یافتن پست: #درد

payam65
payam65
حالا که رفتی و بی وفا شدی با کس دیگری آشنا شدی

دیگه حرفی واسه گفتن نداری با منم مثل غریبه ها شدی

ای عشق اولینم ای عشق آخرینم

خدا حافظ خدا حافظ

تو که از درد دلم بی خبری جز غم عشق تو ندارد ثمری

خیلی وقته از محبت و وفا توی چشمات نمیبینم اثری

ای عشق اولینم ای عشق آخرینم

خدا حافظ خدا حافظ

دیگه بی توزندگی پوچه برام بی تو من مرگمو از خدا میخوام

میرم اونجایی که پیدام نکنی توی گوشت میمونه زنگ صدام

ای عشق اولینم ای عشق آخرینم

خدا حافظ خدا حافظ

خدا حافظ خدا حافظ

خدا حافظ خدا حافظ
دیدگاه  •   •   •  1391/01/14 - 00:14
+1
payam65
payam65
روزگاری مردم دنیا دلشان درد نداشت



هر کس غصه ی اینکه چه میکرد نداشت



چشمه ی سادگی از لطف زمین می جوشید



خودمانیم زمین این همه نامرد نداشت ...
دیدگاه  •   •   •  1391/01/14 - 00:07
+1
payam65
payam65
عشق من در سفر عشق خطر باید کرد

سینه را بر سر مقصود سپر باید کرد


از شب و ظلمت و از ظلم نباید ترسید

تا به خورشید فقط ذکر سحر باید
کرد

به وصال دل از این راه خبر باید داد

و جهان را هم از این راز
خبر باید کرد

تیغه ی درد اگر از رگ و جان داشت گذر

عاقبت از لبه ی
تیغ گذر باید کرد

عشق من در سفر عشق خطر باید کرد

موج در موج اگر
شاهد دریا باشیم

قطره قطره به دل دوست اثر باید کرد

از سفر جز هنر
عشق نباید آموخت

از دل خود به دل دوست سفر باید کرد

عشق من در سفر
عشق خطر باید کرد

یار من چرخ به دلخواه نخواهد چرخید

تا بدانی به
چه تدبیر هنر باید کرد

فتح این قله ی آزاد به آسانی نیست

عشق من در
سفر عشق خطر باید کرد
دیدگاه  •   •   •  1391/01/13 - 22:49
payam65
payam65
خیلی وقته دلم میخواد بگم دوست دارم

از تو چشمای من بخون که من تورو دارم

فقط تورو دارم بی تو کم میارم

نبینم غمو اشکو تو چشمات نبینم داره میلرزه دستات ‌

نبینم ترسو تویه نفسهات

ببین دوست دارم

منم مثل تو با خودم تنهام منم خسته از تموم دنیا,

منم سخت میگذره همه شبهام ببین دوست دارم

دوست دارم وقتی که چشماتو می بندی

با من به درد های این دنیا میخندی‌

آروم میشم بگی از غمات دل کندی

بیا به هم بگیم دوست دارم

دوست دارم من اون چشمای قشنگتو

دارم واست میخونم این آهنگتو هر چی میخوای بگو از دل تنگ تو

بیا بهم بگیم دوست دارم
دیدگاه  •   •   •  1391/01/13 - 21:33
parnian
parnian
به قول فاميل دور : " توي زندگيتون هيچ وقت با يه خر درددل نكنيد "{-35-}
دیدگاه  •   •   •  1391/01/13 - 20:26
+1
Alireza
Alireza
ای وای بر اسیــری کز یاد رفته باشــد

در دام مـانده باشـد صیـاد رفتـه باشـد

آه از دمــی که تــنها با داغ او چو لاله

درخون نشسته باشم چون باد رفته باشد

آواز تـیشــه امشــب از بیستـون نــیامـد

شاید به خواب شیرین فرهاد رفته باشد

خونش به تیـغ حســرت یارب حلال بادا

صیدی که از کمندت آزاد رفتـه باشــد

از آه درد نــاکـی سـازم خـبـر دلـت را

وقتی که کوه صبرم بر بـاد رفته باشـد

رحــم از بر اسیری کـز گرد دام زلفـت

با صد امـیدواری نـاشـاد رفتــه باشـــد

شـادم که از رقـیبـان دامن کشـان گذشتـی

گو مشت خاک ما هم بر باد رفته باشـد

پرشور از حزین است امروز کوه و صحرا

مجنون گذشتـه باشـد فرهـاد رفتـه باشـد
{-35-}
آخرین ویرایش توسط Belondy در [1391/01/14 - 11:58]
دیدگاه  •   •   •  1391/01/13 - 18:47
+4
reza
reza
وای خدا تنهایی چه درد بدیه
دارم میترکم
1 دیدگاه  •   •   •  1391/01/13 - 16:01
+2
نیوشا
نیوشا
میدانم موهایت را در آسیاب سپید نكرده ای و راههای بسیاری رفته ای ، ولی بگذار به جای خودم زندگی كنم....
2 دیدگاه  •   •   •  1391/01/13 - 00:34
+12
محمد
محمد
مستی هم درد منو دیگه دوا نمی کنه

غم با من زاده شده منو رها نمی کنه



شب که از راه می رسه غربت هم باهاش میاد

تـــوی کوچــه های شهــر بـاز صــدای پاش میاد



من غم های کهنه ام رو برمی دارم

کـه تــوی میخـــونه هــا جــا بگذارم



می بینم یکی میاد از میخونه

زیـر لــب مستـونه آواز میخونه



مستی ام درد منو دوا نمی کنه

غم با من زاده شده منو رها نمی کنه



گرمی مستی میاد توی رگهای تنم

می بینم دلم می خواد با یکی حرف بزنم



کی میاد به حرفهای من گوش بده

آخه من غریبه هستم با همه



یکی آشنا میاد به چشم من

ولی از بخت بدم اونهم غمه



مستی ام درد منو دیگه دوا نمی کنه

غم با من زاده شده، منو رها نمی کنه



خسته از هر چی که بود،خسته از هر چی که هست

راه می افتــم کـه بــرم مثــل هــر شــب مست مست



باز دلــم مثـل همیشــه خالیه

باز دلم گریه تنهایی می خواد

برمی گردم تا ببینم کسی نیست

می بینــم غــــم داره دنبــالم میاد



مستی ام درد منـو دیگه دوا نمی کنه

غم با من زاده شده،منورها نمی کنه

منو رها نمی کنه {-60-}
4 دیدگاه  •   •   •  1391/01/12 - 23:15
+5
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
اشک من در سوگ هجرانت جهانی تر بکرد
پس جهانی درد هجرت را زمن باور بکرد
لاجرم سر دل خود را بگفتم با کسان:
تکسوار قلب من عزم دل دیگر بکرد
آنکه روزی قلب شیدای مرا دزدیده بود
نورسیده فعل عشقش در دلم مصدر بکرد
ارغوان عشق او در دل شکوفه داده بود
حیف از آن دارم که آن بگرفت و او پرپر بکرد
قلب من تازه به کیش عشق او پیوسته بود
شکوه دارم کاو برفت و قلب من کافر بکرد
دیدگاه  •   •   •  1391/01/12 - 21:39
+8

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ