یافتن پست: #درد

alifabregas
افسوس كه دردوران مايك قهوه خوب بيشترازيك وجدان ناراحت مانع خواب انسانهاميشود!....
دیدگاه  •   •   •  1392/05/1 - 11:55 توسط SMS
+1
saman
saman
در CARLO



 زنها مثل اطو هستند هم مصرفشان بالا است هم زود داغ می كنند البته بدون بخارش هم بدرد نمی‌خورد.


 زن ها مثل پیاز هستند ظاهر سفید و ظریفی دارند اما باطنشان اشك آدم رو در می‌آورد.


 زنها مثل سكوت هستند با كوچكترین حرفی می شكنند.


 زنها مثل چراغ راهنمایی هستند هر چقدر هم با آنها حرف بزنی باز هم مرتب رنگ عوض می كنند.


 زنها مثل تخت خوابگاه هستند نو و تازه هایشان كمیابند و كهنه هایش هم سرو صدا زیاد می كنند.


 زن ها مثل الكل هستند دیر بجنبی همه شان می پرند.


 زنها مثل ظرف سفالی هستند بدون رنگ و لعاب جلوه ای ندارند.


 زنها مثل كامپیوتر هستند یك بار خودش را میگیری و یك عمر لوازم جانبی آنرا.


 زنها مثل كیك خامه ای هستند با نگاه اول آب از لب و لوچه آدم آویزان میشود اما كمی بعد دل آدم را میزند.


♦ زنها مثل بچه ها هستند تا وقتی كه ساكتند خوبند

دیدگاه  •   •   •  1392/04/31 - 17:46
+4
saman
saman
در CARLO

خواهرم میخواست به بچه ش آب پرتقال بده نمیخورد...


گفتم بده من بهش میدم، بردمش تو اتاق هر کار کردم نخورد، منم از لجش همه رو خودم خوردم به خواهرم گفتم همشو خورد.


گفت دست درد نکنه شکمش کار نمیکرد داروی مسهل ریخته بودم براش ... :|


هیچی دیگه گلاب به روتون رختخوابو دم در مستراح انداختم :|

دیدگاه  •   •   •  1392/04/31 - 13:49
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
یک شبی مجنون نمازش را شکست

بی وضو در کوچه لیلا نشست

عشق آن شب مست مستش کرده بود

فارغ از جام الستش کرده بود

سجده ای زد بر لب درگاه او

پُر ز لیلا شد دل پر آه او

گفت یا رب از چه خوارم کرده ای

بر صلیب عشق دارم کرده ای

جام لیلا را به دستم داده ای

وندر این بازی شکستم داده ای

نیشتر عشقش به جانم می زنی

دردم از لیلاست آنم می زنی

خسته ام زین عشق،دل خونم نکن

من که مجنونم تو مجنونم نکن

مرد این بازیچه دیگر نیستم

این تو و لیلای تو... من نیستم

گفت ای دیوانه لیلایت منم

در رگ پنهان و پیدایت منم

سالها با جور لیلا ساختی

من کنارت بودم و نشناختی

عشق لیلا در دلت انداختم

صد قمار عشق یکجا باختم

[!] آواره صحرا نشد

گفتم عا قل می شوی اما نشد

سوختم در حسرت یک یا ربت

غیر لیلا بر نیامد از لبت

روز و شب او را صدا کردی ولی

دیدم امشب با منی گفتم بلی

مطمئن بودم به من سر می زنی

در حریم خانه ام در می زنی

حال این لیلا که خوارت کرده بود

درس عشقش بی قرارت کرده بود

مرد راهش باش تا شاهت کنم

صد چو لیلا کشته در راهت کنم
دیدگاه  •   •   •  1392/04/31 - 13:26
+6
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
كی به پایان برسد درد خدا می‌داند

ماه ساكن شود و سرد خدا می‌داند

در سكوت شب هر كوچه این شهر خراب

گم شود ناله شبگرد خدا می‌داند

مردم شهر همه منتظر یك مردند

چه زمانی رسد آن مرد خدا می‌داند

برگها طعمه بی غیرتی پاییزند

راز این مرثیه زرد خدا می‌داند

خنده غنچه گلها به حقیقت زیباست

شاید این است ره آورد خدا می‌داند
دیدگاه  •   •   •  1392/04/31 - 11:20
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
من میگم منو شکستن

چشم فانوسمو بستن

تو میگی خدا بزرگه

ماه رو میده به شب من

من میگم آخه دلم بود

اون که افتاده به خاکه

تو میگی سرت سلامت

آینه ها زلال و پاکه

اینه که فاصله ها رو

نمیشه با گریه پر کرد

یکیمون بهار سرخوش

یکیمون پاییز پر درد

من میگم فاصله مرگه

بین دستای تو با من

تو میگی زندگی اینه

حاصل عشق تو با من

من میگم حالا بسوزم

یا که با غصه بسازم

تو میگی فرقی نداره

من که چیزی نمی بازم

من میگم اینجا رو باختی

عمری که رفته نمیاد

تو میگی قصه همین بود

تو یه برگی توی این باد
دیدگاه  •   •   •  1392/04/31 - 11:13
+4
saman
saman
در CARLO
کجای این لجن زیباست؟
بشنو از من، کودک من
پیش چشم مرد فردا
که باران هست زیبا، از برای مردم زیبای بالادست
و آن باران که عشق دارد، فقط جاری ست بر عاشقان مست
و باران من و تو درد و غم دارد..
دیدگاه  •   •   •  1392/04/31 - 09:07
+5
sara
sara
ﻣــــــــﻦ..

ﺗﻨـــــــﻬﺎ ﮐــــــﻤﮯ ﻣﺘـــــﻔﺎﻭﺗـــــــــــﻢ...

ﻭﻗﺘـــــــﮯ ﺗﻤــــــﺎﻡ ﺩﺭﺩﻫـــــﺎﮮ ﺩﻧﯿـــــــﺎ....

ﺭﻭﮮ ﺷـــﺎﻧـــﻪ ﮮ ﺩﺧـــﺘـــﺮﺍﻧـــﻪ ﺍﻡ ﮐــــﻮﻩ ﻣﮯ ﺷـــﻮﺩ..

ﻣﻦ ﺑـــﻪ ﭘــــﻬﻨــــﺎﮮ ﺗﻤـــــﺎﻡ ﮐــــــﻮﻩ ﭘــــﺎﯾــــﻪ ﻫـــﺎ..

ﻟﺒــــــﺨﻨــــــــﺪ ﻣﮯ ﺯﻧــــــــﻢ..!!
دیدگاه  •   •   •  1392/04/31 - 09:02
+7
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
نوشته هایم را میخوانید و میگویید : “زیبابود”


راستی دردهای آدم ها زیبایی دارد ؟
آخرین ویرایش توسط ramin-rtbm در [1392/04/31 - 01:44]
دیدگاه  •   •   •  1392/04/31 - 01:43
+8
alifabregas
alifabregas
آدمی را دیدم با سایه ی خود درد و دل میکرد..... چه زجری میکشد وقتی هوا ابریست.....
دیدگاه  •   •   •  1392/04/30 - 23:31
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ