saman
آواره شد مرغ غزل خوانت
نه کسی دمسازم شد
نه دلی همرازم شد، چه کنم؟
شاهد غمهایم همه شب سایه لرزانم
خاطره ها دارم به تو ای عشق گریزانم
تا کی باید به نیمه شبها، بشمارم من ستاره ها را؟، بس کن دوری تو بیا
عشق و بی تابی ها، رنج و بی خوابی ها، تو بیا خوابم کن؛ آتشم، آبم کن
بشنو قصه تالخ شبهایم را، بشنو نغمه قلب تنهایم را
من ای صبا رفتن به کوی دوست ندانم
تو می روی به سلامت سلام ما برسانی
صدای من در ظلمت شب، در آسمانها پرگیرد
بیا که با تو این دل من، سرود عشق از سرگیرد
به خدا از کلبه من، نور و شادی رفته دگر
هر شب من منتظرم، با چشم تر
شاهد غمهایم، همه شب، سایه لرزانم
خاطره ها دارم به تو ای عشق گریزانم
(نجیب زاده)
در کافه تنهایی
ای عشق من کو عهد و پیمانت؟آواره شد مرغ غزل خوانت
نه کسی دمسازم شد
نه دلی همرازم شد، چه کنم؟
شاهد غمهایم همه شب سایه لرزانم
خاطره ها دارم به تو ای عشق گریزانم
تا کی باید به نیمه شبها، بشمارم من ستاره ها را؟، بس کن دوری تو بیا
عشق و بی تابی ها، رنج و بی خوابی ها، تو بیا خوابم کن؛ آتشم، آبم کن
بشنو قصه تالخ شبهایم را، بشنو نغمه قلب تنهایم را
من ای صبا رفتن به کوی دوست ندانم
تو می روی به سلامت سلام ما برسانی
صدای من در ظلمت شب، در آسمانها پرگیرد
بیا که با تو این دل من، سرود عشق از سرگیرد
به خدا از کلبه من، نور و شادی رفته دگر
هر شب من منتظرم، با چشم تر
شاهد غمهایم، همه شب، سایه لرزانم
خاطره ها دارم به تو ای عشق گریزانم
(نجیب زاده)