یافتن پست: #سد

☺SAEED☻
☺SAEED☻
پدر
یک خودکار شکیل و زیباست که در ظاهر ابهتش را همیشه حفظ میکند
خم به ابرو نمیاورد و خیلی سخت تر از این حرفهاست
فقط هیچ کس نمیبیند و نمیداند که چقدر دیگر میتواند بنویسد!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/24 - 21:21
+6
مهسا
مهسا
در آن هنگام که غروبه خورشید سرتاسر روز را گردافشانی میکند

دلی آرام میتپد که نکند روز به پایان برسد

وخبری از مسافرش نشود
دیدگاه  •   •   •  1390/12/24 - 19:45
+9
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
بوسه وقتی داغ باشد دل بریدن مشکل است

در دل آتش که باشی پرکشیدن مشکل است

گرچه من آغاز کردم این جدایی را ولی

جام زهری را به میل خود چشیدن مشکل است

دل بریدن از رفیقت گرچه کاری ساده نیست

حال او را از رقیبانت شنییدن مشکل است

سیب تا وقتی که در شاخه بماند می رسد

وقتی از اصلت جدا باشی رسیدن مشکل است

مثل آن جاشو که لنجش سمت طوفان می رود

تا پر از دل شوره هستم آرمیدن مشکل است

هم چو مرغی در قفس باشد دلت بی بال و پر

با چنین حالی که دل دارد تپیدن مشکل است

هر چه کردم تا بگویم حرف آخر را نشد

نقش ناقص را که می ماند کشیدن مشکل است



شاعر : مرتضی جهانگیری اکبری
2 دیدگاه  •   •   •  1390/12/24 - 19:07
+10
مهسا
مهسا
همیشه مادر را به مداد تشبیه میکردم

که با هر بار تراشیده شدن، کوچک و کوچک تر میشود…

ولی پدر ...

یک خودکار شکیل و زیباست که در ظاهر ابهتش را همیشه حفظ میکند

خم به ابرو نمیاورد و خیلی سخت تر از این حرفهاست

فقط هیچ کس نمیبیند و نمیداند که چقدر دیگر میتواند بنویسد …

بیایید قدردان باشیم ...{-35-}{-35-}{-35-}
دیدگاه  •   •   •  1390/12/24 - 18:40
+5
sasan pool
sasan pool
هوا...
بی هوا پر می زند قلبم به سوی خانه ای

می رسد آخر کنار خانه ی ویرانه ای

می نشیند آن قَدَر بر روی دیوارش که باز

پر کشد از بام آن با سنگ صاحب خانه ای...
دیدگاه  •   •   •  1390/12/23 - 22:32
+4
مهسا
مهسا
مهرباني را اگر قسمت كنيم
من يقين دارم به ما هم ميرسد
آدمي گر ايستد بر بام عشق
دست هايش تا خدا هم ميرسد
دیدگاه  •   •   •  1390/12/23 - 19:35
+3
mehdy
mehdy
شیشه ای می شکند یک نفر می پرسد....چرا شیشه شکست؟



مادرمی گوید.....شاید این رفع بلاست!



یک نفرزمزمه کرد...بادسردوحشی مثل یک کودک شیطان آمد.



شیشه ی پنجره رازود شکست.



کاش امشب که دلم مثل آن شیشه ی مغرور شکست عابری خنده کنان می آمد...



تکه ای ازآن رابر می داشت



مرهمی بردل تنگم می شد.......



اما امشب دیدم...



هیچ کس هیچ نگفت غصه ام رانشنید....



از خودم می پرسم آیا ارزش قلب من



ازشیشه ی پنجره هم کمتراست؟
دیدگاه  •   •   •  1390/12/23 - 13:28
+3
mehdy
mehdy
شب که مي رسد به خودم وعده مي دهم که فردا صبح حتما به تو خواهم گفت صبح که فرا مي رسد و نمي توانم بگويم رسيدن شب را بهانه ميکنم و باز شب مي رسد و صبحي ديگر و من هيچ وقت نمي توانم حقيقت را به تو بگويم بگذار ميان شب و روز باقي بماند که چه قدر دوست دارم
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/23 - 12:06
+2
sasan pool
sasan pool
سیگار بعدی را روشن میکنم
کامی از لبش میگیرم
بجای لبهایی که چندی است نبوسیده ام
انگشتانم بوی تند سیگار میگیرند
همان انگشتانی که همچو باد
جنگل موهای تورا نوازش میکردند
دیگر این اندام سوزان تو نیست که مرا احاطه کرده
دود سیگار است و بس…
سیگارم که به آخر میرسد
لبم را میسوزاند مانند بوسه ای
که تو هنگام خداحافظی به آن تقدیم کردی {-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}
دیدگاه  •   •   •  1390/12/23 - 11:03
+1
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
پس چرا عاشق نباشم؟

من که می دانم شبی عمرم به پایان می رسد

نوبت خاموشی من سهل و آسان می رسد

من که می دانم که تا سرگرم بزم و شادی ام

مرگ ویرانگر چه بی رحم و شتابان می رسد

پس چرا عاشق نباشم؟

پس چرا عاشق نباشم؟

من که می دانم به دنیا اعتباری نیست نیست

من که می دانم اجل ناخوانده و بیدادگر

سر زده می آید و راه فراری نیست نیست

پس چرا عاشق نباشم؟پس چرا عاشق نباشم؟
15 دیدگاه  •   •   •  1390/12/23 - 10:01
+10

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ