یافتن پست: #درد

zahra
zahra
من میروم ...از رفتنم شاد باش...از عذاب دیدنم آزاد باش..گرچه تو تنهاتر از من میروی...آرزو دارم عاشق شوی...آرزو دارم بفهمی درد را...معنیه برخوردهای سرد را
دیدگاه  •   •   •  1391/01/15 - 02:25 توسط Mobile
+9
ramin
ramin
باحاله بخونین...

آقای مجری: واسه چی در ُ باز گذاشتی؟
فامیل دور: واسه بهار.

... از در بسته دزد رد می‌شه ولی از در باز رد نمی‌شه.
وقتی یه درُ باز بذاری که دزد نمیاد توش. فکر می‌کنه یکی هست که درُ بازگذاشتی دیگه... ولی وقتی در بسته باشه، فکر می‌کنه کسی نیست ُ یه عالمه چیز خوب اون‌تو هست ُ میره سراغشون دیگه... در باز ُ کسی نمی‌زنه.. ولی در بسته رو همه می‌زنند. خود شما به خاطر این‌که بدونی توی این پسته دربسته چیه، می‌شکنیدش.
شکسته می‌شه اون در.
دل آدم هم مثل همین پسته می‌مونه.
یه سری از دل‌ها درشون بازه. می‌فهمی تو دلش چیه. ولی یه سری از دلهاهست که درش بسته‌اس.
این‌قدر بسته نگه‌اش می‌دارند که بالاخره یه روز مجبور می‌شند بشکنند و همه‌چی خراب می‌شه.

آقای مجری: در دل آدم چه‌جوری باز می‌شه؟
فامیل دور: در دل, با درد دله که باز می‌شه.
دیدگاه  •   •   •  1391/01/15 - 01:31
+9
payam65
payam65
ای شب از رویای تو رنگین شده
سینه از عطر توام سنگین شده
ای به روی چشم من گسترده خویش
شادیم بخشیده از اندوه بیش
همچو بارانی که شوید جسم خاک
هستیم زآلودگیها کرده پاک

ای تپش های تن سوزان من
آتشی در سایه مژگان من
با توام دیگر ز دردی بیم نیست
هست اگر جز درد خوشبختیم نیست

ای دوچشمانت چمنزاران من
داغ چشمت خورده بر چشمان من
پیش از اینت گر که در خود داشت
هر کسی را تو نمی انگاشتم

درد تاریکیست در خواستن
رفتن و بیهوده خود را کاستن
سر نهادن بر سیه دل سینه ها
سینه الودن به چرک کینه ها
در نوازش نیش ماران یافتن
زهر در لبخند یاران یافتن
دیدگاه  •   •   •  1391/01/15 - 00:13
+2
payam65
payam65
مرگ من روزی فرا خواهد رسيد
در بهاري روشن از امواج نور
در زمستاني غبار آلود و دور
يا خزاني خالي از فرياد و شور
مرگ من روزي فرا خواهد رسيد
روزي از اين تلخ و شيرين روزها
روز پوچي همچو روزان دگر
سايه اي ز امروز ها ‚ ديروزها
ديدگانم همچو دالانهاي تار
گونه هايم همچو مرمرهاي سرد
ناگهان خوابي مرا خواهد ربود
من تهي خواهم شد از فرياد درد
1 دیدگاه  •   •   •  1391/01/14 - 23:11
+1
behzad
behzad
دیشب خدا را دیدم گوشه ای میگریست ، من نیز گریستم ، هر دو یک درد داشتیم...آدم ها
دیدگاه  •   •   •  1391/01/14 - 22:13
علـــــــــــــــــی
علـــــــــــــــــی
من که به هیــــــچ دردی نمیخورم...
.
.
.
این دردها هستند که چپ و راست به من میخورند..!!
دیدگاه  •   •   •  1391/01/14 - 15:50
+1
علـــــــــــــــــی
علـــــــــــــــــی
ما، نسل بوسه های خیابانی هستیم ،
نسل خوابیدن با اس ام اس ،
نسل درد و دل با غریبه های مجازی ،
نسل غیرت روی خواهر ، روشنفکری روی دختر همسایه ،

نسل لایک و پوک از روی قرض ،
نسل کادو های یواشکی ،
نسل خونه خالی و دعوت شام ،
نسل پول ماهانه ی [!] ،
نسل صف و دعوا ،
نسل تف ، وسط پیاده رو ،
نسل هل ، توی مترو ،
نسل مانتو های تنگ ،
نسل " شینیون " زیر روسری ،

نسل تی شرت " play boy " هنگام سجده ،
نسل کارگران پیر مو رنگ کرده برای جوانی و پیشنهاد کار ،
نسل شارژهای اینترنتی ،
نسل " copy , paste " ،


نسل جمله های کوروش و دکتر ،
نسل فتوشاپ ،
نسل دفاع از فاحشه ها ،
نسل ترس از رقص نور ماشین پلیس ،
نسل سوخته ، نسل من ، نسل تو !
دیدگاه  •   •   •  1391/01/14 - 15:47
payam65
payam65
زن عشق می کارد و کینه درو می کند ...

دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر ...

می تواند تنها یک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسرهستی ...

برای ازدواجش در هر سنی اجازه ولی لازم است و تو هر زمانی بخواهی به لطف

قانونگذار می توانی ازدواج کنی ...

در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو ...

او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی ...

او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی ...

او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد ...

او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ...

او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر ...

و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛ پیر می شود و میمیرد ...

و قرن هاست که او عشق می کارد و کینه درو می کند چرا که در چین و شیارهای

صورت مردش به جای گذشت زمان جوانی بربادرفته اش را می بیند و در قدم های لرزان

مردش، گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد سینه ای را به

یاد می آورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند ...

و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال ا
1 دیدگاه  •   •   •  1391/01/14 - 12:46
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
نقاش نیستم...!

ولی تمام لحظه های بی تو بودن را "درد" میکشم..
دیدگاه  •   •   •  1391/01/14 - 12:08
+6
payam65
payam65
آدمك آخر دنياست بخند

آدمك مرگ هميجاست بخند

آن خدايي كه بزرگش خواندي

به خدا مثل تو تنهاست بخند

دست خطي كه تو را عاشق كرد

شوخي كاغذي ماست بخند

فكر كن درد تو ارزشمند است

فكر كن گريه چه زيباست بخند

راستي آنچه به يادت داديم

پر زدن نيست كه درجاست بخند

آدمك نغمه آغاز بخوان

به خدا آخر دنياست بخند
دیدگاه  •   •   •  1391/01/14 - 12:02
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ