یافتن پست: #دردی

sara
sara
فکرمیکنی بی عرضه ای؟
فکرمیکنی به چه دردی میخوری؟
فکرمیکنی هیچکس دوستت نداره؟
فکرمیکنی بی مصرفی؟
فکرمیکنی زشتی؟
به خدا حق داری خخخخخخخ
دیدگاه  •   •   •  1392/07/8 - 11:02
+5
xroyal54
xroyal54
آشناهای غریب همیشه زیادند

آشناهایی که میایند و میروند

آشناهایی که برای ما آشنایند

ولی ما برای آنها...

نمیدانم واقعا چرا و چگونه میشود

که همه روزی

آشنای غریب میشوند

یکی هست ولی نیست

یکی نیست ولی هست

یکی میگوید هستم ولی نیست

یکی میگوید نیستم ولی هست

و در پایان همه بودنها و نبودنها

تازه متوجه میشوی

که:
یکی بود هیشکی نبود

این است دردی که درمانش را نمیدانند

و ما هم نمیدانیم

که آن یکی که هست کیست

و آن هیچکس کجاست

کاش میشد یافت

کاش میشد شکستنی نبود

کاش میشد زیر بار این همه بودن و نبودن

خرد نشد.....
دیدگاه  •   •   •  1392/07/7 - 01:16
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یه چیزی هست به اسم "بــــغــل". لـــامـــــــصب دوای هــــر دردیــــــه ..!
دیدگاه  •   •   •  1392/07/6 - 16:57
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در CARLO
می پسـندم پاییـز را
که معافـم می کنـد
از پنـهان کردن
دردی که در صـدایم می پیچـد ُ
اشکی که در نگاهـم می چرخـد
آخر همه مـی داننـد
سـرما خورده ام . . . !
دیدگاه  •   •   •  1392/07/5 - 22:19
+5
*elnaz* *
*elnaz* *
ذهنم مسموم ، خواب هایم آشفته ، خنده هایم فتوشاپی ، درد و دل هایم با دیوار كلوب ! میزان همدردی ها هم با لایک !!! نسل من است ، نسل سوخته ی من ...


دیدگاه  •   •   •  1392/07/4 - 00:35
+3
saeed
saeed

دلگـــیرمـ


از تمـــامـ شمـــا


شمـــایــی کــه ندانستــــهـ


چــه بـــی رحمـــانه بـــه مســـلخ مـــیبرید...


نجــــابتـــ و پـــاکـــی را


از اویــی کـــه چــــه نــاجـــوانمـــردانـــه


بـــه حـــراج میگـــذارد انســـانیتــــ یکـــ زن را


و مــــن مجـــرمــمـ


جـــرممـ آزادیـ ستـــ


بـــه دار مکـــافــاتـــ آویزانمـ


بـــه جـــرمـ اینکـــه نخـــواستمـ احـــساسمـ را تســلیمـ کــنمـ


بـــه کــسی کـــه لایقـــش نبـــود


تمــامـ کـــسانـــی را کــه حتـــی 


ذرهـ ای بــه انســانیتمـ شــکـــ کــرده اند


را بـــه خدا مــیسپــارمـ


و


دادمـ را از او میخواهمـ


و او را بـه جـهـنمـ مـیسپـارمـ


مـیدانمـ درآتشــی کــه خــود افــروخــته میســوزد


و خــواهــد سوخـتــــ


حیثـیتـــ چـیزی نیستـــ کـه بـه راحـتـی بـه دستــ بیایــد


خــدا حـیثـیتتـــ را حـفـظ کــند


اگـر بخـواهـد کـه دردی کـه مـن تجـربـه کـرده امـ را تجــربه نکـنی


امـا مـن بــه عـدالتـــ خــدا ایمـــان دارمـ


بایـد بچـشـی درد خنجــری را کــه ناجـوانمــردانه بر قلبمـ فــرو کـردی


و مـن چـون گـذشته در سکـوتـــ و خلوتــ خــویشـ مینشینمـ


مینویسمـ و احـساسمـ را ارج مـیـنهــم


دنــیـای تنـهاییمـ را بــا هــیچ چـیز عـوض نخـواهم کــرد

دیدگاه  •   •   •  1392/06/30 - 14:55
+5
-1
saeed
saeed
اینجا جایی است که وقتی زانوهایت را از شدت تنهایی بغل گرفته ای به جای همدردی برایت پول خرد می اندازند...!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/28 - 22:39
+3
saeed
saeed

قلب های شکسته به دنبال چه می باشید؟


 به دنبال عشق می باشید که ذره های شکسته قلبتان را پیوند زند؟


اشتباه نکنید


 نگذارید که قلبتان این بار خرد و خاکستر شود.


عشق قلب را پیوند نمیزند بلکه ذره های شکسته را خاکستر میکند.


به دنبال چه می گردید؟


عشق؟


چرا عشق؟


چرا محبت نه؟


عشق دروغ است


حسی است وسوسه انگیز


 عشق بیماریست دردی است بی درمان.


مبادا مبتلا شوی که رهایی از آن بسی مشکل تر از دچار شدنش می باشد.


عشق جنون است


 دیوانه گیست


 چرا میخواهید عاشق شوید؟

دیدگاه  •   •   •  1392/06/26 - 20:37
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



ﺭﻓﺘﻦ ،
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺭﺩﯼ ﺭﻭ ﺩﻭﺍ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ
ﻭﻟﯽ ﮔﺎﻫﯽ ﺗﻨﻬﺎ ﺭﺍﻫﻪ ...




دیدگاه  •   •   •  1392/06/18 - 20:20
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
الهی بکامم شرابی فرست
شرابی زجام خطابی فرست
مرا کشت رنج خمار الست
دگر باره از نو شرابی فرست
دلم تا صفا یابد از زنگ غم
بدردی کشانت که تابی فرست
شد افسرده جانم درین خاکدان
زمهرت بدل آب و تابی فرست
زسر جوش خمخانهٔ حب خویش
بجام شرابم حبابی فرست
بلب تشنهٔ چشمهٔ معرفت
بساقی کوثر که آبی فرست
بعصیان سرا پای آلوده ام
زجام طهورم شرابی فرست
بمعمار میکن حوالت مرا
امیری بملک خرابی فرست
بدل تخم امیدگشتم بسی
بدین کشتزارم سحابی فرست
زدریای غفران و ابر کرم
مرا رحمت بی حسابی فرست
دیدگاه  •   •   •  1392/06/17 - 18:23
صفحات: 5 6 7 8 9 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ