اگه يه روزازخواب بيدارشدی، ديدی:
نه دردی
نه غمى
نه استرسی
همه چيزرديفه
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
:::: روحت شاد! ، يادت گرامی... :::::
من خیره نشسته ام به نام تـــــــــو من اینجا آتش گرفته ام ..
و تو خیره به غبــــــــارهای بلند شده از خاکستــــــرم خیره شده ای ..
سکــــــــــــوت کرده ای ..
با خودت می گویی: خیـــــــالی نیست.. می سوزد و می رود و ..
نمی دانی چه دردی دارد این سوختن ..
نمی دانی ..
و بــــــــاز هم نمی دانی ..
نمی دانی که همه را بیرون کرده ام جز تو.. فقط تو مانده ای ..
دیرم شده اما باز چشم به راه تو مانده ام.. چشم به جاده سفید و ..
می دانم که نمی شود این دم رفتن دوباره ببینمت ..
خستــــــهـ ام .." />
شبی كه یارم آمد دلم به آسمان پرواز كرد
راز این شب ها را مهتاب برایم روشن كرد
قلب عاشقش سفره ای از نور بود
سوار بر نگاه دور یك دوست بود
هر لحظه در نگاه او آهی تازه می كشید
هر لحظه در دوری او قلبش دوچندان می تپید
تا به حالا خود را اسیر عشق ندیده بود
گویی كه شیرین او در نگاهش یك پدیده بود
اینجا در دنیایی دیگر مرام نامه ای در دل داشت!
حكایت از دردی كه همیشه بر سرش می پنداشت
دلش آرام می گرفت وقتی در خانه اش قدم می زد
در هر گزاره شاد می شد وقتی در كویش پرسه می زد
تو رفته ای و من عاشقانه هایـ بی تو بودنم را در دنیایی میگویم که اوج همدردیِ مردمانش یک « LIKE » است ... !