یافتن پست: #زخمی

sasan pool
sasan pool
خبر دادن که تو رفتی هم آواز شب و بارون
چه تنها خسته و زخمی دلو کندی از این زندون
خبر دادن که تو رفتی ولی من بی خبر بودم
صدا گم شد توی غوغا یا شاید هم که کر بودم
به تو گفتم که ما هر دو اسیر درد نفرینیم
برای پر زدن بی هم چه تن خسته چه سنگینیم
رفیق روز تنهایی رفیق دوره حسرت
رفیق صاف و بی کینه تو شهر غربت و نفرت
تو رو از قلب من کندن چه سخته درد دل کندن
جدا کردن با اشک و درد ، دلِ قلبِ منو از من
نذاشتن تا دم آخر یه لحظه پیش هم باشیم
دو تا موج و دو تا همراه کنار هم یه دریا شیم
دلو بردار که دل خسته م از این شیون و فریادِش
که این ویرونه هم دیگه به کار ما نمیادش
دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 00:15
+1
امید
امید
کاش همیشه
در کودکی می ماندم
تا به جای دلم
سر زانویم زخمی میشد ..
دیدگاه  •   •   •  1390/11/28 - 14:50
+5
مهسا
مهسا
همیشه فاصله ای هست میان ماندن و رفتن، همیشه حکایتی هست میان بودن و نبودن، همیشه دردی هست که دلت را برنجاند، همیشه زخمی هست که پایت را بلنگاند، همیشه حسی هست که قلبت را بلرزاند، همیشه اشکی هست که نگاهت را بلغزاند... همیشه..{-35-}
دیدگاه  •   •   •  1390/11/26 - 21:49
+7
عسل ایرانی
عسل ایرانی
من اخرین برگ درختم
درخت زخمی از تیغ زمستون
من و راحت کن از تنهایی من
من و پا کیزه کن با غسل بارون
دیدگاه  •   •   •  1390/11/21 - 17:47
+3
ronak
ronak
زخمی عمیق بر پهلویم است، روزگار نمک می پاشد و من پیچ و تاب می خورم و همگان گمان می کنند که من مستم و می رقصم …
دیدگاه  •   •   •  1390/11/21 - 13:58
+7
امید
امید
زخمی بر پهلویم هست روزگار نمک می پاشد و من پیچ و تاب میخورم و همه گمان میکنند که من می رقصم
دکتر شریعتی
دیدگاه  •   •   •  1390/11/20 - 13:06
+2
رضا
رضا
ای خدا غصه نخور از تو فراری نشدم بعد از آن حادثه در کفر تو جاری نشدم با وجودیکه به حکم تو دلم زخمی شد شاکی از آنکه مرا دوست نداری نشدم ابر را چوب همین سادگی اش ویران کرد منکه ویرانتر از آن ابر بهاری نشدم ای خدا غصه نخور باز همین می مانم من زمین خورده این ضربه کاری نشدم
دیدگاه  •   •   •  1390/11/9 - 20:15
+3
ali
ali
زخمی عمیق بر پهلویم است، روزگار نمک می پاشد و من پیچ و تاب می خورم و همگان گمان می کنند که من مستم و می رقصم . . . .
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 21:58
+6
ronak
ronak
در Romantic
کاش همیشه در کودکی می ماندیم تا به جای دلهایمان سر زانوهایمان زخمی می شد
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 00:35
+5
ronak
ronak
خداوندا مرا دریاب که دیگر رو به پایانم تمام تن شدم زخمی ز تیغ همقطارانم خداوندا نجاتم ده از این تکرارِ تکراری از این بیداد دشمن را بجای دوست پـنداری هیچ با من نیست در این ویرانه ی دنیا در این نامردی ایام ، در این غمخانه ی دنیا هیچ با من نیست در این آغازِ بی پایان ز راه مرگ هم برگشتم ، که مردن هم نبود آسان همانهایی که می گفتند همیشه یار من هستند به هنگام نیاز افسوس به رویم دیده بر بستند
دیدگاه  •   •   •  1390/11/1 - 23:05
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ