یافتن پست: #دست

saeed
saeed

فدای تمام پدر مادرهایی که به دست فراموشی سپرده شدن


توی جایی به اسم خانه سالمندان زندانی شدن و همیشه چشمشون به دره تا یک آشنا ببینن


بعضی وقتا ما آدمها چیزهایی رو فراموش میکنیم که عمری بهشون مدیونیم


چطور دلمون میاد؟ چطور میتونیم؟


با این همه سنگ دلی و بی وفایی میتونیم اسم خودمون رو انسان بزاریم؟؟
تقدیم به تمام پدر و مادرهای فراموش شده

دیدگاه  •   •   •  1392/06/26 - 20:36
+4
xroyal54
xroyal54
یکی از دردآور ترین لحظه های زندگی اون موقع س که سر جلسه امتحان نشستی و همه بغل دستیات دارن با ماشین حساب کار میکنن و تو حتی نمیدونی کدوم سوال ماشین حساب میخواد!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/26 - 20:35
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گاهی دلم می خواهد خودم را بغل کنم!
ببرم بخوابانمش!
لحاف را بکشم رویش!
دست ببرم لای موهایش و نوازشش کنم!
حتی برایش لالایی بخوانم،
وسط گریه هایش بگویم:
غصه نخور خودم جان!
درست می شود!درست می شود!
اگر هم نشد به جهنم...
تمام می شود...
بالاخره تمام می شود...!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/26 - 20:35
+1
saeed
saeed

از کوچه پس کوچه های قلبم روی خاک کویر تو پرسه میزنم .


به کجا خواهم رفت لمس دست تو خواب نیست پلها شکسته است.


شبها آسمان هم دیگر لالایی نخواهد گفت.


افسوس گهواره ام خالیست.


تو به یاد چه کسی نشسته ای؟


جاده تاریک است و کوچه بنبست.

دیدگاه  •   •   •  1392/06/26 - 20:32
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
عوارض جانبی بعد از یک شکست عشقی چیه ؟

در آوردن گوشی از حالت سایلنت !

نبردن گوشی به دستشویی و حمام !

از رمز درآوردن اینباکس گوشی !

پاک کردن آثار جرم !

خواب راحت …

زندگی راحت …

آرامش همراه با گریه !

تموم نشدن شارژ ایرانسل بعد 6 ساعت !.
دیدگاه  •   •   •  1392/06/26 - 20:31
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دیشب دو سه کوچه
آن طرف تر دلم را جا گذاشتم
باز چشم بسته
روحم را در قمار عشق گذاشتم
یکی نبود گوشمان را بگیرد
و بگویید آن همه تاوان بس نبود
که دوباره دست بر سر آن
بی وفای زبان باز گذاشتم

#آزاد#
دیدگاه  •   •   •  1392/06/26 - 20:26
+1
saeed
saeed

دوست دارم پرواز کنم تا که از میان ابرها بگذرم و به وسعت عشق تو دست یابم


دوست دارم که تنها در گوشه ای خلوت گزینم تا که شاید ذره ای از زجرهایت را حس کنم


دوست دارم در نگاه عاشقت قرق شوم تا که شاید گرمی اشکهایت را لمس کنم


دوست دارم زیر دوش آب سرد ساعتی بی اختیار بایستم تا که شاید تلخی آن لحظه را زندگی کنم


دستم را در زیر خاکستر خاموش عشقت فرو بردم اما سوختم


سوختم از آتش روشن زیر خاکسترت

دیدگاه  •   •   •  1392/06/26 - 20:26
+2
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
این دخترا که با دوست پسرشون قدم میزنن و آب معدنی دستشونه واسه
کلاسش نیست
.
.
.
.
.
.
.
.
واسه اینه میدونن با این انتخابشون چیکارکردن آبم قطه !!! {-33-}
دیدگاه  •   •   •  1392/06/26 - 20:23
+3
*elnaz* *
*elnaz* *
ببخشید که نبودم چند وقت *حالا که رفته ای پرنده ای آمده است در حوالی همین باغ روبرو هیچ نمی خواهد ، فقط می گوید : ... کو کو …بر سرش چتر گرفتم ديدم او خودش باران است * دست های تو تصمیمم بود باید می گرفتم و دور میشدم.........


دیدگاه  •   •   •  1392/06/26 - 19:12
+3
*elnaz* *
*elnaz* *
یاد خواهم گرفت؛ ... احضار روح ـت را حتی اگر مرا به جرم کلاهبرداری دستگیر کنند..............






دیدگاه  •   •   •  1392/06/26 - 18:59
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ