شانه ها تداعی کننده بهترین لحظاتند... چه آن شانه ای که صبح ها با آن موهایم را نوازش می کردی و خرمن گیسو را دسته کرده و با شانه ات حالت می دادی و بعد مثل خوشه های گندم می بافتی ... چه آن شانه ای که تکیه گاه محکم و امین ِ دردِ دل هایم بود
دست به من نزن رد که میشی بپا به من نخوری اشتباهی رو خطم نیا دیگه ریختت رو نبینم دلت تنگ نشه صدات رو نشنوم و حتی بوی عطرت رو به خوابم نیا من رو در فکرت هم دوره نکن اون فقط یک سوء تفاهم بود همه چیز تمام./...........
پشت میز قمار دلهره عجیبی داشتم برگی حکم داشتم و دیگر هرچه بودضعیف بودو پایین بازی شرو شد حاکم او بود و من محکوم همه برگهایم رفتند و سر برگ بیش نماند برگی از جنس وفاروکردو من بالاتر امدم بازی در دسته من افتاد عشق امدم با حکم عشوه و نازبرید وحکم امد از جنس چشم سیاهش زندگی حکم من پایین بودوباختم
عشق، هميشه به دست آمدنيست. بايد پرسيد آيا آنقدر خواهان آن هستيم كه رنج جستوجو و تكاپوي سخت روح را بر خود هموار كنيم، يا فقط خودمان را سر كار گذاشتهايم؟
غیرت یعنی نزاری از دیگران آزاری به طرفت برسه نه اینکه اونو آزار بدی به خاطر دیگران وقتى به یکى زیادى تو زندگیت اهمیت بدى اهمیتتو تو زندگیش ازدست میدى به همین راحتى