یافتن پست: #دست

♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

دستهایی که کمک می کنند ، مقدس ترند از لبهایی که دعا می کنند


دیدگاه  •   •   •  1392/05/25 - 18:31
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

ملولان همه رفتند درِ خانه ببندیدبر آن عقلِ ملولانه همه جمع بخندیدبه معراج برآیید چو از آل رسولیدرخ ماه ببوسید چو بر بام بلندیدچو او ماه شکافید، شما ابر چراییدچو او چست و ظریفست شما چون هلپندیدملولان به چه رفتید که مردانه در این راهچو فرهاد و چو شداد دمی کوه نکندیدچو مه روی نباشید ز مه روی متابیدچو رنجور نباشید سر خویش مبندیدچنان گشت و چنین گشت چنان راست نیایدمدانید که چونید مدانید که چندیدچو آن چشمه بدیدید چرا آب نگشتیدچو آن خویش بدیدید چرا خویش پسندیدچو در کان نباتید ترش روی چراییدچو در آب حیاتید چرا خشک و نژندیدچنین برمستیزید، ز دولت مگریزیدچه امکان گریز است که در دام کمندیدگرفتار کمندید کز او هیچ امان نیستمپیچید مپیچید بر استیزه مرندیدچو پروانه جانباز بسایید بر این شمعچه موقوف رفیقید چه وابسته بندیداز این شمع بسوزید، دل و جان بفروزیدتن تازه بپوشید چو این کهنه فکندیدز روباه چه ترسید شما شیرنژادیدخر لنگ چرایید چو از پشت سمندیدهمان یار بیاید در دولت بگشایدکه آن یار کلیدست شما جمله کلندیدخموشید که گفتار فروخورد شما راخریدار چو طوطیست شما شکر و قندید

دیدگاه  •   •   •  1392/05/25 - 18:08
+5
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

من نه عاشق بودم،نه محتاج نگاهي كه بلغزد برمن
من خودم بودم و يك حس غريب كه بصد عشق و هوس مي ارزيد

من خودم بودم و دستي كه صداقت ميكاشت گرچه درحسرت گندم پوسيد
من خودم بودم و هرپنجره اي كه به سرسبزترين نقطه بودن وا بود
وخدا ميداند،
بي كسي ازته دلبستگيم پيدا بود
من نه عاشق بودم،نه دلداده به گيسوي بلند و نه آلوده به افكارپليد
من به دنبال نگاهي بودم كه مرا ازپس ديوانگيم ميفهميد
....

دیدگاه  •   •   •  1392/05/25 - 18:05
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
این پسرایی که همیشه ته ریش دارن
اینایی که هیچوقت موهاشون بلند نیست
اینایی که صداشون مردونست
اینایی که وقتی ازشون جدا میشی تا یه ساعت دستات بو عطرشونو میده
همونایی که وقتی کنارت نشستن بهت اس ام اس میدن دوست دارم!
اینایی که وقتی ازت دلخورن باهات حرف نمیزنن دوست داری محکم بغلشون کنی
اینایی که شبا موقع شب به خیر گفتن میگن مال خودمی
اینایی که بددهن نیستن وقتی فحش ازت میشنون میگن بی ادب :|
اینایی که دستاشونو با دوتا دستت باید بگیری
.
.
.
.
.
اینا خیلی دوست داشتنی ین :D
دیدگاه  •   •   •  1392/05/25 - 17:40
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مامانم ی مجله آشپزی گرفته دستش

صدام زده میگه بیا غذاهاشو ببین دست پختش مثل منه!‏

من:‏-‏|‏

مجله آشپزی:-‏|
دیدگاه  •   •   •  1392/05/25 - 17:09
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گاه جلوی آینه می ایستم. . .

خــــــــــــودم را در آن میبینم. . .

دست روی شانه اش میگذارم و می گویم. . .

چه تـحــــــــــــملی دارد دلـ ـ ـ ـت. . . .
دیدگاه  •   •   •  1392/05/25 - 16:35
+6
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم

غم هجران تو را چاره ز جایی بکنیم

دل که بیمار شد از دست رقیبان مددی

تا طبیبش بسر آریم و دوایی بکنیم

آن که بی جرم برنجید و به تیغم زد و رفت

بازش آرید خدا را که صفایی بکنیم

خشک شد بیخ طرب راه خرابات کجا است

کادر آن آب و هوا نشو و نمویی بکنیم

مدد از خاطر رندان طلب ای دل ورنه

کار صعب است مبادا که خطایی بکنیم

سایر طایر کم حوصله کاری نکند

طلب از سایه میمون همایی بکنیم

دلم از پرده بشد حافظ خوش گوی کجا است

تا بقول و غزلش ساز و نوایی بکنیم
دیدگاه  •   •   •  1392/05/25 - 16:28
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
پشت چراغ قرمز ماشین پشت سریم دستش رو گذاشته بود رو بوق ، تو آینه نگاه کردم یه پیرمرد با کلاه نمدی !!!
هی زد … زد … زد …
پیاده شدم میگم پدر جان دنده هوایی که ندارم ! کجا برم ؟
میگه واسه تو بوق نمیزنم !!! واسه چراغ قرمز میزنم سبز شه !!!
من از شما می پرسم !!!!واقعا وضعیته ما داریم ؟؟؟
.
دیدگاه  •   •   •  1392/05/25 - 16:26
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
*موبایلم از صبح تا شب یه دونه زنگ هم نمی خوره ، حتی یه پیامک و حتی هرز نامه پیامکی …
بعد همین که میرم دستشویی و برمیگردم :
۴ تا از کمپانی های بزرگ برای استخدامم زنگ زده بودن …
از امور دانشجویی هاروارد برای بورسیه تحصیلی من …
سازمان سنجش برای نتیجه کنکور سال پیش …
معلم ابتداییم واسه دادن جاییزه ای که مامانم واسم خریده بود …
مشترک گرامی اگر در دستشویی نبودید برنده جایزه بانک ملت می شدید !
دیدگاه  •   •   •  1392/05/25 - 16:15
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﮔﻔﺘﻢ: ﻣﺎﺩﺭ !
ﮔﻔﺖ : ﺟﺎﻧﻢ !
ﮔﻔﺘﻢ : ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﻡ !
ﮔﻔﺖ : ﺑﺠﺎﻧﻢ !
ﮔﻔﺘﻢ: ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ !
ﮔﻔﺖ: ﭘﺮﻳﺸﺎﻧﻢ!
ﮔﻔﺘﻢ: ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺍﻡ !
ﮔﻔﺖ : ﺑﺨﻮﺭ ﺍﺯ ﺳﻬﻢ ﻧﺎﻧﻢ !
ﮔﻔﺘﻢ: ﻛﺠﺎ ﺑﺨﻮﺍﺑﻢ !
ﮔﻔﺖ : ﺭﻭﻯ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ !
ﮔﻔﺘﻢ: ﭘﺎﺭﭺ ﺁﺏ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺭﻭ ﻓﺮﺵ !
ﮔﻔﺖ : ﺍﻯ ﺧﺪﺍ ﺫﻟﻴﻠﺖ ﻛﻨﻪ،ﺑﻤﻴﺮﻯ ﺭﺍﺣﺖ ﺑﺸﻢ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺖ :|
دیدگاه  •   •   •  1392/05/25 - 16:10
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ