یافتن پست: #دست

Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
تقدیم به دوست

آیا کنی یاد از شبی شمع شبستانت شدم؟

پروانهٔ من بودی و من اشک سوزانت شدم؟

رقص از تو و آواز من می سوختی با ساز من

بودی بت طناز من؛ من سر به دامانت شدم

یک جرعه می دادی به من رفت از میان این ما و من

گشتی من و گشتم چو تو آغاز وپایانت شدم

آه از مَی جانسوز تو آن جام تقوا سوز تو

گشتم چو دست آموز تو در عشق برهانت شدم

آن بادهٔ جوشان تویی برهان مدهوشان تویی

کشکول درویشان منم آویزه شانت شدم

ای بهتر از شور جنون بشنو چه گوید ارغنون

انا الیه راجعون تفسیر فرقانت شدم

میخانه خندان بود وخوش بشتافتی بی عقل و هُش

دیدم عجب دریا دلی موج شتابانت شدم

بلبل شدی تا در چمن بگریخت از من اهرمن

دیدم که خواهان گلی باغ و گلستانت شدم

این دل به مژگان دوختی صید اینچنین آموختی

من پیش ازین در بند آن زلف پریشانت شدم

گل دیدمت بلبل شدم مستت بدیدم مُل شدم

آسان نمودی سختیم من سخت آسانت شدم

بهر مداوا آمدی مرغ خوش آوا آمدی

چشمت چو بیمار آمده دارو و درمانت شدم

فرزاد چون کوه دنا قلبش چو دریای فنا

بهر بقا بنما شنا چون بحر عرفانت شدم
دیدگاه  •   •   •  1392/06/21 - 00:08
+5
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
شعری از ناصر الدین قاجار

خرم دلی که منبع انهار کوثرست – کوثر کجا زدیده پر اشک بهترست

نام حسین و کربلا هر دو دلرباست – نام علی اکبر از آن دلرباترست

رفتم به کربلا به سر قبر هر شهید – دیدم که تربت شهدا مشک و عنبرست

هر یک مزار و مرقد شان چهار گوشه داست – شش گوشه یک مزار در آن هفت کشورست

پرسیدم از کسی سببش را بگریه گفت – پایین پای حسین قبر اکبرست

بر دست راست قبر یکی پیر جلوه کرد – ز آنگوشه رواق که نزدیکی درست

پرسیدم از مخادم " آن کین ؟ مزار کیست – گفتا حبیب نور دو چشم مظاهرست

نزدیک نهر علقمه دیدم یکی شهید – گفتم چرا جدا ز شهیدان دیگرست

گفتا خموش باش که عباس نوجوان – منظور او ادب به جانب برادرست

رفتم به خیمه گاه شنیدم به گوش دل – دیدم صدای زینب مظلوم اطهرست

عازم شدم به حجله داماد کربلا – دیدم عروس قاسم داماد مضطرست

رفتم ز کربلا به سر تربت علی – دیدم که بارگاه نجف عرش اکبرست

وارد شدم به صحن و سرایش به صد امید – دیدم چهل چراغ علی سرو کوثرست

برگشتم از رواق شدم وارد حرم – دیدم که چشم نوح نبی جای حیدرست

پر نور چشم نوح نبی از علی بود – این نکته هم زکاتب از خاک کمترست

ناصر چو در نجف رسید بحزن و گریه گفت – هر صبح و شام چشم امیدش به این درست
دیدگاه  •   •   •  1392/06/21 - 00:04
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خسته که می شوم ، سرم را میان دستهایم می گیرم و آنقدر تکرارت می کنم که بالا بیاورم !
من انتقام زجرِ تمام لحظه های بی تو بودن را بالاخره از “خودم” خواهم گرفت
دیدگاه  •   •   •  1392/06/20 - 22:22
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



من که از دوری تو دل تنگم
دست خالی با دلم میجنگم
نمیذارم به کسی نگاه کنه
خودشو تو دل هر کی جا کنه
نمیخوام که بی تو عاشق باشه
واسه من آینه دق باشه
بخت خوابیده رو بیدارش کن
بیا این زندون و آبادش کن





دیدگاه  •   •   •  1392/06/20 - 22:06
+1
AmiR
AmiR

مرد اولي : امان از دست اين زنها ! زنم تمام دارائيمو برداشت و رفت !

دومي : خوش به حالت ! زن من تمام دارائي مو برداشت و نرفت !
دیدگاه  •   •   •  1392/06/20 - 21:24
+1
AmiR
AmiR
زنان را نباشد به جز يک هنر نشينند و زايند شيران نر !

.

.

.

ارنست همينگوي:

زن ها جنگ ها را شروع مي کنند و مردها آن ها را ادامه مي دهند !

.

.

.

مردها و زن ها دست کم در يک مورد اتفاق نظر دارند. هيچ کدام به زن ها اعتماد ندارند!

.

.

.

تحقيقات نشان داده که فقط 20% مردها عقل دارند !

80% بقيه زن دارند !
دیدگاه  •   •   •  1392/06/20 - 21:16
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
آدمهای شکسته دو دسته اند:

آنهایی ک یهویی از دست یک نفر افتاده اند…

آنهایی ک یواش یواش

از دست همه ترک برداشته اند…!


دیدگاه  •   •   •  1392/06/20 - 21:05
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



هنگامی كه، همه آدم را دوست دارند، دیگر دنیا برایش بی‌اهمیت است، بسیار كمتر نیاز دارد جایی در آن برای خودش دست و پا كند.




دیدگاه  •   •   •  1392/06/20 - 20:25
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
من اولش ، یه گوله نمك یددار بودم بعدش دستو پا در آوردم
گفتم شماهم درجریان باشید !:)























هرچی میگی خودتی:))
دیدگاه  •   •   •  1392/06/20 - 19:39
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺁﻗﺎﯾﻮﻥ ﻣﺤﺘﺮﻡ ﺍﻧﻘﺪ ﻧﮕﯿﻦ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﻥ ﺗﺮﺷﯿﺪﻥ ، ﺧﻮﺏ ﭘﻮﻝ ﻧﺪﺍﺭﯾﻦ ﺯﻥ ﺑﮕﯿﺮﯾﻦ ﭼﺮﺍ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻣﯿﺎﺭﯾﻦ
بزن دست قشنگروووووو
دیدگاه  •   •   •  1392/06/20 - 19:29
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ