یافتن پست: #رفته

Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

برای فهمیدن ارزش ده سال : از زوج های تازه طلاق گرفته بپرس
برای فهمیدن ارزش چهار سال : از فارغ التحصیل دانشگاه بپرس .
برای فهمیدن ارزش یک سال : از دانش آموزی که در امتحانات آخر سال رد شده بپرس .
برای فهمیدن ارزش نه ماه : از مادری که نوزاد مرده به دنیا آورده بپرس.
برای فهمیدن ارزش یک ماه : از مادری که نوزاد زود رس به دنیا آورده بپرس
.
برای فهمیدن ارزش یک هفته : از سر دبیر یک روزنامه هفتگی بپرس
.
برای فهمیدن ارزش یک ساعت : از عشاقی که در انتظار یکدیگر به سر می برند بپرس .
برای فهمیدن ارزش یک دقیقه : از شخصی که قطار ، اتوبوس یا هواپیما را از دست داده است بپرس .
برای فهمیدن ارزش یک ثانیه : از باز مانده یک تصادف بپرس .
برای فهمیدن ارزش یک دهم ثانیه : از شخصی که در المپیک مدال نقره آورده بپرس
.
برای فهمیدن ارزش یک دوست : از کسی که آن را از دست داده بپرس  

دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 12:15
+6
saman
saman

باران ...


حقیقت آسمان را


به زمین خواهد رساند


حتی اگر


بزرگ ترین چتر غفلت را


بر سر گرفته باشیم.

دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 11:02
+3
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
نمیدانم چرا میان این همه اتفاق
تو را طوری عجیب جدی گرفته ام ؟ !
دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 00:08
+4
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi


ﺩﺧﺘﺮﻩ ﯾﺎﺩﺵ ﺭﻓﺘﻪ ﮐﯿﺒﻮﺭﺩﺵ ﺭﻭ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﮐﻨﻪ، ﺍﺳﺘﺎﺗﻮﺱ ﺯﺩﻩ : lk [rnv phgl hlv,c o,fi...fifi...[rnvhdk]h o,fi 150



{-33-}{-18-}
دیدگاه  •   •   •  1392/06/6 - 20:50
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

مهم نیست چقدر گفتیم و شنیدیم

مهم نیست چقدر خواستیم و عشق ورزیدیم

چقدر ماندیم و جنگیدیم

تنها مانده ام...!

بی دست و خواهشی...

برگرفته از فانوس نامه_یاسی
دیدگاه  •   •   •  1392/06/6 - 19:46
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مدت هاست دلم احساس سنگینی می کند...
مدت هاست یاد گرفته ام گریه نکنم...
مدت هاست دلم نتوانسته خودش رو سبک کنه...
مدت هاست دیگر در عمق قلبم کسی لانه ندارد...
مدت هاست تمام باورم این است که هرچه بود تمام شد، چه خوب چه بد... نسیمی بود که وزید و رفت...
مدت هاست دل تنگ بارانم...
مدت هاست عاشقی را از یاد برده ام...
مدت هاست یاد گرفته ام بگویم، بنویسم خوبم تا بقیه بشنوند و بخوانند و باور کنند که خوبم...
نمی دانم که مدت هاست چرا این گونه شده ام...
دیدگاه  •   •   •  1392/06/6 - 18:59
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
من میگم تنهام میذاری ؟
تو میگی طاقت نداری ؟
من میگم خدا به همرات
تو میگی چه تلخه حرفات
من میگم اهل بهشتی
تو میگی چه سرنوشتی
من میگم تو بی گناهی
تو میگی چه اشتباهی
من میگم که غرق دردم
تو میگی می خوام بگردم
من میگم چیزی می خواستی ؟
تو میگی تشنمه راستی
من میگم از غم آبه
تو میگی دلم کبابه
من می گم برو کنارش
تو میگی رفت پیش یارش
من میگم با تو چیکار کرد ؟
تو میگی کشت و فرار کرد
من میگم چیزی گذاشته ؟
تو میگی دو خط نوشته
من میگم ازم ب[!] ؟
تو می پرسی نا امیدی ؟
من میگم واسم عزیزی
تو میگی زبون میریزی؟
من میگم تو خیلی نازی
تو میگی غرق نیازی
من میگم دلم رو بردی
تو میگی به من سپردی ؟
من میگم کردم تعجب
تو میگی دیگه بگو خب
من میگم تنهایی سخته
تو میگی این دست بخته
من میگم دل تو رفته
تو میگی هفت روزه هفته
من میگم راه تو دوره
تو میگی چاره عبوره
من میگم می خوام بشم گم
تو میگی حرفای مردم ؟
من میگم نگذری ساده ؟
تو میگی آدم زیاده
من میگم دلم شکسته ست
تو میگی خوب میشه خسته ست
من میگم بشین کنارم
تو میگی دوستت ندارم
من میگم بهم نظر کن
تو ولی میگی سفر کن
من میگم واسم دعا کن
تو میگی نذر رضا کن
من میگم قلبم رو نشکن
تو میگی من می شکنم من ؟
من میگم واست می میرم
تو میگی نمی پذیرم
من میگم شدم فراموش؟
تو میگی نه ، رفتم از هوش
من میگم که رفتم از یاد ؟
تو میگی نه مرده فرهاد
من میگم باز شدی حیروون ؟
تو میگی بیچاره مجنون
دیدگاه  •   •   •  1392/06/6 - 18:56
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

ازش پرسید: تونستی توی این مدت فراموشش کنی؟؟؟

خاك سیگارش رو تكوند و گفت: آره..!!

توی

این شیش ماه و نوزده روز و هفت ساعتی که رفته

یه دفعه هم بهش فکر نکردم..!!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/6 - 18:27
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مورد داشتیم طرف رفته خواستگاری ننه عروس گفته:
.
.
.
.
.
.
.
.
.
دخترم جعبه دستمال کاغذی رو ندیدی کجا گذاشتم؟
پسره گفته زیر تخته مادر جون
دیدگاه  •   •   •  1392/06/6 - 18:25
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مسافر ها

بلوک سیمانی جاده را نمیبینند

سکوت خط فاصله ها را نمیبینند

خلوتی و سکوت بیابان را نیبینند

چا انتظاری دارم!!!!

فانوس های روشنم را

در روز روشن ببینند؟!!!

برگرفته از فانوس نامه_دست نوشته های یاسی
دیدگاه  •   •   •  1392/06/6 - 18:12
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ