یافتن پست: #دست

fereshte
fereshte
برای شکستن تو اول تو را لخت میکنند ای گردوی کوچولو ی من . ولی سیاهی بر دستهای آنان میماند نه بر روی تو
دیدگاه  •   •   •  1393/01/9 - 23:42
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خب دوستای گلم

عزیزای دلم

بیاین بوستون کنم

خدافظی کنم دارم میرم ی روز مسافرت

تا ی روز از دستم راحتین

همتونو دوس دارم زیاااااااااااااد به کوری چشم دشمنا و حسودا

مراقب خودتون باشین

شب خیلی خیلی خیلی خوبی داشته باشین


شب همگی عالی با طعم پرتقالی
{-35-}{-49-}{-35-}{-49-}{-35-}{-49-}
4 دیدگاه  •   •   •  1393/01/9 - 23:13
+3
fereshte
fereshte
پسری ک با عشقش مث ی پرنسس رفتار میکنه مشخصه ک تو دستای یه ملکه بزرگ شده
دیدگاه  •   •   •  1393/01/9 - 23:06
+2
fereshte
fereshte
دلی ک بردی  دلی ک دزدیدی   احساسی ک پژمردی   دستانی ک گرفتی  صدایی ک شبها باآن آرام میگرفتی  نانو نمکی ک خوردی   حتی نمکدانی ک شکستی  همه... حلالت باشد ! جز دلم در اولین نگاه !   حرامت باشد لحظه ای ک مرا  به گناه عادت دادی و رفتی
دیدگاه  •   •   •  1393/01/9 - 22:56
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

شما نیت به رژیم گرفتن بگیر
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

حتی دستگیره های یخچال هم خوشمزه به نظر میان

دیدگاه  •   •   •  1393/01/9 - 22:53
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
غضنفر ﺭﻭ ﮐﻨﺎﺭ ﯾﻪ ﻣﺴﯿﺤﯿﻪ ﺩﻓﻦ ﻣﯿﮑﻨﻦ,ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺳﻪ ﺭﻭﺯ
ﻣﺴﯿﺤﯿﻪ ﻣﯿﺎﺩ ﺧﻮﺍﺏ ﺯﻧﺶ ﻣﯿﮕﻪ : ﺑﯿﺎ ﺗﻮ ﺭﻭ ﺟﺎﻥ ﻣﻦ ﺟﺎ
ﻗﺒﺮ ﻣﻦ ﻋﻮﺽ ﮐﻦ!

ﺯﻧﺶ ﻣﯿﭙﺮﺳﻪ : ﺁﺥ ﻭﺍﺱ ﭼﯽ؟
ﻣﯿﮕﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﻐﻠﺪﺳﺘﯿﻢ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺻﺒﺢ ﻣﯿﮕﻪ ﻣﻦ ﻟﺨﺘﻢ ؛
ﺗﻮ ﮐﻪ ﮐﺖ ﻭ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﺩﺍﺭﯼ ﺑﺮﻭ نون ﺑﺨﺮ
دیدگاه  •   •   •  1393/01/9 - 22:42
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

شب یه غضنفر به زنش میگه خانم من امشب هوس نون بربری کردم. زنش میگه خوب برو بگیر من هم بخورم.

غضنفر میره نونوایی میگه شاتر ۲ تا نون بربری بده.

شاتر میگه چرا ۲ تا؟

میگه آخه خانومم هم هوس نون بربری کرده.

وقتی‌ برمیگرده خونه و نون رو میذاره تو سفره زنش میگه این نون رو از کجا خ[!]؟

اونم میگه از سر کوچه.

زنش میگه خوب دستت درد نکنه ولی‌ مننمیتونم یه نون کامل بخورم، چون تو رژیمم.

غضنفر میگه عیبی نداره هرچی‌ نخوردی من میخورم.

خوردن که تموم شد رفتن بخوابن.

هنوز سرشون به بالش نخرده بود که خوابشون برد.

الانم خوابیدن، بذار بیدار بشن ببینیم دیگه چیکار می‌کنن، حتما در جریان میذارمت!


بیایید به عمه های هم احترام بگذاریم :D

2 دیدگاه  •   •   •  1393/01/9 - 22:37
+4
mary jun
mary jun
مرد من ن با اسب سفید می آید ن با بنز سیاه !
مرد من با دو پای خدش می آید
مرد من ن با حساب پر و ن با شرکتی در فلان جای شهر ک با غرور و مردانگی اش می آید
مرد من آنقدر ها هم رویایی نیست
یک آدم ساده ک می شود از قامتش مغرور شد
ک می شود خستگی هایش را فهمید
ک چشمانش حرفی جز برای من ندارد
     باید زن باشی تا بفهمی حتی یک شاخه گل وقتی از دست مردی می رسد
                                    ک دستانش جز برای تو نیست
چ عشقی دارد ......  هزار کادوی گران قیمت
         پیشکش.  .....
     باید زن باشی تا ببینی همان دست ها چیزی ست فراتر از دست محکم ....
                                  امن است ......اطمینان دارد ......
                                               مرد من مرد می آید ...
دیدگاه  •   •   •  1393/01/9 - 22:13
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
رفتیم ازمایشگاه دخترخالم ازمایش خون داد.
ضعف کرد,چشماش بست...
همون پرستاری که ازش خون گرفته بهش میگه:معتادی؟
خب لامصب 4لیتری خونی که ازش کشیدی تودستته خب!
دیدگاه  •   •   •  1393/01/9 - 20:35
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﮔﻔﺘﻢ: ﻣﺎﺩﺭ !
ﮔﻔﺖ : ﺟﺎﻧﻢ !
ﮔﻔﺘﻢ : ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﻡ !
ﮔﻔﺖ : ﺑﺠﺎﻧﻢ !
ﮔﻔﺘﻢ: ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ !
ﮔﻔﺖ: ﭘﺮﻳﺸﺎﻧﻢ!
ﮔﻔﺘﻢ: ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺍﻡ !
ﮔﻔﺖ : ﺑﺨﻮﺭ ﺍﺯ ﺳﻬﻢ ﻧﺎﻧﻢ !
ﮔﻔﺘﻢ: ﻛﺠﺎ ﺑﺨﻮﺍﺑﻢ !
ﮔﻔﺖ : ﺭﻭﻯ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ !
ﮔﻔﺘﻢ: ﭘﺎﺭﭺ ﺁﺏ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺭﻭ ﻓﺮﺵ !
ﮔﻔﺖ : ﺍﻯ ﺧﺪﺍ ﺫﻟﻴﻠﺖ ﻛﻨﻪ،ﺑﻤﻴﺮﻯ ﺭﺍﺣﺖ ﺑﺸﻢ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺖ :|
دیدگاه  •   •   •  1393/01/9 - 19:49
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ