یافتن پست: #راه

♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

چه غمگینانه است وقتی در باران به تو چتر تعارف می کنند !
پرده را کنار میزنم ، باران خودش را می زند به شیشه
من خودم را به آن راه ! تمام چیزی که باید از زندگی آموخت …


دیدگاه  •   •   •  1392/08/27 - 21:43
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
رفتن من
تلخانه!

این قصه یه مرده همیشه با یاربوده وروزمرگش روزبی یارموندنه!

یارموجودنیست جسم نیست چون احساسش پرستشه ودنیایی می ارزه!

پس عشقت بابت جسم نیست وروحی انرژی سیالی كه نمی بینیش اما باتمام وجودحسش میكنی!كسی كه بهترینها روبراش میخوای اما دریغ وصددریغ انرژی ازكالبدیست كه گرما انرژی حقیقت وعشق غیرمادی را دروجودت درنمیابد وبه تحقیر جسم پرستی متهم میشوی!هدیه میگیری فقط دل یارت شاد باشد واو بدخلقی كند وهدیه عشق وشادی را خرید جسم پندارد وتحقیر روحت دلت را به دردمی آوردهدیه ات را دوست نداشت خودت راهم دوست ندارد
دیدگاه  •   •   •  1392/08/27 - 20:15
+5
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO

برای کسی که رفتنی ست ...


فقط باید کنار ایستاد و راه را باز کرد!


 


به همین سادگی ...

دیدگاه  •   •   •  1392/08/27 - 19:58
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺍﺭﺯﺵ ﺧﻮﻧﺪﻥ ﺩﺍﺭﻩ ...واقعیه
ﭘﺴﺮﻩ : ﺑﺮﻭ ﺩﻳﮕﻪ ﻧﻤﻴﺨﻮﺍﻣﺖ ﺩﻳﮕﻪ ﺗﻤﻮﻣﻪ
ﺩﺧﺘﺮ : ﻋﺸﻘﻢ ﻣﻦ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮ ﺑﺨﺪﺍ ﻣﻴﻤﻴﺮﻡ ﭼﺮﺍ ﻧﻤﻴﻔﻬﻤﻲ
ﭘﺴﺮ :
ﺩﻳﮕﻪ
ﺍﺯﺕ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﻡ ﻋﺸﻘﺖ ﺑﺮﺍﻡ ﺗﮑﺮﺍﺭﻱ ﺷﺪﻩ . ﻭﺗﻠﻔﻦ ﻗﻄﻊ
ﺷﺪ
ﺩﺧﺘﺮﺧﻴﻠﻲ ﺍﻓﺴﺮﺩﻩ ﻭﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﻴﺮﻩ ﺗﻮﺍﺗﺎﻗﺶ ﭼﺸﻤﺶ
ﻣﻴﻮﻓﺘﻪ
ﺑﻪ ﻣﺎﻧﻴﺘﻮﺭ ﮐﺎﻣﭙﻴﻮﺗﺮﻋﮑﺲ ﻋﺸﻘﺸﻮﻣﻴﺒﻴﻨﻪ ﺍﺷﮏ ﺗﻮﭼﺸﺎﺵ
ﺣﻠﻘﻪ
ﻣﻴﺰﻧﻪ ﺁﻫﻨﮓ ﻣﻮﺭﺩﻋﻼﻗﻪ ﻱ ﻋﺸﻘﺸﻮﻣﻴﺬﺍﺭﻩ ﻭﮔﻮﺵ ﻣﻴﺪﻩ
ﺩﻳﮕﻪ
ﺍﺷﮑﺎﺵ ﺗﺎﺏ ﻧﻤﻴﺎﺭﻥ ﻭﻣﻴﺮﻳﺰﻥ ﺩﺧﺘﺮﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﻴﮑﺮﺩﻳﻪ ﺗﻴﮑﻪ
ﺍﻱ
ﺍﺯﻭﺟﻮﺩﺷﻮ ﺍﺯﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ . ﺍﻭﻥ ﺷﺐ ﺩﺧﺘﺮﺧﻮﺍﺑﺶ ﻧﺒﺮﺩ ﺑﻪ
ﭘﺴﺮﭘﻴﺎﻡ
ﺩﺍﺩ : ﺍﻻﻥ ﮐﻪ ﺍﻳﻦ ﮐﻪ ﺍﻳﻦ ﭘﻴﺎﻣﻮﻣﻴﺨﻮﻧﻲ ﺟﺴﻤﻢ ﺑﺎﻫﺎﺕ
ﻏﺮﻳﺒﻪ
ﺷﺪﻩ
ﻭﻟﻲ ﺩﻟﻢ ﻫﻤﻤﻤﻤﻴﺸﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﺍﻣﻴﺪﺑﻴﺪﺍﺭﻱ ﺟﺴﻢ ﻫﺎ
ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﻤﻴﺸﻪ . ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻱ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺗﺎﻗﺶ
ﻣﻴﺮﻩ
ﺳﺎﻋﺖ ﺩﻗﻴﻘﺎ 3:34 ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭﺳﮑﻮﺕ ﻭﺗﺎﺭﻳﮑﻲ ﺧﻮﺩﺵ
ﺭﻭﺍﺯﺑﺎﻻﻱ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺑﻪ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﭘﺮﺕ ﮐﺮﺩ ﺩﺧﺘﺮﺑﺮﺍﻱ ﻫﻤﻴﺸﻪ
ﺗﻮﺗﻨﻬﺎﻳﻲ
ﻣﺮﺩ . ﺻﺒﺢ ﻣﺎﺩﺭﺩﺧﺘﺮ ﻃﺒﻖ ﻋﺎﺩﺕ ﻫﻤﻴﺸﮕﻲ ﺑﻪ ﺍﺗﺎﻕ
ﺩﺧﺘﺮﺵ
ﺭﻓﺖ
ﺗﺎﺑﻴﺪﺍﺭﺵ ﮐﻨﻪ ﺍﻣﺎﺩﺧﺘﺮ ﺭﻭﻧﺪﻳﺪ . ﺗﻠﻔﻦ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺩﺧﺘﺮﮐﻪ ﻣﺪﺍﻡ
ﻭﭘﻴﺎﭘﻲ ﺯﻧﮓ ﻣﻴﺨﻮﺭﺩﺗﻮﺟﻬﺶ ﺭﻭﺟﻠﺐ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﮔﻮﺷﻲ
ﺭﻓﺖ
ﭘﺴﺮﻯ ﻣﺪﺍﻡ ﺩﺍﺷﺖ ﺗﻤﺎﺱ ﻣﻴﮕﺮﻓﺖ . ﭼﺸﻢ ﻣﺎﺩﺭﺩﺧﺘﺮﺑﻪ
ﭘﻴﺎﻣﻲ
ﺍﻓﺘﺎﺩﮐﻪ ﻫﻤﻮﻥ ﭘﺴﺮ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ : ﻋﺰﻳﺰﻡ،ﻋﺸﻘﻢ،ﺑﺨﺪﺍ
ﺷﻮﺧﻲ
ﮐﺮﺩﻡ ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﺜﻞ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻋﺎﺷﻘﺘﻢ ﺧﻮﺍﻫﺶ
ﻣﻴﮑﻨﻢ
ﻋﺸﻘﻢ ﻓﻘﻂ ﻳﻪ ﻓﺮﺻﺖ ﺗﻮﺭﻭﺧﺪﺍ .... ﺍﻭﻥ ﭘﻴﺎﻡ
ﺩﻗﻴﻘﺎﺳﺎﻋﺖ 3:35 ﺍﺭﺳﺎﻝ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ... ﻣﺎﺩﺭﺩﺧﺘﺮﺑﻪ ﻃﺮﻑ
ﭘﻨﺠﺮﻩ
ﻱ ﺍﺗﺎﻕ ﺭﻓﺖ ﮐﻪ ﮐﺎﻣﻼﺑﺎﺯ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﻭﭼﻴﺰﻱ
ﮐﻪ
ﻣﻴﺪﻳﺪ ﺑﺎﻭﺭﻧﻤﻴﮑﺮﺩ ... ﻛﻠﻴﭙﺲ ﺩﺧﺘﺮﺑﻪ ﺑﻨﺪﻟﺒﺎﺳﻰ ﻫﻤﺴﺎﻳﻪ
ﮔﻴﺮﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ .... ﺁﺭﻩ ﺍﻭﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﻫﻨﻮﺯ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ
دیدگاه  •   •   •  1392/08/27 - 19:41
+3
EHSAN
EHSAN
اخلاق بد مانند یه لاستیک پنچر است تا عوضش نکنید راه ب جایی نخواهید برد...
دیدگاه  •   •   •  1392/08/26 - 21:34
+7
mamad-rize
mamad-rize
در CARLO
من؛ مردی رامیشناسم ک بادستهای پینه بسته کار میکرد؛
تالقمه نانی برای زنی ببرد ک داشت بامعشوقه اش پیتزامیخورد.!
و درچند خیابان بالاتر زنی راهم؛ ک سرمیزشام خوابش برده بود
درحالی ک شوهرش از لبهای منشی شرکت سرو میکرد.!
هی دنیا؛ چه برسر آدمی آوردی!؟
دیدگاه  •   •   •  1392/08/26 - 21:15
+6
محمد
محمد

شبگرد

چنین کز عشق صحرا گشت گیتی کنون پایی بیابانگرد دارم

ز همراهان دلی پر درد دارم
تنی داغ و نگاهی سرد دارم

نکردم غیر غم دنیا نصیبی
شکایتها از این نامرد دارم

دلم کز عشق سرخ و لاله گون است
خدا را از چه رویی زرد دارم؟!

چه سازم با دلی عاصی که فریاد
از آنچه بر سرم آورد، دارم

به سینه آتش صد رنج خفته است
زبانی خامش از هر درد دارم

نه همراهی ز بخت و چرخ دیدم
نه یاری همره و همدرد دارم

چو روزم بی نصیب از نور مهر است
به تنهایی دلی شبگرد دارم

تنم رنجور از زخم رفیقان؛
دلی پرخون و غم پرورد دارم

چنین کز عشق صحرا گشت گیتی
کنون پایی بیابانگرد دارم

دیدگاه  •   •   •  1392/08/26 - 19:28
+5
AmirAli
AmirAli
سلامتیه دختری که وقتی بنز واسش بوق زد پیشه خودش گفت پیکان گوجه ای عشقمو عشقه
بعد ماشین بنز زد لهش کرد
.
.
.
نتیجه گیری :دختر خانوم وسط خیابون راه نرو
هرکی واست بوق زد دلیل نمیشه که بخواد باهات دوس بشه
دیدگاه  •   •   •  1392/08/26 - 18:21
+4
hamed noori
hamed noori
یه همسایه داریم یه بار سوار موتور شده بود تو خیابون داشت میرفت راهنما چپ زد ؛ پیچید سمت راست!
مام با ماشین زدیم بهش!
بهش مگم: آخه مرتیکه راهنما چپ میزنی چرا می پیچی راست؟
میگه: عوضی من راهنما چپ میزنم؛ تو نمی دونی سی ساله خونۀ ما سمت راسته!
دیدگاه  •   •   •  1392/08/26 - 18:14
+5
AmirAli
AmirAli
ﺭﺍﻫﺘﻮ ﻋﻮﺿﯽ ﺑﺮﻭ . . .
ﻭﻟﯽ ﺑﺎ ﯾﻪ ﻋﻮﺿﯽ ﺭﺍﻩ ﻧﺮﻭ !

دیدگاه  •   •   •  1392/08/25 - 18:21
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ