پاتوق دانشجویان ایران - جستجو در پست ها

♥ نگار ♥

در بوووووووسه

احتیاجی به تسبیح نیست ....

دستانت را که به من بدهی ....

با انگشتانت ذکر دوست داشتن می‌گویم...!!!

دیدگاه •

•

• 1392/08/23 - 15:51

+6

♥ نگار ♥

در کافه تنهایی

چه كسی خواهد دید مردنم را بی تو؟

گاه می اندیشم خبر مرگ مرا با تو چه كسی میگوید؟

آن زمان كه خبر مرگ مرا می شنوی

روی تو كاشكی می دیدم!

شانه زدنت را بی قید

و تكان دادن دستت كه مهم نیست زیاد!

و تكان دادن سر را
كه عجیب! عاقبت مرد؟
افسوس...
كاشكی می دیدم
من به خود می گویم
چه كسی باور كرد جنگل جان مرا
آتش عشق تو خاكستر كرد!!!

دیدگاه •

•

• 1392/08/23 - 12:30

+2

♥ نگار ♥

در اعترافای باحال

اگه دیدی یه سوسک دمرو افتاده داره دست و پا میزنه ... نترس باهات کاری نداره فقط داره به قیافت میخنده

دیدگاه •

•

• 1392/08/23 - 12:23

+2

♥ نگار ♥

در کافه تنهایی

آنچه را دوست داری بدست بیار ،
وگـــــــــــــرنه
مجبور میشی
.
.
.
.
.
اون چیزی رو که دوست نداری و تحمل کنی !

دیدگاه •

•

• 1392/08/23 - 12:01

+1

hamed noori

در اعترافای باحال

میگن WC های جهنم....

توش پر سوسک بالدار گندست
فقط شیر آب جوش داره
دمپاییش همیشه خیسه
شلنگشم همیشه افتاده رو زمین...
تازه فرشته عذاب پشت در واستاده هی در میزنه میگه زود بیا بیرون
طول WC سه متره، درشم از بیرون باز میشه، قفلم نمیشه!!
حالا هی گناه کنید
من که دیگه گناه نمیکنم....

دیدگاه •

•

• 1392/08/23 - 01:41

+6

♥ نگار ♥

در اعترافای باحال

اون که الان دستش تو دست شماست...
من ۳ دقیقه پیش دیدم دستش تو دماغش بود. والا!!!

دیدگاه •

•

• 1392/08/22 - 20:13

+5

♥ نگار ♥

در کافه تنهایی

دیدی چه حس خوبی داری وقتی بارون می باره !!!
..... دوست داری تمام قطره هاشو جمع کنی تو دستت ... مال خودت ...
.....
فکر کنم وقتی که من می بارم ، خدا هم همچین حسی داره ....
... تموم اشکام رو دوست داره جمع کنه ..... مال خودش !...

دیدگاه •

•

• 1392/08/22 - 18:03

+4