یافتن پست: #سکوت

aB'Bas S
aB'Bas S
تو تاکسی نشسته بودم یه بچه هم پشت سرم نشسته بود با مامانش همه اش داشت گریه میکرد موز میخواست هی غر غر میکردو گریه میکرد همه کلافه شده بودیم راننده خواست آرومش کنه بهش گفت عزیزم الان پیاده میشید مامان برات موز میخره
بچه هم پررو نه گذاشت نه برداشت با همون حالت گریه به راننده گفت( بالهجه کرمانی غلییییییییظ )تو دیگه گا مخورررر!!!!!!!
آقا سکوتی تاکسیو گرفت که تو قبرستون هم نیست…!(کرمانیا به گه میگن گا ببخشید محض اطلاع گفتم){-7-}
دیدگاه  •   •   •  1390/12/20 - 18:45
+8
reza
reza
من دلم برای آن شب قشنگ

من دلم برای جاده ای که عاشقانه بود

آن سیاهی و

سکوت

چشمک ستاره های دور

من دلم برای او گرفته است...
دیدگاه  •   •   •  1390/12/20 - 17:41
+3
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
به شب دراز غم ها به سکوت نیمه شب ها به صدای رود کارون به پر کبوتران چاهی به عروس آسمان ها به خدای هر دو دنیا به پرندگان خوش خوان به شرافتم به مرگم ...... خوابم میاد اساسی بی رودربایستی{-7-}
آخرین ویرایش توسط sin_sin در [1390/12/20 - 02:23]
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/20 - 02:19
+4
reza
reza
از بیرون پر سکوتم.............اما از درون...........پر از فریاد که نهفته در قلبم.....وپر از سوالهای مبهم وبی جواب....
اخه.....چرا....... .. باید ها و بله ها...
دیدگاه  •   •   •  1390/12/19 - 22:08
+4
سحر
سحر
دلم کارِ دست است !

خودم بافتمش ! تارش را از سکوت ، پودش را از تنهایی

همین است که خریدار ندارد . . . !
دیدگاه  •   •   •  1390/12/19 - 21:30
+6
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
از آجیل نوروز فقط چند پسته لال مانده است
آن ها که لب گشودند.خورده شدند
آن ها که لال ماندند.می شکنند!
دندانساز راست می گفت:
پسته لال سکوتش هم دندان شکن است!!!!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/19 - 20:54
+7
maryam
maryam
گاهی سکوت میکنم تا بفهمی چه بی صدا .................. باختی.........
دیدگاه  •   •   •  1390/12/19 - 18:06
+4
☺SAEED☻
☺SAEED☻
گاه سکوت من بسی معنا دارد و تو می آموزی که همیشه بودن درفریاد نیست :دی
دیدگاه  •   •   •  1390/12/19 - 17:34
+4
reza
reza
دوست دارم از عشق بنویسم

...می نویسم از عشق از تو ای زیبای من از چیزی که به قلب بیمارم امد

وخانه ی متروک دلم خانه ی سیاهی ها را نورانی کردبا قدومش

می نویسم از تو از تویی که عشقت اتش به جانم زد

مینویسم از تویی که عاشقم کردی

وبا دستان پر مهرت مرا به شهر ارزو ها بردی

ای زیبای من ای نگاهت سبزتر از سبزه زار

می‌نویسم تنها صدایت را میخواهم تا موسیقی سکوت لحظه هایم باشد

نگاهت را میخواهم تا روشنی چشمهای خسته ام باشد

وجودت را میخواهم تا گرمای آغوشم باشد

دستهایت را میخواهم تا نوازشگر بی کسی اشکهایم باشد
دیدگاه  •   •   •  1390/12/19 - 16:01
+3
reza
reza
وقتی کسی حالش بده بهش نگید
ای بابا اینم می گذره ،
نگید درست می شه،
نخواهید با جو...ک های مسخره بخندونیدش
نمی خواد بخنده. خنده اش نمیاد غصه داره. می فهمین؟ غصه.

براش از فلسفه ی زندگی حرف نزنین.
از انرژی مثبت و مثبت باش و به چیزهایی که داری فکر کن حرف نزنید.
حتی سعی نکنین نشون بدین که حالتون از اون بدتره.
از تجربیات بدتر خودتون یا اطرافیانتون نگین.
وقتی کسی ناراحته اصلا این شما نیستین که باید حرف بزنین.

شما در حقیقت باید حرف نزنید. باید دستش رو بگیرید. بغلش کنید. تو چشم هاش نگاه کنید. براش چایی بریزید.
براش یک چیزی که دوست داره بریزید یا بپزید.
بذارید جلوش. بعد حرف نزنید. بذارید اون حرف بزنه و شما گوش کنید.
هی فکر نکنید باید نظریه صادر کنید و نصیحت کنید.
فکر نکنید اگه حرف نزنید خیلی اتفاق بدی می افته.
شما جای اون آدم نیستید.
شما زندگی اون آدم رو از وقتی به دنیا اومده زندگی نکردید.
پس نظریه ها و حرف هاتون به درد خودتون می خوره.

بله. دستش رو بگیرید. بغلش کنید. سکوت کنید.
.اگه دلش خواست خودش حرف می زنه
حتی اصرار نکنید که باهاتون حرف بزنه. فقط بهش انقدر فرصت بدین تا حر
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/19 - 15:52
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ