یافتن پست: #خیال

mehdi
mehdi
دلار 1800 تومن فدای سرت.!
سکه 1 میلیون به درک.!
نون نداریم بخوریم بیخیال.!
قبضارو ولش.!
پول نفت..
همه رو ول کن اینو بچسب:
بوی گل سوسن و یاسمن آید..!
1 دیدگاه  •   •   •  1390/11/20 - 15:03
+6
ebrahim
ebrahim
هرگز منتظر فردای خیالی نباش.
سهمت را از شادهای زندگی همین امروز بگیر.
ضرر نمیکنی اگر از هم اکنون لبخند زدن را تجربه کنی.
ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺑﺎﺵ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﯾﮑﯽ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﻪ ...!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/17 - 19:25
+3
مهسا
مهسا
خیال کردی وقتی به همراه ديگري از کنارم می گذری دنیا به آخر می رسد...!!!!! دنیایت من بودم که به آخر رسیدم ....وتو اکنون هیچ نیستی
دیدگاه  •   •   •  1390/11/16 - 19:39
+3
مهسا
مهسا
خیال کردی وقتی به همراه دیگری از کنارم می گذری دنیا به آخر می رسد...!!!!! دنیایت من بودم که به آخر رسیدم ....وتو اکنون هیچ نیستی......!!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/16 - 14:57
+4
vahid
vahid
دوست حیف نون میره خونشون مهمونی! حیف نون ازش می پرسه کوکوی یه روز مونده میخوری!؟ میگه آره خیالی نیست راحت باش! حیف نون میگه پس برو فردا بیا !
دیدگاه  •   •   •  1390/11/10 - 22:03
+1
رضا
رضا
یه غروب بی رمق یه راه دور،یه کویر سوت و کور بازم از پشت افق راهی شده،یه مسافر صبور کوله بارخستگی رو شونه هاش،موج غربت تو صداش جاده های ساکت و بی رهگذر،تا قیامت زیرپاش سر راهش نه ولی یه انتظار،ته یه چشم بیقرار تو دلش مونده فقط یه خاطره،یه عذاب موندگار وقتی تو سینه ی شب راهی می شد،کسی گریه شو ندید کسی از پشت سکوت پیدا نشد،ضجه هاشو نشنید جاده انگارکه تمومی نداره جاده از هر قدمش غم می باره چه غریبه اون مسافرصبور که تو جاده های غم پا میذاره شاید این قصه بمیره تو سکوت یا کسی نگذره از این برهوت شاید این جاده به جایی نرسه سهم این پرنده شاید قفسه اما این غریبه ی خسته هنوزافق رفتن و روشن می بینه توی جاده های تاریک خیال هنوزم خواب رسیدن می بینه
دیدگاه  •   •   •  1390/11/10 - 11:54
+1
ronak
ronak
در Romantic
خیره به چشمان تو ، پلک نمیزنم تا لحظه ای از دست نرود تصویر نگاه زیبای تو دستم درون دستهایت ، یک لحظه رها نمیشود تا نرود حتی یک ذره از گرمای دستان لطیف تو محکم فشرده ام تو را در آغوشم ، آرزو میکنم لحظه مرگم همینجا باشد ، همین آغوش مهربانت چه گرمایی دارد تنت عشق من ، رها نمیکنم تو را تا همیشه باشی در کنار قلب من قلب تو میتپد و قلب من با تپشهای قلبت شاد است ، هر تپشش فریاد عشق و پر از نیاز است آرامم ، می دانم اینک کجا هستم، همانجایی که همیشه آرزویش را داشتم ،همانجایی که انتظارش را می کشیدم و هر زمان خوابش را می دیدم آن خواب برایم یک رویای شیرین بود.... در آغوش عشق ، بی خیال همه چیز ، نه می دانم زمان چگونه می گذرد و نه می دانم در چه حالی ام تنها می دانم حالم از این بهتر نمی شود ، دنیای من از این عاشقانه تر نمی شود گرمای هوس نیست این آتش خاموش نشدنی آغوش پاکت عشق است که اینک من و تو را به این حال و روز انداخته ، عشق است که اینک ما را به عالمی دیگر برده ، عشق است که من و تو را نمیتواند از هم جدا کند هیچگاه خیلی آرامم ، از اینکه در آغوشمی خوشحالم
دیدگاه  •   •   •  1390/11/9 - 15:52
+2
ronak
ronak
در Romantic
مینویســــم نامه و روزی از اینجا میروم با خیال او ولی تنهــای تنــــها میروم در جوابم شاید او حتی نگویــد کیســــتی؟ شایـــد او حتی بگوید لایــق من نیســــــــتی! مینویسم من که عمــــــری با خیانــــت زیستم گاهی از من یـاد کـــــن اکنون که دیگـــر نیستم
دیدگاه  •   •   •  1390/11/9 - 15:07
+2
رضا
رضا
به صد رسیده بودی چشم بسته گرچه قرار ما یک بازی ساده بود نیامدی بگردی و شاید از هزار هم گذشته بودی من پشت درختها زرد می شدم و دیگر خیال پیدا شدن از سرم پرید. من به شکل ساده ای من هستم. اگر این جا نیستم, گم نشده ام. به سادگی فراموش شده ام. … همین.
دیدگاه  •   •   •  1390/11/9 - 12:24
+3
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
گر چه رفتی از برم اما فراموشم مکن با غمت ای آشنا هر شب هم آغوشم مکن همچو موج اشک از دریای چشمم پا مکش در پی خود چون حبابی خانه بر دوشم مکن من زموج اشتیاق تو سر پا آتشم باز با طوفان بی مهرت خاموشم مکن جوشد امشب جلوی جادوی چشمانت ز جام در خیال نرگست ای فتنه مدهوشم مکن
دیدگاه  •   •   •  1390/11/9 - 01:56
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ