یافتن پست: #رفته

*elnaz* *
*elnaz* *
من یادم رفته بود پایان قصه کجاست، من خودم را زده بودم به راه ِ نور، بو، بوی ِ سیب بوی بوسه های تو و طنین اسم کوچک خودم.


دیدگاه  •   •   •  1392/06/9 - 22:55
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
سلامم رابرسان به دریاقاصدک .

دستی ازدل تنگم به سرشالیزاربکش.
قاصدک چشمانم راببربه لیلاکوه،کمی عطرچای بیاور.
چشمانم بی قرارباران است.
باران قهرکردونبارید
ابرنشدکه برموجهای کف وصدفهای ماسه ای سجده کنم.
قاصدک رازپنهانم رابه دخترک شمالی آهسته بگو.
بگوکه شاهزاده ی آبی چشم،اسب سفیدچوبی راروبه آسمان گرفته
وامیدبه رویش نیلوفرهای مرداب دارد.
قاصدک چشم جنگل پرندگان بی قفس رابه جای من ببوس وسلامم رابربام سبزلاهیجان رهاکن.
پرستوهاراه لانه راگم کرده اند.
دراندیشه ی پرستوهابودم که لانه ام گم شد.
دیدگاه  •   •   •  1392/06/9 - 22:23
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

دلم سخت گرفته است ...


می دانم پشت پنجره ایستاده ای ....


صدایم کن... صدایم کن ....


در لحظه ای فرو خواهم ریخت ....


صدایم کن ....


دیدگاه  •   •   •  1392/06/9 - 21:47
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
اگه یه وقت دیدین یه پسر سینه سپر کرده و سرشو بالا گرفته و زبونشو در آورده

اصلا تعجب نکنید ..........!!!!!!!!

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.چون داره زیپ شلوارشو میكشه بالا
دیدگاه  •   •   •  1392/06/9 - 17:51
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
نگاهی کرد وما را در به در کرد,
یقین کرد عاشقم بعدش سفر کرد ...
شکستی خورد و امد تا بماند ,
ولی من رفته بودم , او ضرر کرد !
دیدگاه  •   •   •  1392/06/9 - 17:04
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گذشته ای که حالمان را گرفته است

آینده ای که حالی برای رسیدنش نداریم

و حالی که حالمان را بهم میزند . . .

چه زندگی شیرینی
دیدگاه  •   •   •  1392/06/9 - 12:19
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
جونی جونم یار جونم بیا دردت به جونم ،

دم مهتاب لب دریا سی تو آواز می خونم ،

جونی جونم یار جونم آآآآآآآ بیا وسط :)))) آآآآآ بیا

('_')
_//
_\/

('_')
\\
\/

/('_')\
_||
_\/

چون بچه های خوبی بودین یک هلیکوپتری هم واستون میزنم :|

_/\
_|
_/\
(.-.)

سفارش مجالس پذیرفته می شود :|
دیدگاه  •   •   •  1392/06/9 - 11:37
+1
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
فقر،گرسنگی نیست،ع .... یانی هم نیست. فقر،چیزی را " نداشتن " است،ولی،آن چیز پول نیست،طلا و غذا نیست

 فقر،همان گرد و خاكی است كه بر كتابهای فروش نرفته ی یك كتابفروشی می نشیند.فقر،كتیبه سه هزار ساله ای است كه روی آن یادگاری نوشته اند

 فقر،پوست موزی است كه از پنجره یك اتومبیل به خیابان انداخته میشود

 فقر،همه جا سر میكشد. فقر،شب را " بی غذا " سر كردن نیست. فقر،روز را " بی اندیشه" سر كردن است

 (دکتر علی شریعتی)
دیدگاه  •   •   •  1392/06/9 - 00:21
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
پسرداییم تا حالا لب به سیگار و قلیون نزده
بعد از اینکه تو عشقش شکست خورده
رفته الکترو اسموک (Electro Smoke) خریده میکشه!
آخه آدم انــــــقدرررر هـمـوژنـیـزه؟!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/8 - 22:27
+4
behzadsadeghi
behzadsadeghi
سلامتی پسری که به دوست دخترش دست نزد گفت شاید مال من نباشه... داستانهای تخیلی... برگرفته از کتاب پینوکیو..{-1-} {-18-}{-18-}
دیدگاه  •   •   •  1392/06/8 - 14:57
+7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ