یافتن پست: #زمین

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

چشمها را باید شست
جور دیگر باید دید

چترها را باید بست
زیر باران باید رفت

فکر را خاطره را زیر باران باید برد‌
با همه مردم شهر زیر باران باید رفت

دوست را زیر باران باید دید‌
عشق را زیر باران باید جست

هر کجا هستم٬باشم‌
آسمان مال من است

پنجره٬‌فکر٬‌هوا‌٬عشق‌
زمین مال من است

چشمها را باید شست
جور دیگر باید دید

چترها را باید بست
زیر باران باید رفت
دیدگاه  •   •   •  1392/07/7 - 21:38
+3
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

به جایی که زمین خوردی نگاه نکن ، ببین کجا پایت سر خورده !


دیدگاه  •   •   •  1392/07/7 - 13:23
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
تکیه بده
اما …
به شانه هایی که اگر خوابت برد سرت را زمین نگذارد !
دیدگاه  •   •   •  1392/07/7 - 10:04
+2
xroyal54
xroyal54
آدم
یک جائی به آخر می رسد
دلش را زمین می گذارد
دست تنهائی اش را می گیردُ
به ازدحام باران می زند
همان جائی که نبودنت
بکریز خیسم می کند !
دیدگاه  •   •   •  1392/07/6 - 23:22
+9
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



از تو که مینویسم,
ذره ذره های وجودم متبلور میشوند

واژه ها عاشق میشوند
و به سخره میگیرند عقلی را که خنده های شیطانیش گوش زمین را مشکافد...

بگذار بخندد...

بگذار بخندد به چون منی که لحظه لحظه روحم انتظار نیمه اش را میکشد....
نیمه روحی که نمیدانم کجاست...
حتی نمیدانم از آن کیست...

اما چه عاشقانه برایم تفسیر میکند تسخیر شدن را..........
بگذار بخندد....





دیدگاه  •   •   •  1392/07/6 - 21:02
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
وقتی تنهایم گذاشت و رفت بهش گفتم: خط زدن بر تو ,پایان من نیست!
آغاز بی لیاقتی توست....
همیشه بهترین ها برای من بوده وهست,
اگر مال من نشدی...قطعا بهترین نبودی و نیستی...
این تو نیستی که مرا فراموش کرده ای,این منم که به یادم اجازه نمیدهم حتی از نزدیکی ذهن تو عبور کند...
صحبت از فراموشی نیست صحبت از لیاقت است,محکمتر از آنم که برای تنها بودنم آنچه را که اسمش را غرور گذاشتم برایت به زمین بکوبم
احساس من قیمتی داشت که تو برای پرداخت آن
فقیر بودی....
دیدگاه  •   •   •  1392/07/6 - 19:39
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



ترجمه بخشی از اولین منشور حقوق بشر جهان (کورش بزرگ)

آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم، همه مردم گامهای مرا با شادمانی پذیرفتند.
ارتش بزرگ من به آرامی وارد بابل شد.
نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.
برده داری را بر انداختم، به بدبختی‌های آنان پایان بخشیدم.
من فرمان دادم که هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و کسی آنان را نیازارند.





دیدگاه  •   •   •  1392/07/6 - 19:02
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﻭﻗﺘﯽ ﺷﻤـﺎ ﺭﻭ ﻭﺳـﻂ ﺁﺭﺍﯾﺶ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﯽ
ﺑﻮﺳﻪ ....
ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎﻫﺎﺗـﻮﻥ ﮐﺸﺘـﯽ ﻣﯽ ﮔﯿـﺮﻩ ﻭ ﻣﺜﻞ
پـَﺮ ﺍﺯ ﺭﻭ ﺯﻣﯿﻦ ﺑﻠﻨـﺪﺗﻮﻥ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ !
ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﺑﺎﻟﺶ ﻣﯿﺰﻧﻨﺘﺖ ...
ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻫﺎﺗﻮﻥ ﺩﺍﻭﻃﻠﺒﺎﻧﻪ ﻣﯽ
ﺑﺮﺩﺗـﻮﻥ ﺑﯿـﺮﻭﻥ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺭﻭ ﺗﻮ ﺷﻬـﺮ ﻣﯽ
ﮔﺮﺩﻭﻧﻪ ...
ﺑﺒـﻮﺳﯿـﺪﺵ ...♥
دیدگاه  •   •   •  1392/07/6 - 18:11
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در CARLO
وصیت میكنم بعد از مرگم....
ا
نگید این رانى هلو دوست داشت ، سنگ قبرش رو با رانى بشوریماااا !
آقایون فامیل ، به خاطر من سه متر ریش نذارید !

خانم هاى فامیل ، خواهشاً بالاى سر قبرم جیغ و داد نكنید ،
باور كنید من از همهمه و شلوغى بدم میومد !
مُردم... گناه كه نكردم !

توى درایو E عكس دارم ، خوراكِ اعلامیه ، عكس پرسنلى نذاریداااا ،
اونا جلبِ ترحم نمى كنه !

بعد از مرگم هنوز میت رو زمین مونده هاردِ كامپیوترم رو بزارید تو ماكروفر !
یا با چكش خردش كنید ! یه كارى كنید درایو F بیشتر بتركه !
دیدگاه  •   •   •  1392/07/6 - 16:32
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در CARLO
تکیه بده...اما!!!
به شانه هایی که اگر خوابت برد...سرت را زمین نگذارد.....
دیدگاه  •   •   •  1392/07/5 - 21:43
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ