یافتن پست: #زخم

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

دلم برای کسی تنگ است که دل تنگ است…
دلم برای کسی تنگ است که طلوع عشق را به قلب من هدیه می دهد …
دلم برای کسی تنگ است که با زیبایی کلا مش مرا در عشقش غرق می کند...
دلم برای کسی تنگ است که تنم آغوشش را می طلبد …
دلم برای کسی تنگ است که دستانم دستان پر مهرش را می طلبد…
دلم برای کسی تنگ است که سرم شانه هایش را آرزو دارد…
دلم برای کسی تنگ است که گوشهایم شنیدن صدایش را حسرت می کشد …
دلم برای کسی تنگ است که چشمانم ، چشمانش را می طلبد …
دلم برای کسی تنگ است که مشامم به دنبال عطر تن اوست…
دلم برای کسی تنگ است که اشکهایم را دیده…
دلم برای کسی تنگ است که تنهاییم را چشیده…
دلم برای کسی تنگ است که سرنوشتش همانند من است…
دلم برای کسی تنگ است که دلش همانند دل من است…
دلم برای کسی تنگ است که تنهاییش تنهایی من است…
دلم برای کسی تنگ است که مرهم زخمهای کهنه است…
دلم برای کسی تنگ است که محرم اسرار است…
دلم برای کسی تنگ است که راهنمای زندگیست…
دلم برای کسی تنگ است که قلب من برای داشتنش عمرها صبر می کند…
دلم برای کسی تنگ است که دوست نام اوست…
دلم برای کسی تنگ است که دوستیش بدون (( تا )) است…
دلم برای کسی تنگ است که دل تنگ دل تنگی هایم است… دلم برای کسی تنگ است

13 دیدگاه  •   •   •  1392/10/17 - 11:37
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

دلسوخته تر از همه سوختگانم
از جمع پراکنده رندان جهانم
در صحنه بازیگری کهنه دنیا
عشق است قمار منو من،بازیگر آنم
ای عشق از تو زهرست به کامم
دل سوخت، تن سوخت، ماندم من و ماتم
ای دوست مزن زخم زبان جای نصیحت
بگذار ببارد به سرم، سنگ مصیبت
من زنده از این جرمم و حاضر به مجازات
ننگ است مرا گر بزنم حرف ندامت...

دیدگاه  •   •   •  1392/10/17 - 10:37
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گاهے بے رحم باش
با احساست
بے رحم باش و وقتے زخم خورد
از دستانِ تو
نوازشش کن
اشک بریز و بگو
چاره اے اگر غیر از این بود
چنین نمے کردم
گاهے احساس را به بهانه ے آزادیش
باید
کشتـــــ...


+ بعضے وقتها باید یقه‌ ے احساست را بگــــــــــــیرے
با تموم قدرت ســـــــرش داد بزنــے و بگے:
تورو خدا بــــــــــــــسه‌
بسه‌ دیگه‌ تا حالا هرچے کـــــــــشیدم از دست تو بود
دیدگاه  •   •   •  1392/10/16 - 20:18
+3
mohsen.f
mohsen.f



اگر چه پیر اگرچه خمیده ام بابا
دوباره بر سر خاکت رسیده ام بابا
رسیده ام که بگویم چه آمده به سرم
رسیده ام که بگویم چه دیده ام بابا
ببین که پیرتر از روز قبل آمده ام
نفس نفس ز فراغت چکیده ام بابا
بخوان ز چشم کبودم که چند روزی هست
که روی دختر خود را ندیده ام بابا
از آن زمان که به دنبال مرتضی در خون
میان مردم شهرت دویده ام بابا
ببین که زخم جسارت نشسته بر رویم
ببین که طعم حرارت چشیده ام بابا
دلم هوای تو و یاد محسنم کرده
مرا ببر به کنارت بریده ام بابا
2 دیدگاه  •   •   •  1392/10/9 - 23:40
+9
-1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
بـیــا
ایـن هــوا، هـوای خوبـی اسـت
بـرای دلــتـنـگ بـودن ...
مـن بـغـض هایـم را
بـا روح زخمـیـم می آورم ،
تـو آغـوشـت را، بـا بـوسـه هایـت ...
بـگـذار دسـت کشیـدن از تــو
هـمچنـان غیـر مـمکـن بـاشـد!
بـیــــــــا ...
دیدگاه  •   •   •  1392/10/4 - 17:25
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

آموخته ام ... که تنها کسی که مرا در زندگی شاد می کند کسی است که به من می گوید: تو مرا شاد کردی

آموخته ام ... که مهربان بودن، بسیار مهم تر از درست بودن است

آموخته ام ... که هرگز نباید به هدیه ای از طرف کودکی، نه گفت

آموخته ام ... که همیشه برای کسی که به هیچ عنوان قادر به کمک کردنش نیستم دعا کنم

آموخته ام ... که مهم نیست که زندگی تا چه حد از شما جدی بودن را انتظار دارد، همه ما احتیاج به دوستی داریم که لحظه ای با وی به دور از جدی بودن باشیم

آموخته ام ... که گاهی تمام چیزهایی که یک نفر می خواهد، فقط دستی است برای گرفتن دست او، و قلبی است برای فهمیدن وی

آموخته ام ... که راه رفتن کنار پدرم در یک شب تابستانی در کودکی، شگفت انگیزترین چیز در بزرگسالی است

آموخته ام ... که زندگی مثل یک دستمال لوله ای است، هر چه به انتهایش نزدیکتر می شویم سریعتر حرکت می کند

آموخته ام ... که پول شخصیت نمی خرد

آموخته ام ... که تنها اتفاقات کوچک روزانه است که زندگی را تماشایی می کند

آموخته ام ... که خداوند همه چیز را در یک روز نیافرید. پس چه چیز باعث شد که من بیندیشم می توانم همه چیز را در یک روز به دست بیاورم

آموخته ام ... که چشم پوشی از حقایق، آنها را تغییر نمی دهد

آموخته ام ... که این عشق است که زخمها را شفا می دهد نه زمان

آموخته ام ... که وقتی با کسی روبرو می شویم انتظار لبخندی جدی از سوی ما را دارد

آموخته ام ... که هیچ کس در نظر ما کامل نیست تا زمانی که عاشق بشویم

آموخته ام ... که زندگی دشوار است، اما من از او سخت ترم

آموخته ام ... که فرصتها هیچ گاه از بین نمی روند، بلکه شخص دیگری فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد

آموخته ام ... که آرزویم این است که قبل از مرگ مادرم یکبار به او بیشتر بگویم دوستش دارم

آموخته ام ... که لبخند ارزانترین راهی است که می شود با آن، نگاه را وسعت داد
چارلی چاپلین
دیدگاه  •   •   •  1392/10/4 - 17:12
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



چه فرقی میکند بهار باشد یا پاییز
تابستان باشد یا زمستان
گرم باشد یاسرد
نوروز باشد یا بلدا
مهم این است
که دلت گرم عشق باشد
سرت گرم کار
وهدفی داشته باشی
هرچند دست نیافتنی
وکنارت کسی باشد
که باشد
مثل مرحم بر زخمت
مثل اب بر اتشت
مثل ستون برای زندگیت
که کنارش به ارامش برسی
وبادت برود چقدر دنیای پیرامونت
برعلیه توست
مهم این است
که نام دیگرش خوشبختی است
A.S
1392/10/02




دیدگاه  •   •   •  1392/10/4 - 16:15
*elnaz* *
*elnaz* *
دلکَم میدانَم؛توام مثل من از بودن هاشان از عادت دادن هاشان از نبود همیشگی شان از تکرار این تابع خسته شده ای به احترام تن زخم دیده ات؛ معادله را عوض می کنَم بگذار بیایند و بروند غصه نخور عادت را خط زده ام..!
دیدگاه  •   •   •  1392/10/3 - 23:21
+4
*elnaz* *
*elnaz* *
سلام....
33 دیدگاه  •   •   •  1392/10/3 - 21:28
+3
melika
melika
می خواهم برگردم به روز های کودکی ان زمان ها که: پدر تنها قهرمان بود عشق تنها در اغوش مادر خلاصه میشد بالا ترین نقطه ی زمین شانه های پدر بود بدترین دشمنانم خواهر و برادر هایم بودند تنها دردم زانو های زخمی ام بودند تنها چیزی که میشکست اسباب بازی هایم بود و.... معنای خداحافظ.تا فردا بود
دیدگاه  •   •   •  1392/10/1 - 19:40
+5
صفحات: 6 7 8 9 10 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ