♥ نگار ♥
حوصله ات سر رفته بود"چسب زخم"اختراع می کردی
می چسباندیم روی این ترک های قلب صاحب مرده مان
و غصه ی زنگ نخوردن تلفنی که اختراعش کرده ای را
نمی خوردیم !
ساده بگویم گراهام بل عزیز !
حال این روزهای مرا توهم مقصری ...
در کافه تنهایی
تلفنی که زنگ نمی زند نیاز به اختراع نداشت !!حوصله ات سر رفته بود"چسب زخم"اختراع می کردی
می چسباندیم روی این ترک های قلب صاحب مرده مان
و غصه ی زنگ نخوردن تلفنی که اختراعش کرده ای را
نمی خوردیم !
ساده بگویم گراهام بل عزیز !
حال این روزهای مرا توهم مقصری ...