یافتن پست: #دلت

reza
reza
من
در این بغض های هر لحظه
در این دلتنگی های مدام
در این آشفتگی های دقایقم
دارم
سکوت
می شوم
با من از عشق چیزی بگو
پیش تر از آنکه زخم هایم عمیق شود...!
دیدگاه  •   •   •  1391/01/11 - 22:29
+3
payam65
payam65
کوچک که بودیم چه دل های بزرگی داشتیم
اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم
کاش همان کودکی بودیم که حرفهایش را
از نگاهش می توان خواند
اما اکنون اگر فریاد هم بزنیم کسی نمی فهمد
و دل خوش کرده ایم که سکوت کرده ایم
سکوت پر بهتر از فریاد تو خالیست
دنیا را ببین... بچه بودیم از آسمان باران می آمد
بزرگ شده ایم از چشمهایمان می آید!!
بچه بودیم دل درد ها را به هزار ناله می گفتیم همه می فهمیدند
بزرگ شده ایم درد دل را به صد زبان به کسی می گوییم ...هیچ کس نمی فهمه
دیدگاه  •   •   •  1391/01/11 - 20:20
+1
*elnaz* *
*elnaz* *
گاهی دلت می شود همانند دیواری سفید


در دستان کودکی خودکار به دست


که تنها چند خط درهم و مبهم می کشد


و البته عمیق . . .
دیدگاه  •   •   •  1391/01/11 - 18:29
+3
*elnaz* *
*elnaz* *
دلتنگی خوشه ی انگور سیاه است


لگدکوبش کن...


لگدکوبش کن...


بگذار ساعتی سربسته بماند


مستت می کند اندوه
دیدگاه  •   •   •  1391/01/11 - 18:03
+2
payam65
payam65
داشتم اشك هايم را روي نامه اي عاشقانه با قطره چكان جعل مي كردم خاطرم آمد شايد دلتنگ خنده هايم باشي
ببخش اگر اين روز ها عشق با گريستن اثبات مي شود
دیدگاه  •   •   •  1391/01/11 - 02:19
+1
payam65
payam65
برو اگه میخوای بری ،
دلت نسوزه واسه من !!
اینجوری که کلافه ای
بد تره خب ، دل رو بکن !!
بکن دل و از این همه خاطره های روی آب
فک کن ندیدی ما همو حتی یه بارم توی خواب
راحت برو یه قطره هم گریه نداره چشم من !!
اشکاشو پشت پای تو ، میخواد بریزه دل بکن ..
من که نمی میرم ،اگه بخوای تو از اینجا بری
چون میدونستم که تو از اول راه مســـافری !!
شاید نفهمیدی که من بی اونکه تو چیزی بگی
سپردمت دست خــدا ، که بی خدافظی نری
غصه ی راهمو نخور ، شاید همینجا بمونم
شاید به مقصد رسیدم خودم فقط نمیدونم
راحت برو یه قطره هم گریه نداره چشم من
اشکاشو پشت پای تو ، میخواد بریزه دلو بکن
شاید نفهمیدی که من بی اونکه تو چیزی بگی
سپردمت دست خــدا ، که بی خدافظی نری
غصه ی راهمو نخور ، شاید همینجا بمونم
شاید به مقصد رسیدم خودم فقط نمیدونم
دیدگاه  •   •   •  1391/01/10 - 20:55
+1
payam65
payam65
آهای مردایی که فقط ادعا دارین (البته بلانسبت بعضی ها)

این همون چیزیه که همسر شما دلش می خواد بهتون بگه خوب گوش کنید:

آیا می خوای راز خوشحال کردن منو بدونی ؟

لحظه های واقعی رو در من تجربه کن!

این همون چیزیه که مشتاق اونم . این اون چیزی که سعی دارم بهت بگم : یک در آغوش کشیدن ناگهانی بعد از شام . یک بوسه بدون مقدمه . تماس از سرکار فقط برای اینکه بگی « دوستت دارم »

وقتی عصبانی یا آشفته به نظر می رسم معنیش این نیست که به تعطیلات احتیاج دارم یا دچار اختلال هورمونی شده ام . بلکه به این علته که نمی تونم تو رو پیدا کنم . من در میان تاریکی دستم را به سوی تو دراز کرده ام ، اما دستم به تو نمی رسه . من در قلبم تو رو صدا می کنم اما پاسخ تو فقط سکوته . کجا رفتی ؟؟؟؟؟ دلم برات تنگ شده ، نه برای جسم یا حرف زدنت بلکه برای روح ارزشمنت دلتنگم .

اینه اون چیزی که از تو می خوام که منو در جایی که طنین عشق رو در قلبت داری ملاقات کنی . فقط برای یک لحظه احساس کن که چقدر منو دوست داری . دوست داشتنم رو احساس کن تا شکوفا بشی و اون وقت چهره منو در عشق خودت غرق کن .
2 دیدگاه  •   •   •  1391/01/10 - 20:16
+1
مهراوه
مهراوه
وقتی عاشق شوی
راز دلتو گفته نتونی

چقدر سخته خدایا

روز نوروز بچینی گل سرخ

بر سر راه نگار خرج کنی

دلبرت بیاد بپرسه کار کیست؟

تو براش گفته نتونی

چقده سخته خدایا

دلبرت خنده کنه با دگران

تو بسوزی وبراش گریه کنی

دلبرت بیاد بپرسه که چرا؟

توبراش گفته نتونی

چقده سخته خدایا

دلبرت سفر کنه تنها شوی

مثل ماهی ها از آب جدا شوی

بتپی ،مجنون شوی ، تباه شوی

تو به کس گفته نتونی

چقده سخته خدایا
دیدگاه  •   •   •  1391/01/10 - 20:14
+4
payam65
payam65
و حال رفته ای...بغض بدی در گلویم داره آتیشم میزنه...عاقبت ما آنچه خواهان بودیم میشد...میدانم باکسی رفتی و من فقط باید تنها باشم...آری میگویی من در قلب توام اما حالا قلب تو جای دو نفر را دارد؟

گلوم را بغض و گریه حسابی خسته کرده.

آری آغوش من را حس نکردی و رفتی و حتی خواهانه آغوش من بودی و گفتی به دلت مونده یکبار یک روز یکجایی در آغوش من باشی...

ستاره ها امدند بر بامه خانه ام زیر بغل هایم را میگیرند و شبه دستی میشوند و همش اشک هایم را پاک میکنند...آخه عزیزه من پیش خودت نگفتی که من بمیرم؟؟؟

بقدری خفه هستم در گلویم که دارم به عکست مینگرم و اشک را بی صدا بر صورتم میکشم...هوای دلم را بد سوزاندی مهربانم.

حالا تیغ برمیدارم و شروع میکنم:

1.اولی، فقط برای اینکه یادم نره یک روزی عاشقت بودم عزیزم..یک لحظه عکستو بغل میکنم و بارون و حس میکنم از پنجره و حال اشکامو پاک میکنم از دفترم

2.دومی، فقط برای اینکه خیلی دلتنگتم و دوست داشتم بودی تا برات ترانه بخونم

3.سومی، فقط برای اینکه بتونم غصه هامو برایت بخوانم و از شانه های ظریفت آن خسته گی ها را بردارم.

4.چهارم،فقط برای اینکه خیلی دوستت دارم و خو
دیدگاه  •   •   •  1391/01/10 - 20:07
+1
ramin
ramin
وقتی می خوای یک کاری انجام بدی اول خوب فکر کن... بعد به حرف دلت گوش بده...، بعد به خدا توکل کن...
.
.
.
.
... ... .
.
.
.
.
و بعد اون کاری را انجام بده که زنت می گه !{-7-}
3 دیدگاه  •   •   •  1391/01/9 - 18:52
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ