یافتن پست: #خیال

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گفته باشم
من از آن دست آدم ها نیستم که
بعد ِ رفتن ِ معشوق دست روی دست بگذارم
من بی حوصله ام
بروی می میرم
به خدا هم گفتم
بعد تو جان مرا زود گرفت گرفت
نگرفت می روم جایی در بازار
سرم را گرم می کنم تا برگردی
می شوم کارگر روزمزدی که
به جز خیال ِ تو چیزی
بارش نیست!

رسول ادهمی
دیدگاه  •   •   •  1393/05/22 - 15:13
+3
*elnaz* *
*elnaz* *

مامان که شدم


به دخترم میگم ببین عزیزم


یه وقت اگه بزرگ شدی



اگه خوشگل شدی


اگه به سن ازدواج رسیدی


اگه دیدی چند نفر میخوانت


اونیو انتخاب نکنی که ماشینش خفنه ها


اونیو انتخاب نکنی که باباش پولداره ها


اونیو انتخاب نکنی که سرش شلوغه ها


اونیو انتخاب نکنی که میگه بیا خونمونا


اونیو انتخاب نکنی که همش اشکتو در میاره


اونیو انتخاب کن که قلبشو بهت هدیه میده


اونیو انتخاب کن که وقتی ناراحته سریع لباساشو میپوشه میره بیرون


اونیو انتخاب کن که وقتی ناراحته فقط اخم میکنه


اونیو انتخاب کن که مامانشو بهت نشون میده نه تخت خوابشو


اونی که شاید ساعت رولکس نخره واست،ادکلن گرون نخره واست، ولی تولدت دل تو دلش نیست


اونی که بلد نیست دروغ بگه ، اگه دروغم بگه انقدر ناشیه که زود میفهمی


یه وقت ولش نکنی بری با یه پولدارترمامان جون


وقتی سرت غر میزنه وقتی به آرایشت گیر میده ول نکنی بری با یه بی غیرت بگی باهات آرامش ندارم


وقتی پولش تموم میشه عاشق حساب بانکیه اون یکی نشی


نگاه نکن با بیخیالی فوتبال میبینه،شاید میخواد چشای خستشو نبینی....
اونیو انتخاب کن که از بین همه میخواد فقط با تو باشه....


11 دیدگاه  •   •   •  1393/05/16 - 22:34
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
بسلامتی اونایی که این روزاشون به تظاهر می گذره . . .

تظاهر به بی تفاوتی . . .

تظاهر به بی خیالی . . .

به شادی . . .

به این که دیگه چیزی مهم نیست . . .

ولی فقط خودشون می دونن چقدر سخت می گذره!
دیدگاه  •   •   •  1393/05/14 - 20:04
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
به بعضیام باید گفت تویه جوجه بودی که تو دستای من مرغ شدی
پیش من دون خوردی حالا واسه یکی دیگه تخم میذاری؟؟!!
ولی خب خیالی نی…..
چون طولی نمیکشه که بوی کباب شدنت به مشامم میرسه!!!!
دیدگاه  •   •   •  1393/05/13 - 13:03
+3
mary jun
mary jun
خدا حافظ برای تو چ آسان بود
ولی قلب من از این واژه لرزان بود
خداحافظ برای تو رهایی داش
برای من غم تلخ جدایی داش
1 دیدگاه  •   •   •  1393/05/6 - 16:05
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
پسر : ضعیفـﮧ دلموטּ برات تنگ شده بود " اومدیم زیارتت ڪنیم!
دختر:تو باز گفتے ضعیفـﮧ ؟
پسر:خب منزل بگم چطوره ؟
دختر:وااااے از دست تو !!
پسر:باشـﮧ باشـﮧ ویڪتوریا خوبـﮧ ؟
دختر:اه اصلا باهات قهرم!!
پسر:باشـﮧ بابا " تو عزیز منے خوب شد؟ آشتے؟
دختر:آشتے " راستے گفتے دلت چے شده؟؟
پسر:دلم!؟ آها از دیشب تا حالا یڪم پیچ میده!!
دختر:واقعا ڪـﮧ!
پسر:خب چیـﮧ ؟ نمیگم مریضم اصلا " خوبـﮧ ؟
دختر:لوووووس!!
پسر:اے بابا ضعیفـﮧ اگـﮧ اینبار قهر ڪنے نازڪش ندارے ها!!
دختر:بازم گفت ایـטּ ڪلمه رو. . .!!
پسر:خب تقصیر خودتـﮧ میدونے اونایے رو ڪـﮧ دوست دارم اذیت میڪنم "
هے نقطه ضعف میدے دستم.
دختر:مـטּ از دست تو چیڪار کنم؟؟
پسر:شڪر خدا . . .! دلم پیچ میخورد چوטּ تو تب و تاب ملاقات تو بودم " لیلے قرטּ 21 مـטּ
دختر:چـﮧ دل قشنگے دارے تو چقد بـﮧ سادگے دلت حسودیم میشـﮧ
پسر:صفاے وجودت خانومم.
دختر:میدونے دلم تنگـﮧ براے اوטּ همـﮧ پیاده روے هاموטּ
براے سرڪ ڪشیدטּ تو مغازه ڪتاب فروشے و ورق زدטּ ڪتابها " براے بوے ڪاغذ
براے شونـﮧ بـﮧ شونـﮧ باهات راه رفتنو دیدטּ نگاه حسرت بار بقیـﮧ " آخـﮧ هیچ زنے مردے مثل مـטּ نداره.
پسر:میدونم میدونم منم دلم تنگـﮧ " براے دیدטּ آسموטּ تـــو چشماے تـُـ ،
براے بستنیهاے شاتوتے ڪـﮧ با هم میخوردیم
براے خونـﮧ اے ڪـﮧ توے خیال ساختـﮧ بودیم و مـטּ مردش بودم
دختر: یادتـﮧ همیشـﮧ بـﮧ مـטּ میگفتے خاتوטּ ؟
پسر:آره یادمـﮧ آخـﮧ تو منو یاد دخترهاے ابرو ڪموטּ قجرے مینداختے !!
دختر : ولے مـטּ ڪـﮧ بور بودم
پسر : باشـﮧ فرقے نمیڪنـﮧ .
دختر : آخ چـﮧ روزهایے بود دلم براے دستاے مردونت ڪـﮧ تو دستام گره میخورد تنگ شده مجنون مـטּ.
پسر:. . .
دختر:چت شد؟ چرا چیزے نمیگے ؟
پسر:. . .
دختر:نگاه ڪـטּ ببینم. . .!منو نگاه ڪـטּ .
پسر : . . .
دختر : الهے بمیرم چشات چرا نمناڪ شده ؟ الهے فدات بشم .
پسر : خدا نڪنـﮧ ( هق هق گریـﮧ )
دختر:چرا گریه میکنے؟!
پسر:چرا نڪنم؟ هــــآ ؟
دختر: مـטּ دوست ندارم مرد مـטּ گریـﮧ ڪنـﮧ .. جلوے ایـטּ همـﮧ" آدم بخند دیگـﮧ بخند زود باش
پسر:وقتے دستاتو ڪم دارم چطور بخندم ؟ ڪے اشڪامو ڪنار بزنـﮧ ڪـﮧ گریـﮧ نڪنم؟
دختر: اگـﮧ گریـﮧ ڪنے منم گریـﮧ میڪنما
پسر : باشـﮧ ... باشـﮧ .. تسلیم .. ولے نمیتونم بخندم .
دختر : آفریـטּ حالا بگو ببینم ڪادو ولنتایـטּ چے برام خریدے؟!
پسر : تو ڪـﮧ میدونے مـטּ از ایـטּ لوس بازیا خوشم نمیاد ولے امسال برات ڪادوے خوبے آوردم.
دختر : چے ؟ زود باش آب از لب و لوچه ام آویزوטּ شد
پسر : ....
دختر : بآز دوباره ساڪت شدے؟!
پسر : برات ڪادو ( هق هق گریـﮧ ) یڪ دستـﮧ گل گلایر !
یڪ شیشـﮧ گلاب
یڪ بغض طولانے آوردم
تڪ عروس گورستاטּ
5شنبه ها دیگـﮧ خیابونا بدوטּ تو صفایے نداره .
اینجا ڪنار خونـﮧ ے ابدیت میشینم و فاتحـﮧ میخونم
نـﮧ " اشڪ و فاتحـﮧ
نـﮧ " اشڪ ودلتنگے و فاتحـﮧ
نـﮧ " اشڪ و دلتنگے و فاتحـﮧ و خاطرات نـﮧ چنداטּ دور
اما نـﮧه ... خاتوטּ مـטּ و تو خیلے وقتـﮧ ڪـﮧ ...
آرام بخواب بانوے ڪوچ ڪرده ے مـטּ ...
دیگـﮧ نگراטּ قرص هاے نخوردم " لباس هاے اُتو نڪشیدم " صورت پف ڪرده ام از بیخوابیم نباش
نگراטּ خیره شدטּ مردم بـﮧ اشڪهاے مـטּ نباش
بعد از تو دیگه مرد نیستم اگـﮧ بخندم
2 دیدگاه  •   •   •  1393/05/6 - 15:33
+3
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi

خیالی نیست … میان این همه نااهلی اگر، اهلی چشمانت شوم که عجیب نیست عجیب این همه تنهاییست بعد از اهلی شدن …


دیدگاه  •   •   •  1393/05/5 - 01:35
+8
*elnaz* *
*elnaz* *
آخرین روز تیر ماه تابستانت به خیر ..
بی خیال نداشته هایت..
بی خیال غصه هایت..
بی خیال هر چه که تورا نا آرام میکند..
به من بگو ببینم.......
امروز نفس میکشی؟؟
پس خوش به حالت.
عمیق نفس بکش
عمیق.......
*عشق را
*زندگی را
*بودن را
بچش..........
ببین...........
لمس کن.....
و با تک تک سلولهایت لبخندبزن که
زندگی زیباست..............
دیدگاه  •   •   •  1393/05/1 - 00:32
+3
*elnaz* *
*elnaz* *

ای طبیب زخمهای بی علاج
ای قرار بی قراری ها بیا
کس نمی فهمد زبانِ زخم را
ای دوای زخم کاری ها بیا !


کفش های اتشینت در بغل
باز می دانم که در خوابم هنوز
تاول دستم نشان دست توست
بی قرار وگیج و بی تابم هنوز !


من درختِ شعر نابت میشوم
سایه سارِ واژه وارسته ات
فال می گیرم خیالِ خویش را
در نگاهِ بیقرار و خسته ات !


قایق دریای ذهنت می شوم
تا کران بی کران هر نورد
گو به خشم آید همه امواج ها
جان سپر می سازم از بهر نبرد



دیدگاه  •   •   •  1393/04/31 - 00:24
+1
*elnaz* *
*elnaz* *
باید یک مکانی باشد
هر مکانی ، حتی یک مکان خیالی،
تا بتوانیم به آنجا برویم و از نو زاده شده برگردیم ...


2 دیدگاه  •   •   •  1393/04/30 - 23:58
+1
صفحات: 5 6 7 8 9 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ