو سطل آشغال كنار در ورودی همون پارک
خراب شده ای كه با توی عوضی توش آشنا شدم.
دیگه هم به من زنگ نزن ..!
باااای ...!
حالا سوال شرعی : من الان باید گوسفند بكشم یا نه ؟

آخرین ویرایش توسط NEGAR1992 در [1392/10/5 - 16:10]
دیدگاه  •   •   •  1392/10/5 - 16:09
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥




دیشب یه دزد اومد خونمون دنبال پول می‌گشت !!!
هیچی دیگه ، خلاصه منم بیدار شدم از تخت اومدم پایین با هم دنبالش گشتیم…




دیدگاه  •   •   •  1392/10/4 - 16:53
+3
melika
melika
می خواهم برگردم به روز های کودکی ان زمان ها که: پدر تنها قهرمان بود عشق تنها در اغوش مادر خلاصه میشد بالا ترین نقطه ی زمین شانه های پدر بود بدترین دشمنانم خواهر و برادر هایم بودند تنها دردم زانو های زخمی ام بودند تنها چیزی که میشکست اسباب بازی هایم بود و.... معنای خداحافظ.تا فردا بود
دیدگاه  •   •   •  1392/10/1 - 19:40
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مرد اگر مرد باشد ,
مهربانی را از چشم یک زن میخواهد نه کشیدگی اش را !
مرد اگر مرد باشد ,
سرخی حیا را از گونه های یک زن میخواهد نه برآمدگی اش را !
مرد اگر مرد باشد ,
حرفهای دلنشین را لبان یک زن میخواهد نه قلوه ای بودنشان را !
... و خلاصه مرد اگر مرد باشد ,
عشق را از زن میخواهد نه محصولی از جراحی پلاستیک را !
زن قداست دارد برای با او بودن باید مرد بود نه نر!
و تو ای زن آگاه باش که " داف شدن ",
تضمین پیدا کردن یک مرد نخواهد بود!
بلکه تضمین پیدا کردن یک نر است


4c5ebf1dedde9bd51d01554cf3b027a6-425
دیدگاه  •   •   •  1392/09/21 - 18:24
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دیروز مامانم برای نهار یه مرغ درسته ی بزرگ رو گذاشته بود تو فر بعد برای اینکه خلاقیتش رو به رخ بکشه یه چندتایی بلدرچین کوچولو هم گذاشته بود کنارش و یه بلدرچین هم تو شیکمش ؛ خلاصه نشستیم سر سفره خواهرم قاشق رو زد تو سینه مرغه یوهویی بلدرچینه از توی شیکم مرغه پرید بیرون و چنان جیغ ۲۴رنگی زد که همسایه بغلی زنگ زد به آتشنشانی و ۱۱۰ !

بهش میگم چته ؟ میگه نیگا کن این مرغ بدبخت جوجه داشته تو شیکمش …

هیچی دیگه از ظهر دارم تیکه های سفره رو که گاز زده بودم از لای دندونام در میارم !
دیدگاه  •   •   •  1392/09/21 - 17:23
+4
AmirAli
AmirAli

(دیالوگ ماندگار پسر خاله ی کلاه قرمزی)

آدما نباس دوست پیدا کنن
چون وقتی میرن
وقتی دیگه نمیشه بهشون زنگ بزنی
وقتی نمیتونی درد و دل کنی
یا حتی باهاشون شوخی کنی و بخندی
و همه دوستی خلاصه میشه تو ع[!]ات و خاطراتت
هی بغض تو گلوت گیر میکنه
خفه ات میکنه
آدما باس همیشه تنها بمونن...

دیدگاه  •   •   •  1392/09/20 - 18:30
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

پسری که تو را دوست داشته باشد تنت را عریان نمیکند بانو!!



بلکه لباس عروس بر تنت میکند...



بفهم ! عشق اگر واقعا عشق بود ،



لذت آن بوسه بر پیشانی خیلی بیشتر از لب دادن بود...



اگر عشق واقعا باشد ، همان دستانت را که میگیرد




حتی برای یک لحظه دیوانه ات میکند



از برق چشمانم مست میشوی




احتیاج به هم آغوشی و همخوابی نیست ..



خلاصه رفیق سرت را درد نیاورم




اگر عشقت مردانگی داشته باشد از دوری یکدیگر هم لذت میبرید



چون مطمئن هستی



جایت در میان قلبش ثابت و دست نخوردنی ست!!



لازم نیست هر روز هفت قلم آرایش کنی



که مبادا خوشکل تر از تو دلش را ببرند

خیالت تخت است که تو باهمان قیافه و خود واقعی ات

حاکم ذهن او هستی....

این مطمئن بودن از رابطه یعنی بالیدن به خود و افتخار کردن به سرنوشت ؛

که یه مرد توی زندگی داری

تا همیشه تکیه گاهته و یقین داری که تنها انتخابش توی زندگی تو هستی و بس...

دیدگاه  •   •   •  1392/09/16 - 21:15
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

بعضیارو باید بزور یقشونو بگیری، بچسبونی به دیوار ... زل بزنی تو چشاشونو بگی کصاااااااافططططططط تو چقد خوشگلی یه ماچ بده ببینم...
.
.
.
....
.
.
.
.
.
خلاصه ریا نشه ولی کمرم داغونه بس که کوبیده شدم تو دیوار ..

دیدگاه  •   •   •  1392/09/13 - 20:05
+7
ساناز
ساناز

این روزها در خودم به دنبال یک کلیک راست میگردم تا از خودم یک copy بگیرم و کنار خودم paste کنم… شاید از این تنهایی خلاص شدم…

دیدگاه  •   •   •  1392/09/13 - 16:37
+5
صفحات: 5 6 7 8 9 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ