یافتن پست: #راه

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گفتم چشمم,گفت به راهش می دار
گفتم جگرم,گفت پر آهش می دار
گفتم دل من , گفت چه داری در دل؟
گفتم غم تو , گفت نگاهش می دار


(ابوسعید ابوالخیر)
دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 18:10
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ســــه راه بیشتـــــر نــــــداری :

بـــــــا مــــــن باشـــــی ؛

یا بــــــا تـــــــــو باشــــــم ،

یا توافـــــــق کــــــنیم کـــــه باهــــــم باشیـــــم ...
دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 17:49
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
بچه که بودم قارچ‌خور بازی می‌کردم، بعدش فک می‌کردم قارچ بخورم بزرگ میشم!

واسه همین مدت‌ها راه می‌رفتم و سرم رو میزدم زیره تاقچه‌ی خونه‌مون که ازش قارچ دربیاد بخورم !!!

دیگه داشتم ضربه مغزی می‌شدم که بابام کارگر گرفت تاقچه رو خراب کرد !!!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 17:15
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
بعضی از زخم ها رو باید درمان کنی تا بتونی به راهت ادامه بدی ...
اما بعضی از زخمها تا ابد باید بمونه تا هیچ وقت راهتو گم نکنی !
دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 17:03
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دلی دارم شیشه ای

واعصابی دارم چوبی

راه که می افتم

روی سیم خاردارهای قلبت

خشک میشوم

وتو

مرا فوت میکنی

تا خبرم را نشنوی
دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 16:55
+4
saman
saman
ولین روز دبستان بازگرد
کودکی ها شاد و خندان باز گرد
باز گرد ای خاطرات کودکی
بر سوار اسب های چوبکی 
خاطرات کودکی زیباترند
یادگاران کهن مانا ترند
درسهای سال اول ساده بود
آب را بابا به سارا داده بود
درس پند آموز روباه و خروس
روبه مکار و دزد و چاپلوس     
روز مهمانی کوکب خانم است
سفره پر از بوی نان گندم است
کاکلی گنجشککی باهوش بود
فیل نادانی برایش موش بود
با وجود سوز و سرمای شدید
ریز علی پیراهن از تن می درید
تا درون نیمکت جا می شدیم
ما پر از تصمیم کبری می شدیم
پاک کن هایی ز پاکی داشتیم
یک تراش سرخ لاکی داشتیم
کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هایش درد داشت
گرمی دستانمان از آه بود
برگ دفتر ها به رنگ کاه بود
مانده در گوشم صدایی چون تگرگ
خش خش جاروی با پا روی برگ
همکلاسیهای من یادم کنید
باز هم در کوچه فریادم کنید
همکلاسیهای درد و رنج و کار
بچه های جامه های وصله دار
بچه های دکه سیگار سرد
کودکان کوچک اما مرد مرد
کاش هرگز زنگ تفریحی نبود
جمع بودن بود و تفریقی نبود
کاش می شد باز کوچک می شدیم
لا اقل یک روز کودک می شدیم
یاد آن آموزگار ساده پوش
یاد آن گچها که بودش روی دوش
ای معلم نام و هم یادت به خیر
یاد درس آب و بابایت به خیر
ای دبستانی ترین احساس من
بازگرد این مشقها را خط بزن
دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 13:20
+4
saman
saman
دریغ میکنی از من نگاه را حتی

و نیز زمزمه ی گاه گاه را حتی

من و تو ره به ثوابی نمی بریم از هم

چرا مضایقه داری گناه را حتی؟

تو اشتباه بزرگ منی ، ـ ببخشایم

به دیده می کشم این اشتباه را حتی

به من که سبز پرستم چه گفت چشمانت؟

که دوست دارم ـ بخت سیاه را حتی

به دیدن تو چنان خیره ام که نشناسم ـ

تفاوت است اگر راه و چاه را حتی

اگر چه تشنه ی بوسیدن توام ـ ای چشم!

بخواه ، می کُشم این بوسه خواه را حتی

بیا تلالوء شعرم بر آب ها ـ امشب

تراش می دهد الماس ماه را حتی
دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 12:31
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تنهای بی سنگ صبور/خونه ی سردوسوت و کور
توی شبات ستاره نیست/موندیو راه چاره نیست
اگرچه هیچکس نیومد/سری به تنهاییت نزد
اما تو کوهه درد باش/طاقت بیارو مرد باش
دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 12:08
+3
saman
saman
دلبر برفت و دلشدگان را خبر نكرد ياد حريف شهر و رفيق سفر نكرد

يا بخت من طريق مروت فروگذاشت يا او به شاهراه طريقت گذر نكرد

گفتم مگر به گريه دلش مهربان كنم چون سخت بود در دل سنگش اثر نكرد

شوخي مكن كه مرغ دل بي قرار من سوداي دام عاشقي از سر بدر نكرد

هر كس كه ديد روي تو بوسيد چشم من كاري كه كرد ديدة من بينظر نكرد

من ايستاده تا كنمش جان فدا چو شمع او خود گذر به ما چو نسيم سحر نكرد

(نجیب زاده)

دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 11:37
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دلـت کـه گرفــت

بـاهـاش کـل کـل نـکن !

دسـتش رو بگـــیر و پـا بـه پـاش راه بـیـا ...

بـگـذار خـالی شـود

دل است دیگر
نــــــــــــــــــــــمیفهمــــــد
دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 11:18
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ