یافتن پست: #راه

پاکدامنی
پاکدامنی
اگر قصد بچه دار شدن دارید حتما این مطلب رو بخونید

+دانلود رایگان نرم افزار عادت ماهانه به همراه کرک کامل
دانلود
[لینک]
3 دیدگاه  •   •   •  1392/10/4 - 21:48
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



تو غافلگیری رگبار بودی
و من
مردی که چتر به همراه نداشت ...


دیدگاه  •   •   •  1392/10/4 - 19:06
+4
محمد
محمد
زیر بارانم بی چتر …
تنها بینی سرخم لو میدهد
مرا که باریده ام همراه ابرها
اما…
تابلوی قشنگی شده ایم : من و جاده و باران !!
دیدگاه  •   •   •  1392/10/4 - 18:20
+4
محمد
محمد
اشــــتباه مــی کــنند بــعــضیـــها کــه اشـــتباه نمـــی کننـــد !!
بـــاید راه افتــــاد ...
رفتــــن هیــــچ ربــــــطی بـــه رسیــــدن نــــدارد ...
دیدگاه  •   •   •  1392/10/4 - 18:08
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دختره پست گذاشته: مُردم از تنهایی ، پسره زیرش نوشته: " "
عــآآآآدرس بده با بچه محلا بیایم خونتون از تنهایی در بیای !!

واقعا وقتی این پسرای با معرفت كه به فكره بچه محلاشون هستن رو

میبینم بغض راه گلومُ می بنده...

ببخشید اشك نمیزاره مانیتورُ ببینم(من یه همچین آدمــ احساسی هستم )
دیدگاه  •   •   •  1392/10/4 - 17:44
+5
محمد
محمد
تو اروپا دختـره میره بیـرون
با یکــم آرایــش ،
تو ایــران آرایـش میاد بیرون
بـا یکـم دختـر !
4 دیدگاه  •   •   •  1392/10/4 - 17:43
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

آموخته ام ... که تنها کسی که مرا در زندگی شاد می کند کسی است که به من می گوید: تو مرا شاد کردی

آموخته ام ... که مهربان بودن، بسیار مهم تر از درست بودن است

آموخته ام ... که هرگز نباید به هدیه ای از طرف کودکی، نه گفت

آموخته ام ... که همیشه برای کسی که به هیچ عنوان قادر به کمک کردنش نیستم دعا کنم

آموخته ام ... که مهم نیست که زندگی تا چه حد از شما جدی بودن را انتظار دارد، همه ما احتیاج به دوستی داریم که لحظه ای با وی به دور از جدی بودن باشیم

آموخته ام ... که گاهی تمام چیزهایی که یک نفر می خواهد، فقط دستی است برای گرفتن دست او، و قلبی است برای فهمیدن وی

آموخته ام ... که راه رفتن کنار پدرم در یک شب تابستانی در کودکی، شگفت انگیزترین چیز در بزرگسالی است

آموخته ام ... که زندگی مثل یک دستمال لوله ای است، هر چه به انتهایش نزدیکتر می شویم سریعتر حرکت می کند

آموخته ام ... که پول شخصیت نمی خرد

آموخته ام ... که تنها اتفاقات کوچک روزانه است که زندگی را تماشایی می کند

آموخته ام ... که خداوند همه چیز را در یک روز نیافرید. پس چه چیز باعث شد که من بیندیشم می توانم همه چیز را در یک روز به دست بیاورم

آموخته ام ... که چشم پوشی از حقایق، آنها را تغییر نمی دهد

آموخته ام ... که این عشق است که زخمها را شفا می دهد نه زمان

آموخته ام ... که وقتی با کسی روبرو می شویم انتظار لبخندی جدی از سوی ما را دارد

آموخته ام ... که هیچ کس در نظر ما کامل نیست تا زمانی که عاشق بشویم

آموخته ام ... که زندگی دشوار است، اما من از او سخت ترم

آموخته ام ... که فرصتها هیچ گاه از بین نمی روند، بلکه شخص دیگری فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد

آموخته ام ... که آرزویم این است که قبل از مرگ مادرم یکبار به او بیشتر بگویم دوستش دارم

آموخته ام ... که لبخند ارزانترین راهی است که می شود با آن، نگاه را وسعت داد
چارلی چاپلین
دیدگاه  •   •   •  1392/10/4 - 17:12
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



برای جلوگیری از فراموش شدن آیین نیاکانمان
دی ماه 1392 به همراه جشنهای باستانی ایران.


2 دیدگاه  •   •   •  1392/10/4 - 16:42
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



زیره کفشهایش پاره بود
پولی برای خرید نداشت
زمین یخ زده
وتکه های کوچک یخ
از درز کفشها
جورابهای مندرسش را
مورد هجوم قرار میداد
گز گز انگشتهای پایش
طاقت از کفش ربوده بود
راه که میرفت
صدای خش خش میامد
ودر دل میگفت :
خدا پدر کسی که
نایلون دستی را اختراع کرد بیامرزد
اگر نایلون دستی ها را نمیپوشیدم........
خدا کند کسی سفره کهنه اش را
بیرون انداخته باشد
میتوانم با ان برای محتبی نیم تنه درست کنم
از زیر کتش بپوشد زیاد سرما را حس نکند
و من مانده بودم
در همه چیز مانده بودم


پ



دیدگاه  •   •   •  1392/10/4 - 16:19
+1
*elnaz* *
*elnaz* *
راه میروم و شهر زیر پاهایم تمام میشود! تو… هیچ کجا نیستی…


دیدگاه  •   •   •  1392/10/3 - 23:17
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ