یافتن پست: #دست

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



یه عمر رفتیم سینما آخر نفهمیدیم دسته های صندلیش ماله خودمونه یا بغل دستیمون!



دیدگاه  •   •   •  1392/07/21 - 19:15
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
پس از مردن چه خواهم شد نمیدانم
نمیخواهم بدانم:

کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت

ولی بسیار مشتاقم:

که از خاک گلویم سوتکی سازد

گویم سوتکی باشد

بدست کودکی گستاخ و بازیگوش

و او یکریز و پی در پی

دم گرم خودش را در گلویم سخت بفشارد

و فریاد گلویم:

گوش ها را بر ستوه ارد

و خواب خفتگان

اشفته و اشفته تر سازد

و گیرد او

بدین ترتیب تاوان سکوت و انتقام اختناق مرگبارم را...
دیدگاه  •   •   •  1392/07/21 - 19:09
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



بابام داشت با پسر عموم که تازه رفته بود ترکیه تلفنی صحبت میکرد،

حرفاش که تموم شد گوشیش رو گذاشت رو میز و گفت:

این پسره احمق کودن هم هر بار میره خارج یاد ما میوفته با اون زن نکبتـــش !!!

من گوشیش رو از رو میز برداشتم گفتم : ااااا محسن سلام قطع نکرده بودی ...

آها باشه خوش بگذره بهتون ٬ خدافظ ...

بابام یهو دستش رو گذاشت رو سرش گفت: بیچـــاره شدم ...!

بعد رفت تو اتاقش !

اصن نذاشت بگم که شوخی کردم !!!

حالا چجوری بهش بگم !!!



دیدگاه  •   •   •  1392/07/21 - 18:07
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
چشمهایم آنقدر دلتنگ باران شده اندکه دستشان برای تمام پنجره ها رو شده،
بس که رد نگاهم را دنبال کرده اند و به خانه ابرها رسیده اند
چقدر از التماس چترها برایشان گفته ام
از خواهش دستهایم برای نوازش قطره ها
من شعر نیاز را در گوششان سروده ام
با این همه نمیدانم چرا آسمان دست رد به سینه ام میزند.
دیدگاه  •   •   •  1392/07/21 - 17:47
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تلویزیون داره میگه:

جوونا باید مسیر زندگیشونو مشخص کنن تا موفق بشن...

یهو مامانم برگشته میگه:

مسیرشون مشخصه دیگه...

اینترنت.. آشپزخونه...

اینترنت... دستشویی...

اینترنت... تخت خواب...!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/07/21 - 17:19
+2
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
اگر کسی را یافتید که حاضر بود برای حفظ رابطه تان از بدترین شرایط عبور کند ، هرگز عشقش را دست کم نگیرید
(موریس مترلینگ)
دیدگاه  •   •   •  1392/07/19 - 21:53
+4
roya
roya


می خواهى بروى؟
بهانه مى خواهى؟
بگذار من بهانه را دستت دهم..
برو و هركس پرسید چـــرا؟
بگو لجوج بود! همیشه سرسختانه عاشق بود..
بگو فریاد مى كرد! همه جا فریاد مى كرد که فقط مرا مى خواهد..
بگو دروغ مى گفت! مى گفت هرگز ناراحتم نكردى..
بگو درگیر بود! همیشه درگیر افسون نگاهم بود..
بگو بی احساس بود! به همه فریاد ها، توهین ها و اخم هایم، فقط
لبخند می زد..
بگو او نخواست! نـخـواسـت كـسـى جـز مـن در دلــش خـانـه كـنـد......



دیدگاه  •   •   •  1392/07/19 - 19:18
+5
roya
roya

هرگز نگو "دوستت دارم " ! _: اگر حقیقتا به آن اهمیت نمی دهی... .
درباره ی "احساسات " سخن نگو _: اگر واقعا وجود ندارد... .
هرگز "دستی را نگیر" ! _: وقتی قصد شکستن قلبش را داری... .
هرگز نگو "برای همیشه " ! _: وقتی می دانی جدا می شوی... .
هرگز "به چشمانی نگاه نکن " ! _: وقتی قصد دروغ گفتن داری... .
هرگز "سلامی نده" ! _: وقتی می دانی خداحافظی در پیش است... .
"قلبی را قفل نکن " ! _: وقتی کلیدش را نداری


دیدگاه  •   •   •  1392/07/19 - 19:14
+4
AmirAli
AmirAli
تو كلاس آيين نامه نشسته بوديم سرهنگه پرسيد كي ميدونه كجا دور زدن ممنوعه؟يكي دستشو بلند كرد و گفت:تو رفاقت:
دیدگاه  •   •   •  1392/07/19 - 10:38
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دیگر سوسوی هیچ چراغی امیدوارم نمی کند
دیگر گرمای دستی دلم را به تپیدن وا نمی دارد
میروم تا در تاریکی راه خود را پیدا کنم
که به چراغهای نورانی و دستهای گرم دیگر اعتمادی نیست
دیدگاه  •   •   •  1392/07/18 - 21:36
+7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ