یافتن پست: #زمین

saeed
saeed
من هم شبی به خاطره تبدیل میشوم
خط میخورم زهستی و تعطیل میشوم
من هم شبی به خواب زمین میروم فرو
بر دوش خاک حامله تحمیل میشوم
من هم شبی قسم به خدا مثل قصه ها
با فصل تلخ خاتمه تکمیل میشوم
قابیل مرگ، نعش مرا میکشد به دوش
کم کم شبیه قصه هابیل میشوم
حک میکند غروب، مرا شاعری به سنگ
از اشک و آه و خاطره تشکیل میشوم
یک شب شبیه شاپرکی می پرم ز خاک
در آسمان به آیینه تبدیل میشوم
دیدگاه  •   •   •  1392/07/1 - 10:52
+1
saman
saman

وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید

وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل می آفرید


وقتی زمین ناز تو را در آسمانها می کشید


وقتی عطش طعم تو را با اشکهایم می چشید


من عاشق چشمت شدم ، نه عقل بود و نه دلی


چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلی


یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود


آندم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود


وقتی که من عاشق شدم شیطان به نامم سجده کرد


آدم زمینی تر شد و عالم به آدم سجده کرد


من بودم و چشمان تو ، نه آتشی و نه گِلی


چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلی


من عاشق چشمت شدم شاید کمی هم بیشتر


چیز ر آنسوی یقین شاید کمی هم کیش تر


آغاز و ختم ماجرا لمس تماشای تو بود


دیگر فقط تصویر من در مردمکهای تو بود


من عاشق چشمت شدم…

دیدگاه  •   •   •  1392/06/31 - 02:25
+2
saeed
saeed

دیدمش ... تنم لرزید دلم خواست محو تماشایش باشم ؛


دلم خواست تا آخر عمر به او خیره باشم دلم خواست ...


 اما این شرم نگذاشت ؛ چون بنفشه ای سر به زیر افکندم ؛


 به زمین خیره شدم و او به آرامی از کنارم گذر کرد ؛


 با خطی از عطر دورم حصار کشید این دلخواه ترین اسارتی است ؛


 که عادلانه ترین حکمش حبس ابد من است

دیدگاه  •   •   •  1392/06/30 - 11:38
+1
korosh
korosh

اصفهانی ها شرافت را به اوج رساندند / ادامه بازی بدون توجه به بازی جوانمردانه


پرسپولیس نیوز : بازیکنان دو تیم بر سر رعایت نشدن بازی جوانمردانه با یکدیگر درگیر شدند.


در دقیقه 75 بازی امین جهان‌عالیان در صحنه‌ای که بازیکنان پرسپولیس به خاطر بازی جوانمردانه بازی را رها کرده بودند توپ را برداشت و به سمت دروازه پرسپولیس رفت و در موقعیت تک به تک با نیلسون قرار گرفت که دروازه‌بان پرسپولیس این ضربه را مهار کرد اما پس از آن بازیکنان دو تیم بر سر این مسئله لحظاتی درگیر شدند.

*هواداران پرسپولیس که از این صحنه ناراحت بودند بطری‌های آبی را به سمت زمین پرتاب کردند.
دیدگاه  •   •   •  1392/06/30 - 01:26
+6
-1
saman
saman

وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید
وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل می آفرید


وقتی زمین ناز تو را در آسمانها می کشید


وقتی عطش طعم تو را با اشکهایم می چشید


من عاشق چشمت شدم ، نه عقل بود و نه دلی


چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلی


یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود


آندم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود


وقتی که من عاشق شدم شیطان به نامم سجده کرد


آدم زمینی تر شد و عالم به آدم سجده کرد


من بودم و چشمان تو ، نه آتشی و نه گِلی


چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلی


من عاشق چشمت شدم شاید کمی هم بیشتر


چیز ر آنسوی یقین شاید کمی هم کیش تر


آغاز و ختم ماجرا لمس تماشای تو بود


دیگر فقط تصویر من در مردمکهای تو بود


من عاشق چشمت شدم…

دیدگاه  •   •   •  1392/06/30 - 01:02
+2
saman
saman
من آن ستاره ی نامرئی ام که دیده نشد
صدای گریه ی تنهایی اش شنیده نشد
من آن شهابِ شرار آشنای شعله ورم
که جز برای زمین خوردن آفریده نشد
من آن فروغِ فریبای آسمان گردم
که با تمام درخشندگی سپیده نشد
من آن نجابت درگیر در شبستانم
که تار وسوسه بر قامتش تنیده نشد
نجابتی که در آن لحظه های دست و ترنج
حریرِ عصمتِ پیراهنش دریده نشد
من از تبار همان شاعرم که سروِ قدش
به استجابت دریوزگی خمیده نشد
همان کبوتر بی اعتنا به مصلحتم
که با دسیسه ی صیاد هم خریده نشد
رفیق من ! همه تقدیم مهربانی تو
اگرچه حجم غزل های من قصیده نشد
دیدگاه  •   •   •  1392/06/29 - 23:36
+2
saman
saman
به جای گندم از امروز، سیب می کِشمت
هــــــــــزار مرتبه آدم- فریب مــی کشمت
نه آنقدر کـــــه به دوزخ کشـــــانی ام این بار
به رغـــم وسوسه هایت نجیب می کشمت
پـــر از سکوت نیایش، پــر از شکــــوه دعا
وضو گرفته به امــــــن یجیب می کشمت
برای این که بدانی چه می کشم گــاهی
میان این همــه آدم، غـــــــریب می کشمت
و مثل پنجـــــــره هایـــی کـه رو به دیوارند
از آسمان و زمین، بی نصیب می کشمت
بایست! دار مسیحــــــم بـــه پـــا شود حـــــالا
شبی که بال گشـــــودی صلیب می کشمت
تــو شاعــــــرانه ترین هفت سین عمر منـــی
میان سفره فقط هفت سیب می کشمت!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/29 - 23:13
+2
بهناز جوجو
بهناز جوجو

خیس است همچون زمین باران خورده این شعر ها که من در نبودنت سروده ام میبینی ؟ بُغضی شده ام که جز به سر و روی واژه ها جایی برای گریستن ندارم !

دیدگاه  •   •   •  1392/06/29 - 17:32
+4
saeed
saeed

این روزها من


خدای سکوت شده ام


خفقان گرفته ام تا


آرامش اهالی دنیا


خط خطی نشود...


اینجا زمین است


اینجا زمین است رسم آدمهایش عجیب است


اینجا گم که میشوی


بجای اینکه دنبالت بگردنن


فراموشت میکندد.........

دیدگاه  •   •   •  1392/06/28 - 22:51
+4
saman
saman

اگر کسی تو را با تمام مهربانیت دوست نداشت، دلگیر مباش


تو با تمام مهربانی هایت زیباترین معصوم دنیایی...


من خدایی را میشناسم که ابر رحمتش به زمین و زمان میبارد...


اما یکی سپاسش میگوید و هزاران نفر کفر!


چرا میپنداری باید بهتر از خدا تو را قدردانی کنند؟!


پس نرنج از ناسپاسیشان و برای شادیشان بکوش...


با مهربانی روحت به آرامش میرسد...


تو با مهرت بال و پر میگیری...


خوبی دلیل جاودانگی توست...

(نجیب زاده)

دیدگاه  •   •   •  1392/06/28 - 21:07
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ