یافتن پست: #درد

Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
ماشقایق های طوفان خورده ایم،سیلی ناحق فراوان خورده ایم،ساقه ی احساسمان خشکیده است،زخم ها از تیغ و طوفان خورده ایم،هیچ کس ویرانیم را حس نکرد،وسعت تنهاییم را حس نکرد،درمیان خنده های تلخ من،گریه ی پنهانیم را حس نکرد ،درهجوم لحظه های بی کسی،درد بی کس ماندنم را حس نکرد
دیدگاه  •   •   •  1390/11/9 - 01:51
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
هیچ کس بامن دراین دنیانبود،هیچ کس مانندمن تنهانبود،هیچ کس دردی ز،دردم، برنداشت بلکه دردی نیزبردردم گذاشت
دیدگاه  •   •   •  1390/11/9 - 01:34
+1
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
عاشق شوید ٬قهر کنید ٬لاغر می شوید ٬صد در صد طبیعی!بدون عوارض!همراه با درد و خماری
دیدگاه  •   •   •  1390/11/9 - 00:44
ali
ali
دردم این نیست که او عاشق نیست … دردم این نیست که معشوق من از عشق تهی است… دردم اینست که با این سردی ها من چرا دل بستم . . . ؟ . .
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 22:10
+5
ronak
ronak
:عاشق شوید ٬قهر کنید ٬لاغر می شوید ٬صد در صد طبیعی!بدون عوارض!همراه با درد و خماری!
3 دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 19:44
+5
sasan pool
sasan pool
اون کسی که عاشق شده حال من و خوب میدونه/میدونه یار اگه بره داغش روی دل میمونه/من میدونم باید دیگه بمیرم از دوری و درد/بیا و اشک هامو ببین دیدنی اشک یک مرد/<img src=(" title=":((" /><img src=(" title=":((" /><img src=(" title=":((" /><img src=(" title=":((" /><img src=(" title=":((" /><img src=(" title=":((" />
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 15:34
+2
-1
عسل ایرانی
عسل ایرانی
انقلاب کردیم تا شاه و شاهزاده نداشته باشیم،آغا و آغازاده داریم... انقلاب کردیم تا سیاستمان دینی شود دینمان سیاسی شد ... انقلاب کردیم تا اقتصادمان انسانی شود انسانیتمان اقتصادی شد ... انقلاب کردیم تا خیابان هایمان شریف شوند شرافتمان خیابانی شد ... انقلاب کردیم تا رنگ آزادی را ببینیم اسارت رنگ شده را دیدیم ... انقلاب کردیم تا درد هایمان درمان شود درد بی درمان گرفتیم ... !!!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 14:40
+10
zahra
zahra
نصفه شب از خواب پریدم ..... یه " هزار پا " داشت روی سینم به صورت کاملا پریودیک با فرکانس ثابتی حرکت میکرد ، من و میگی .....!!!! بلللللللند شدم رو هوا با یه حرکت فیلیپینی همینجور که داشتم دور خودم می پیچیدمو به لباسام چنگ مینداختم در اتاقو وا کردم پریدم تو هال ، ( یعنی تو اون لحظه اگه لینچان و جت لی و جکی چان با هم میریختن سرم ، ازم کتک میخوردن ، اصن کنترلمو کاملا از دست داده بودم ) . یه هاله ی ضعیفی از نور تو یه قسمتی از هال افتاده بود ، مثه یوز پلنگ خودمو رسوندم اونجا دیدم یه چیزی چسبیده به شلوارم ، مارو میگییییییی؟؟؟ با تمام قدرت با کف دست با پشت دست با مشت با آرنج همینجوری داشتم میکوبیدم به پام ، حالا منه بد بخت هم دستم درد گرفته بود هم پام ، ازون طرفم داشتم زهره ترک میشدم ، فکر میکردم این پاهاش گیر کرده تو شلوارم واسه همین کنده نمیشه ، آقا دورخیز کردم با پا رفتم تو دیوار تا له بشه ، دو سه تا غلتم روی زمین زدم تا کاملا پرس بشه ، یعنی حرکاتی کردم که یه گونگ فو کار حرفه ای از انجامش عاجزه ، بعد از اینکه خودمو آش و لاش کردمو دهن دستو پام سرویس شد پریدم چراغو روشن کردم
1 دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 13:14
+9
mahdi
mahdi
مرغ عشقم مرده و درحالی که پاهاش روبه بالاس افتاده کف قفس. دوستم اومده می گه : اِ مرغ عشقت مرد؟ بهـــش گفتم: پـَـــ نــه پـَـــ کمر درد داشته دکتر گفته باید طاق باز دراز بکشه کف قفس.
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 12:11
+5
mahdi
mahdi
واسه رفیقم یه لیوان شربت آوردم تا تهشو خورده میگه شربت آلبالوئه؟ پـَـــ نــه پـَـــ شربت شهادته حالام چشاتو ببند تا 10 بشمار که دردشو حس نکنی....
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 12:07
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ