یافتن پست: #دست

be to che???!!
be to che???!!
در شهر ما اين نيست راه و رسم دلداري
بايد بدانم تا كجاها دوستم داري

موسي نباش اما عصا بردار و راهي شو
تا كي تو بايد دست روي دست بگذاري

بيزارم از اين پا و آن پا كردنت اي عشق
يا نوشدارو باش، يا زخمي بزن كاري

من دختري از نسل چنگيزم كه عاشق شد
خو كرده با آداب و تشريفات درباري

هركس نگاهت كرد، چشمش را درآوردم
شد قصه آغا محمدخان قاجاري

آسوده باش از اين قفس بيرون نخواهم رفت
حتي اگر در را برايم باز بگذاري

چون شعر آن را از سرم بيرون نخواهم كرد
بايد براي چادرم حرمت نگه داري

تو مي رسي روزي كه ديگر دير خواهد شد
آن روز مجبوري كه از من چشم برداري

 

دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 16:00
+6
saman
saman
در CARLO
حالا که قسمت دوریه
با رویاهات سر میکنم
دستامو محکمتر بگیر
دستاتو باور میکنم
...
دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 15:58
+4
saman
saman
در CARLO
پسره به دختری که تازه باهاش دوست شده بود میگه :

امروز وقت داری بیای خونمون؟

دختره : مامانم نمیذاره با چه بهونه ای بیام؟

پسره : بگو میخوام برم استخر...

دختره اومد خونه دوست پسرش

پسره : تو که اومدی استخر مثلا باید موهات خیس باشن،برو تو حموم موهاتو خیس کن!

وقتی دختره میره حموم،پسره به دوستاش زنگ میزنه...

پسره و دوستاش یکی یکی...

این آخری که رفت حموم ، نه یک ساعت نه دو ساعت ، موند تو حموم...

دیدن این دیر کرد ، رفتن حمومو یهو دیدن دختره و پسره رگ دستشونو باهم زدند و گوشه حموم افتادن و روی دیوار حموم نوشته :

نامردا خواهرم بود...

نکنید از این کارا دوست دختر شما خواهر یک بنده خداییه

شایدم اصلا برادر نداره تکه این اصلا مهم نیست

شاید دختره خره احمقه نمیفهمه چه آینده ای در انتظارشه ولی شما نکنید{-13-}
دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 15:56
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
می خواستم کنار تو باشم ولی نشد

پیکی به افتخار تو باشم ولی نشد

می خواستم به حکم دل خود ورق ورق

بازنده قمار تو باشم ولی نشد

می خواستم به واسطه اشک های خویش

یک چشمه از بهار تو باشم ولی نشد

حاضر شدم به شکل دو دستت در آیم و

عمری در اختیار تو باشم ولی نشد

وقتی که خسته می شوم از شهر بی حدود

زندانی حصار تو باشم ولی نشد

باران مهر باشی و من چون کویر لوت

عمری در انتظار تو باشم ولی نشد

بعد از هزار و یک «نشد» از یاس خواستم

خیام روزگار تو باشم ولی نشد...
دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 15:49
+4
saman
saman
در CARLO
دستمو بریدم رولباسم یه لکه خون ریخته ، شستمش پاک نشده …

به مامانم میگم خون با چی پاک میشه ؟

از اون اتاق داد زد: خون فقط با خون پاک میشه !
دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 15:35
+3
saman
saman
در CARLO
ﻣـــــﺮﺩﯼ ﺳــﯿــﮕـــﺎﺭ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﯼ
ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﺗﻤﺴﺨﺮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﮑﻦ !!
ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻦ ﺳــﯿــﮕـــﺎﺭ ﮐﺸﯿﺪﻧﺶ ﺑـﺨـﺎﻃﺮ ﺑــﯽ ﺍﺭﺍﺩﮔﯿﺶ ﺍﺳﺖ !
ﺑﺪﺍﻥ ﻗـﻠـﺒـﺶ ﭘﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺯﺧــــــــــــــــﻢ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ
ﺑﺎ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﻣﺤﮑﻢ ﺑﺮ ﺩﻝ ﺍﻭ ﻧﮕﺎﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ !!!
ﻭ ﺩﺧـﺘـﺮﯼ ﺳـﯿـﮕـــﺎﺭ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﯼ ، ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻦ ﺍﻭ ﻓﺎ
ﺣﺸﻪ ﺍﺳﺖ ،
ﺑﻠﮑﻪ ﺑﺪﺍﻥ ﻗــﻠـﺒــــــــــــــــــــــــــ ﺍﻭ ﭘﺮ ﺍﺳﺖ
ﺍﺯ ﻏـــــــــﻢ ﻫﺎﯼ ﻣـــﺮﺩﺍﻧـــــﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺩﻭﺩ ﺳــﯿــﮕـــﺎﺭ
ﺍﻟﺘﯿﺎﻡ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯿﮑﻨﺪ
دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 15:24
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
سکوتـــــــ پشت گوشی تلفن سنگین ترین سکوتهاستــــــــــ.

نه از دستـــــــــــ ها کاری ساخته است ؛

نه از چشــــم ها...
دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 15:05
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
 شیرازی شوید؟؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﻓﮏ ﮐﺮﺩﯾﻦ ﺍﻟﮑﯿﻪ؟؟ |:
ﭼﻪ ﺑﺎ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﻧﻔﺴﻢ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﭘﺎﯾﯿﻦ |:
برو بالا ﺗﺎ ﮐﺴﯽ ﻧﺪﯾﺪﺗﺖ
ﻫﯿﭻ ﺟﻮﺭﯼ ﻧﻤﯿﺸه شیرازی ﺑﺸﯿﻦ !
شیرازی ﺍﺯ ﺍﻭﻟﺶ شیرازیه!!
پرچممون بالاست ....
شیرازی ها نه جیغ نه دست نه هورا سنگین باشید
دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 14:19
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
به بابام میگم : یادش بخیر بچه بودیم چقدر ما رو کتک زدیا !

شترق خوابوند در گوشم گفت : این دروغا چیه که میگی ؟ من کِی دستم روتون بلند شده :|
دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 14:08
+2
saman
saman
در CARLO

چه زیبا خالقی دارم..



چه بخشنده خدای عاشقی دارم..



که میخواند مرا با آنکه میداندگنه کارم..



اگر رخ بربتابانم,دوباره مینشیندبر سرراهم..



دلم رامی رباید با طنین گرم وزیبایش



که در قاموس پاک کبریایی,قهر,نازیباست



چه زیبا عاشقی را دوست می دارم


دلم گرم است,می دانم که می داند بدون لطف او تنهای تنهایم



خدای من, خدایی خوب می داند



ومی داند که سائل را نباید دست خالی راند



چه ترس از ظلمت شبها به هنگامی که می گوید



عزیزم حاجتی داری اگر,اینک بخوان مارا



که من حاجت روا کردن برای بنده ام را دوست می دارم..

دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 13:50
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ